صفت ( adjective )
• (1) تعریف: indicating the typical or distinguishing attributes and qualities of a person, group, action, or thing.
• مترادف: distinguishing, idiosyncratic
• متضاد: uncharacteristic
• مشابه: accustomed, indicative, peculiar, representative, typical
• مترادف: distinguishing, idiosyncratic
• متضاد: uncharacteristic
• مشابه: accustomed, indicative, peculiar, representative, typical
- This pattern of color is characteristic of this type of bird.
[ترجمه گوگل] این طرح رنگ مشخصه این نوع پرنده است
[ترجمه ترگمان] این الگوی رنگ، ویژگی این نوع از پرنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این الگوی رنگ، ویژگی این نوع از پرنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Crying is characteristic behavior of infants.
[ترجمه گوگل] گریه کردن، رفتار مشخصه نوزادان است
[ترجمه ترگمان] گریه کردن رفتار مخصوص کودکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گریه کردن رفتار مخصوص کودکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: marked by uniqueness or distinctiveness.
• مترادف: distinct, peculiar, special, unique
• متضاد: nondescript, ordinary, typical
• مترادف: distinct, peculiar, special, unique
• متضاد: nondescript, ordinary, typical
- His characteristic way of walking makes him easy to recognize.
[ترجمه Mobina] طرز ویژه ی راه رفتنش باعث می شود راحت شناخته شود|
[ترجمه گوگل] روش مشخص راه رفتن او باعث می شود که به راحتی تشخیص داده شود[ترجمه ترگمان] طرز راه رفتنش او را به آسانی تشخیص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: characteristically (adv.)
مشتقات: characteristically (adv.)
• : تعریف: a salient feature; distinctive trait.
• مترادف: attribute, earmark, feature, idiosyncrasy, point, property, quality, trait
• مشابه: aspect, badge, disposition, element, part, particular, propensity, tendency, trademark
• مترادف: attribute, earmark, feature, idiosyncrasy, point, property, quality, trait
• مشابه: aspect, badge, disposition, element, part, particular, propensity, tendency, trademark
- Tails that can grasp things are a characteristic of monkeys.
[ترجمه Mahdi] دم های که میتوانند چیزهای را بگیرند ( قلاب کنند ) از مشخصه های میمونهاست|
[ترجمه گوگل] دم هایی که می توانند اشیا را بگیرند از ویژگی های میمون ها هستند[ترجمه ترگمان] Tails که می تواند چیزها را درک کند، ویژگی میمون ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید