changeful

/ˈtʃeɪndʒfəl//ˈtʃeɪndʒfəl/

معنی: دگرگون شونده، جوربجور شونده، نا معین
معانی دیگر: تغییر مکان، تغییر جهت، معکوس سازی، غیر ثابت، پر تغییر، دگرگون پذیر، متغیر، بی قرار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: changefully (adv.), changefulness (n.)
• : تعریف: having a tendency to change; inconstant.
متضاد: changeless
مشابه: changeable, mutable

جمله های نمونه

1. Consciousness is partial and changeful, awareness is total, changeless, calm and silent.
[ترجمه گوگل]آگاهی جزئی و متحول است، آگاهی کلی، تغییر ناپذیر، آرام و ساکت است
[ترجمه ترگمان]آگاهی جزئی و متغیر است، آگاهی در مجموع، changeless، آرام و ساکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The industrial structure has always been in a changeful process with the change of economic development.
[ترجمه گوگل]ساختار صنعتی همواره با تغییر توسعه اقتصادی در یک روند دگرگونی قرار داشته است
[ترجمه ترگمان]ساختار صنعتی همواره در فرآیند متغیر با تغییر توسعه اقتصادی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Is he always so changeful and abrupt?
[ترجمه گوگل]آیا او همیشه اینقدر متحول و ناگهانی است؟
[ترجمه ترگمان]آیا او همیشه این قدر خشن و خشن است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In a complex and changeful competition environment, select appropriate management site, study competitor ceaselessly.
[ترجمه گوگل]در یک محیط رقابتی پیچیده و متحول، سایت مدیریت مناسب را انتخاب کنید، رقیب را بی وقفه مطالعه کنید
[ترجمه ترگمان]در یک محیط رقابتی پیچیده و متغیر، سایت مدیریت مناسب را انتخاب کرده، ceaselessly را بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the changeful and developmental times, people's marital emotion life change enormously.
[ترجمه گوگل]در دوران تغییر و تحول، زندگی عاطفی زناشویی افراد به شدت تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]در زمان های بی ثباتی و رشد، زندگی زناشویی افراد به شدت تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Therefore, traditional design methods can not meet changeful market environment well.
[ترجمه گوگل]بنابراین، روش‌های طراحی سنتی نمی‌توانند به خوبی با محیط متغیر بازار مواجه شوند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، روش های طراحی سنتی نمی توانند محیط بازار متغیر را بخوبی برآورده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Yet at times through changeful season and scene, abrupt, alone, or.
[ترجمه گوگل]با این حال گاهی اوقات در طول فصل و صحنه متغیر، ناگهانی، تنها، یا
[ترجمه ترگمان]با این وصف، گاهی اوقات در طول فصل تغییرپذیری و صحنه، به تنهایی، یا به تنهایی، یا به تنهایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wang Jingwei 's political thought was complex and changeful all his life.
[ترجمه گوگل]اندیشه سیاسی وانگ جینگوی در تمام عمرش پیچیده و متحول بود
[ترجمه ترگمان]اندیشه سیاسی وانگ Jingwei در سراسر عمرش پیچیده و بی ثبات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In changeful environment, whether already have lost original ego.
[ترجمه گوگل]در محیط متحول، چه قبلاً نفس اصلی خود را از دست داده باشید
[ترجمه ترگمان]در محیط متغیر، چه پیش از این خویشتن اصلی خود را از دست داده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Coastal landform is changeful, much cliff, have extensive bay and beach again.
[ترجمه گوگل]شکل زمین ساحلی متغییر است، صخره های زیادی دارد، دوباره خلیج و ساحل وسیعی دارد
[ترجمه ترگمان]شکل زمین ساحلی بی ثبات است، خیلی از صخره، و دوباره ساحل و ساحل وسیعی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In changeful wind conditions and load fluctuation maximizes the stability of shaft output.
[ترجمه گوگل]در شرایط متغیر باد و نوسان بار، پایداری خروجی شفت را به حداکثر می‌رساند
[ترجمه ترگمان]در تغییر شرایط باد و نوسانات بار ثبات خروجی شفت را ماکزیمم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Abundant color and changeful design mate a more comfortable environment.
[ترجمه گوگل]رنگ فراوان و طراحی متحول با محیط راحت تری همراه می شود
[ترجمه ترگمان]رنگ Abundant و طراحی متغیر، محیط راحتی تری را برای خود انتخاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Woman's a various and a changeful thing.
[ترجمه گوگل]زن یک چیز متفاوت و متحول است
[ترجمه ترگمان]زن و زن چیز متفاوتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Accordingly, after wearing high - heeled shoes, the pelvis and sufficient ministry allow changeful entity.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، پس از پوشیدن کفش‌های پاشنه بلند، لگن و وزارت کافی اجازه تغییر وجود را می‌دهد
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، بعد از پوشیدن کفش های پاشنه بلند، لگن و وزارت کافی اجازه تغییر ماهیت را می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As a result of inland river channel complex and changeful, the difference of voyage regulation.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نتیجه از کانال رودخانه داخلی پیچیده و متغیر، تفاوت مقررات سفر
[ترجمه ترگمان]در نتیجه پیچیده و متغیر کانال رودخانه داخلی، تفاوت مقررات سفر دریایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دگرگون شونده (صفت)
changeful, transformative

جوربجور شونده (صفت)
changeful

نا معین (صفت)
indeterminate, unlimited, insecure, indefinite, changeful, nondescript, undetermined

تخصصی

[ریاضیات] تغییر پذیر، بی ثبات

انگلیسی به انگلیسی

• given to change; tending to alter

پیشنهاد کاربران

بپرس