chap

/ˈt͡ʃæp//t͡ʃæp/

معنی: مرد، شکاف، جوانک، مشتری، چانه، فک، ترک، خراش، زدن، خشکی زدن، ترکاندن، انتخاب کردن، شکاف دادن
معانی دیگر: مخفف:، کشیش، سرپرست نمازخانه، رجوع شود به: chop، (عامیانه) مرد، پسر، یارو، (در مورد پوست بدن) ترک خوردن، خشکی زدن پوست، هواسیدن، معامله کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: chaps, chapping, chapped
• : تعریف: to crack or redden (the skin).

- All that dishwashing chapped his hands.
[ترجمه گوگل] آن همه ظرفشویی دستانش را ترکاند
[ترجمه ترگمان] همه اون dishwashing دست هاش رو خورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: of skin, to become cracked and sore from exposure or cold.

- My lips are chapping in this wind.
[ترجمه گوگل] لب هایم در این باد می ترکد
[ترجمه ترگمان] لبه ای من در این باد chapping
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a crack in, or soreness of, the skin resulting from exposure.
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a man or boy; fellow.
مشابه: boy, lad, stiff

جمله های نمونه

1. david is a nice chap
دیوید پسر خوبی است.

2. during winter, our hands would chap and we would rub them with vaseline
در زمستان دست هایمان ترک می خورد و وازلین به آن می مالیدیم.

3. He was a pleasant chap but didn't talk much.
[ترجمه گوگل]او پسر خوش‌نظری بود اما زیاد صحبت نمی‌کرد
[ترجمه ترگمان]او مرد خوبی بود اما زیاد حرف نمی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's a reasonable sort of chap.
[ترجمه Saeid.T] او یه جورایی آدم منطقی است
|
[ترجمه گوگل]او یک پسر معقول است
[ترجمه ترگمان]آدم معقولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's not such a bad chap really.
[ترجمه گوگل]او واقعاً پسر بدی نیست
[ترجمه ترگمان]واقعا آدم بدی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's a decent sort of chap.
[ترجمه گوگل]او یک پسر شایسته است
[ترجمه ترگمان]او مرد شریفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He seemed a very jovial chap.
[ترجمه گوگل]او یک پسر بسیار شوخ به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او مرد بسیار خوبی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A person's lips and hands often chap in winter.
[ترجمه گوگل]لب ها و دست های فرد اغلب در زمستان ترک می خورد
[ترجمه ترگمان]لبان و دستان یک فرد در زمستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's not a bad chap—quite human for an accountant.
[ترجمه گوگل]او پسر بدی نیست - برای یک حسابدار کاملاً انسانی است
[ترجمه ترگمان]او مرد بدی نیست - کاملا انسان است به خاطر یک حسابدار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She thought he was a very nice chap.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که او پسر بسیار خوبی است
[ترجمه ترگمان]فکر می کرد مرد بسیار خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Be a good chap and open the door for me, would you?
[ترجمه گوگل]پسر خوبی باش و در را به روی من باز کن، می‌خواهی؟
[ترجمه ترگمان]مرد خوبی باش و در را برایم باز کن، باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My grandson is a grand little chap.
[ترجمه گوگل]نوه من یک بچه بزرگ است
[ترجمه ترگمان]نوه من پسر کمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Just another surveillance job, old chap. Piece of cake to somebody like you.
[ترجمه گوگل]فقط یک کار نظارتی دیگر، پسر قدیمی یه تیکه کیک به یکی مثل تو
[ترجمه ترگمان]فقط یه کار نظارتی دیگه، پیرمرد یه تیکه کیک به یکی مثل تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's a friendly sort of a chap.
[ترجمه گوگل]او یک جور پسر دوستانه است
[ترجمه ترگمان]او یک دوست صمیمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He's such a nervous chap he wouldn't/couldn't say boo to a goose.
[ترجمه گوگل]او آنقدر آدم عصبی است که نمی توانست/نمی توانست به غاز هو کند
[ترجمه ترگمان]او یک مرد عصبی است که به یک غاز هم نمی تواند بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرد (اسم)
man, fellow, groom, chap, gink, guy, husband, hidalgo, playmate

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

جوانک (اسم)
youngster, chap, sprig, lad, callant, youngling

مشتری (اسم)
patron, casual, chap, customer, client, jupiter

چانه (اسم)
haggle, chap, chin

فک (اسم)
chap, jaw, mandible, maxilla, jowl

ترک (اسم)
abandonment, dereliction, quit, crack, stop, turk, fracture, renunciation, craze, refuse, chap, proscription, split, cleft, desuetude, interstice, pillion

خراش (اسم)
abrasion, attrition, scratch, scrape, scuff, graze, rift, chafe, chap, scab, scotch

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

خشکی زدن (فعل)
be beaten by the weather, chap

ترکاندن (فعل)
blast, blow up, chap, pop

انتخاب کردن (فعل)
single, choose, chap, elect, select, opt, pick out, wale

شکاف دادن (فعل)
chap, incise, shear, slash

تخصصی

[کامپیوتر] پروتکل تاییدیه اسناد مجادله ای

انگلیسی به انگلیسی

• rift, gap, breach; guy, fellow
be cracked or split; crack, split
you can use chap to refer to a man or boy; an informal word.

پیشنهاد کاربران

مردک
1 - ( also chappie ) ; ( chappy )
a man
یک مرد
He's a friendly sort of a chap.
Synonyms;
bloke UK informal
guy ( MAN ) informal
2 - written abbreviation for chapter
مخفف نوشتاری فصل کتاب
Chap. 21
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/chap
( of the skin ) to make or become raw and cracked, esp by exposure to cold. ( New Oxford American Dictionary )
خشک شدن و تَرَک خوردن پوست بخصوص در معرض سرما
Example 1: 👇
His skin is very dry and chaps easily.
...
[مشاهده متن کامل]

پوست او بسیار خشک است و به راحتی تَرَک می خورد.
Example 2: 👇
Dry climates, altitude, and many other factors can chap your lips.
آب و هوای خشک، ارتفاع و عوامل بسیار دیگر می توانند باعث خشکی و تَرَک برداشتن پوست شما شوند.
Example 3: 👇
BARBARA ( produces a small mirror and lipstick from her bag ) : Well, how do we look? Oh, my God! ( She applies lipstick vigorously. )
AUNT CAROLINE: I do wish you wouldn't put quite so much of that red stuff on your lips. It's such a very bright color. I know, of course, that lips are apt to chap if one has been out in a high wind, and that a little grease is advisable for instance.
* Black Coffee - a play by Agatha Christie
باربارا ( از کیفش یک آینه کوچک و رژ لب در می آورد ) : خوب، ما چطور به نظر می رسیم؟ اوه خدای من! ( او رژ لب را با فشار بر روی لبانش می کشد. )
خاله کارولین: ای کاش اِنقدر از اون چیزای قرمز رو لب هات نمی کشیدی. خیلی رنگش روشنه. البته می دانم که اگر کسی در اثر هنگام وزیدن باد تند بیرون رفته باشه، ممکنه لب هاش خشک بشه و ترک بخوره که خُب برای چنین وضعیتی، یه کم چربی توصیه می شود.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #قهوه ی تلخ، # اثر آگاتا کریستی

chap
در دیالوگ های انیمیشن شاهزاده و قورباغه2009:
This "chap" is obviously a charlatan!
“Chap” is a word that can be used as a noun or a verb. As a noun, it can mean “a man or boy” or “a friendly form of address between men or boys”. As a verb, it can mean “to become cracked, rough, or sore, especially through exposure to wind or cold weather”.
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه ای است که می تواند به عنوان اسم یا فعل استفاده شود.
1 - به عنوان یک اسم، می تواند به معنای "یک مرد یا پسر" یا "یک شکل دوستانه خطاب بین مردان یا پسران" باشد.
I met a friendly chap at the park today.
The chap who helped me with my groceries was very kind.
2 - به عنوان یک فعل، می تواند به معنای "ترک خوردن، خشن شدن، یا زخم شدن، به ویژه از طریق قرار گرفتن در معرض باد یا هوای سرد" باشد.
My lips chap in this dry weather.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/chap?q=chap.
بچه
مرد، جوانک، کس، شخص، کاراکتر
رفیق

بپرس