chaplain

/ˈt͡ʃæplən//ˈt͡ʃæplɪn/

معنی: قاضی عسگر، دین یار، پادری، کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
معانی دیگر: کشیش وابسته به بیمارستان یا مدرسه یا ارتش و غیره، قاضی عسکر، سرپرست نمازخانه، پیش نماز، کشیش وابسته به نیایشگاه خصوصی (مثلا در دربار)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: chaplaincy (n.)
• : تعریف: a member of the clergy attached to a school, military unit, hospital, or other institution.

جمله های نمونه

1. the chaplain adiministered the oath to the cadets
قاضی عسکر مراسم سوگند دانشجویان دانشکده ی افسری را انجام داد.

2. he served as a hospital chaplain for ten years
ده سال به عنوان روحانی بیمارستان خدمت کرد.

3. "Let us pray," said the Methodist chaplain.
[ترجمه گوگل]کشیش متدیست گفت: بیایید دعا کنیم
[ترجمه ترگمان]کشیش متدیست گفت: \" اجازه دهید دعا کنیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He joined the 40th Division as an army chaplain.
[ترجمه گوگل]او به عنوان کشیش ارتش به لشکر 40 پیوست
[ترجمه ترگمان]اون به چهل سالگی \"واحد\" ملحق شد به عنوان یه کشیش ارتش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Reverend Edwards is the new prison chaplain.
[ترجمه گوگل]کشیش ادواردز کشیش جدید زندان است
[ترجمه ترگمان] کشیش \"ادواردز\" یه کشیش زندان جدیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr Dawkins, the prison chaplain, did his best to persuade Linkworth to confess his crime.
[ترجمه گوگل]آقای داوکینز، کشیش زندان، تمام تلاش خود را کرد تا لینکورث را متقاعد کند که به جرم خود اعتراف کند
[ترجمه ترگمان]آقای داوکینس گفت: آقای داوکینس، کشیش زندان، نهایت کوشش خود را برای اعتراف به این جنایت انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He also allegedly tried to make the chaplain change her story.
[ترجمه گوگل]همچنین گفته می شود که او سعی کرده است که کشیش را مجبور کند داستان خود را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]او همچنین سعی کرد که کشیش را وادار به تغییر داستانش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Evidence of identification was given by the college chaplain who said he was too upset to talk about the death.
[ترجمه گوگل]مدرک شناسایی توسط کشیش کالج ارائه شد که گفت او آنقدر ناراحت است که نمی تواند در مورد مرگ صحبت کند
[ترجمه ترگمان]مدارک شناسایی توسط کشیش دانشگاه داده شد که می گفت او بیش از آن ناراحت است که درباره مرگ صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In 1307 he became chaplain to Bishop Wouldham of Rochester.
[ترجمه گوگل]در سال 1307 او کشیش اسقف وولدهام روچستر شد
[ترجمه ترگمان]در روز ۱۳۰۷، به اسقف Wouldham راچستر تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Chaplain processed to a lectern.
[ترجمه گوگل]کشیش به یک سخنرانی رفت
[ترجمه ترگمان]لرد عزریل به یک تریبون تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A few days later, the chaplain wrote: The whole region seems literally filled with soldiery.
[ترجمه گوگل]چند روز بعد، کشیش نوشت: به نظر می رسد تمام منطقه به معنای واقعی کلمه پر از سرباز است
[ترجمه ترگمان]چند روز بعد، کشیش نوشت: به نظر می رسد که کل منطقه پر از سربازان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On that particular Sunday my chaplain wouldn't shut up and I was getting hungry.
[ترجمه گوگل]در آن یکشنبه خاص، کشیش من ساکت نمی شد و من گرسنه می شدم
[ترجمه ترگمان]در آن روز یکشنبه کشیش من خفه نمی شد و من هم گرسنه می شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The assistant chaplain at Long Lartin, in her 40's, has decided not to press charges.
[ترجمه گوگل]دستیار روحانی در لانگ لارتین، در 40 سالگی، تصمیم گرفته است که اتهامی را مطرح نکند
[ترجمه ترگمان]معاون کشیش at در سن ۴۰ سالگی تصمیم گرفته است که اتهامات را فشار ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The physiotherapist, dietitian or hospital chaplain should explain and discuss their contributions to the total care of the patient.
[ترجمه گوگل]فیزیوتراپیست، متخصص تغذیه یا کشیش بیمارستان باید سهم خود را در مراقبت کامل از بیمار توضیح دهد و در مورد آن صحبت کند
[ترجمه ترگمان]The، متخصص رژیم غذایی و یا کشیش بیمارستان باید در مورد سهم خود در درمان کلی بیمار توضیح دهند و در مورد آن ها بحث و تبادل نظر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قاضی عسگر (اسم)
chaplain

دین یار (اسم)
chaplain, clergy

پادری (اسم)
mat, chaplain

کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد (اسم)
chaplain

انگلیسی به انگلیسی

• clergyman attached to an institution (military, court, etc.)
a chaplain is a member of the christian clergy who works in a hospital, school, or prison, or in the armed forces.

پیشنهاد کاربران

1. کشیش. پدر روحانی 2. قاضی عسکر
مثال:
the chaplain blessed the couple
پدر روحانی برای زن و شوهر آرزوی سعادت و خوشبختی کرد.
A Christian official who is responsible for the religious needs of an organization/ A chaplain is a religious representative who is attached to a secular institution such as a hospital, prison, military unit, intelligence agency, embassy, school, labor union, business, police department, fire department, university or sports club
...
[مشاهده متن کامل]

پیشنماز به شکل یک روحانی ( مانند کاهن، کشیش، شبان، ربی، امام ) یا یک شخص غیر روحانی نمایندهٔ یک سنت دینی، وابسته به یک نهاد سکولار ( مانند بیمارستان، زندان، واحد نظامی، مدرسه، اداره پلیس، ادارهٔ آتش نشانی، دانشگاه ) ، یا یک نمازخانه خصوصی است.

chaplain
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/chaplain• https://en.wikipedia.org/wiki/Chaplain
در نظام به معنای رهبر عقیدتی سیاسی است

بپرس