اسم ( noun )
• (1) تعریف: the bed of a river, stream, or other waterway.
• مترادف: bed, bottom, riverbed
• مشابه: course, floor
• مترادف: bed, bottom, riverbed
• مشابه: course, floor
- The channel of the river was sandy.
[ترجمه ویانا] کانال آب رودخانه شنی بود|
[ترجمه الناز] کانال آب رودخانه شنی بود.|
[ترجمه گوگل] مجرای رودخانه شنی بود[ترجمه ترگمان] آب رودخانه شنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a long, narrow, man-made trench or natural waterway for irrigation, boating, or fishing, or that connects two larger bodies of water.
• مترادف: watercourse, waterway
• مشابه: aqueduct, canal, conduit, culvert, flume, inlet, narrows, passage, sluice, strait, trough, trunk
• مترادف: watercourse, waterway
• مشابه: aqueduct, canal, conduit, culvert, flume, inlet, narrows, passage, sluice, strait, trough, trunk
- The excess rainwater will flow out of the pond through this channel.
[ترجمه گوگل] آب اضافی باران از طریق این کانال از حوضچه خارج می شود
[ترجمه ترگمان] آب باران اضافی از استخر از طریق این کانال جاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آب باران اضافی از استخر از طریق این کانال جاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The English Channel flows between the Atlantic Ocean and the North Sea.
[ترجمه گوگل] کانال مانش بین اقیانوس اطلس و دریای شمال جریان دارد
[ترجمه ترگمان] کانال انگلیس بین اقیانوس اطلس و دریای شمال جریان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کانال انگلیس بین اقیانوس اطلس و دریای شمال جریان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the deepest part of a body of water, esp. as used for navigational purposes.
• مشابه: watercourse, waterway
• مشابه: watercourse, waterway
- The buoy marks where the channel is.
[ترجمه گوگل] بویه مشخص می کند که کانال کجاست
[ترجمه ترگمان] بویه شناور در جایی است که مجرا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بویه شناور در جایی است که مجرا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The chart shows how deep the channel of the river is.
[ترجمه گوگل] نمودار نشان می دهد که کانال رودخانه چقدر عمیق است
[ترجمه ترگمان] این نمودار نشان می دهد که چگونه کانال رودخانه عمیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این نمودار نشان می دهد که چگونه کانال رودخانه عمیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a passage for something; route.
• مترادف: avenue, passage, road
• مشابه: approach, course, path, route, trunk, way
• مترادف: avenue, passage, road
• مشابه: approach, course, path, route, trunk, way
- What is the most direct channel to the president?
[ترجمه گوگل] مستقیم ترین کانال به رئیس جمهور چیست؟
[ترجمه ترگمان] کدام کانال مستقیم به رئیس جمهور چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کدام کانال مستقیم به رئیس جمهور چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: a broadcasting frequency band.
• مشابه: frequency, station
• مشابه: frequency, station
- This channel usually broadcasts the biggest sports events.
[ترجمه گوگل] این کانال معمولا بزرگترین رویدادهای ورزشی را پخش می کند
[ترجمه ترگمان] این کانال معمولا بزرگ ترین رویداده ای ورزشی را پخش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این کانال معمولا بزرگ ترین رویداده ای ورزشی را پخش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Let's change the channel; this is boring.
[ترجمه گوگل] بیا کانال رو عوض کنیم این خسته کننده است
[ترجمه ترگمان] بیایید این کانال را تغییر دهیم؛ این خسته کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیایید این کانال را تغییر دهیم؛ این خسته کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: channels, channeling, channeled
مشتقات: channeler (n.)
حالات: channels, channeling, channeled
مشتقات: channeler (n.)
• (1) تعریف: to convey or transfer.
• مترادف: convey, direct, route, transfer
• مشابه: send
• مترادف: convey, direct, route, transfer
• مشابه: send
- They channeled the money through a foreign bank.
[ترجمه امیری] آنها پول را از طریق یک بانک خارجی انتقال دادند.|
[ترجمه گوگل] آنها پول را از طریق یک بانک خارجی منتقل کردند[ترجمه ترگمان] آن ها پول را از طریق یک بانک خارجی به راه انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to guide in a preferred direction.
• مترادف: direct
• مشابه: convey, guide, navigate, route, steer
• مترادف: direct
• مشابه: convey, guide, navigate, route, steer
- She channeled her energies into providing for the homeless.
[ترجمه گوگل] او انرژی خود را برای تأمین نیاز بی خانمان ها به کار برد
[ترجمه ترگمان] او انرژی های خود را صرف فراهم کردن آوارگان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او انرژی های خود را صرف فراهم کردن آوارگان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to make a channel in.
• مشابه: canal, excavate, groove, trench
• مشابه: canal, excavate, groove, trench
- They channeled the land in order to handle the overflow from the lake.
[ترجمه گوگل] آنها زمین را کانالیزه کردند تا سرریز دریاچه را کنترل کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها به منظور رسیدگی به سرریز شدن آب دریاچه، زمین را هدایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها به منظور رسیدگی به سرریز شدن آب دریاچه، زمین را هدایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید