characterized by

متصف به

شکل دهی، صورت بندی

نمایان شدن
McArdle disease is a genetic disorder characterized by lack of activity of the
enzyme responsible for glycogen breakdown
بیماری مک آردل، اختلالی ژنتیکی است که با از کار افتادن فعالیت آنزیمی به نام میوفسفوریلاز ( فسفوریلاز موجود در عضلات ) نمایان می گردد

نمایان می شود
برای مثال
McArdle disease is a genetic disorder characterized by lack of activity of the
enzyme responsible for glycogen breakdown
بیماری مک آردل، اختلالی ژنتیکی است که با از کار افتادن فعالیت آنزیمی به نام میوفسفوریلاز ( فسفوریلاز موجود در عضلات ) نمایان می گردد

معروف به

به همراه داشتن هم میشه ترجمه کرد
مثلاً
it was characterized by political and economic conflict.
میشه ترجمه کرد: درگیری های سیاسی و اقتصادی به همراه داشت

موصوف به. . .

مشخصۀ چیزی بودن. . . .
مشخصۀ افسردگی . . . و . . . و . . . است.
یا ویژگیهای اصلی افسردگی . . و . . . و . . . است.
یا عمدتا افسردگی با . . . و . . . و . . . توصیف/مشخص/ معلوم می شود.

توصیف/مشخص/متمایز شده با . . .
صفت/مشخصه/ وجه تمیز دهنده یا ویژگی مُعرفِ چیزی بودن
This style is characterized by classical simplicity
- این سبک با بی آلایشیِ کلاسیکِ آن توصیف/مشخص/متمایز شده.
- صفت/مشخصه/ وجه تمیز دهنده یا ویژگی مُعرفِ این سبک، بی آلایشیِ کلاسیکِ آن است.

مشخصه آن . . . است
this city is characterized by population density = مشخصه این شهر تراکم جمعیت است