1. in spring the weather is very changeable
در بهار هوا بسیار متغیر است.
2. The heavy rain might settle the changeable weather.
[ترجمه گوگل]باران شدید ممکن است آب و هوای متغیر را حل کند
[ترجمه ترگمان]باران سنگین ممکن بود هوای دگرگون شدنی را برطرف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The weather is very changeable at the moment.
[ترجمه گوگل]هوا در حال حاضر بسیار متغیر است
[ترجمه ترگمان]هوا در آن لحظه بسیار قابل تغییر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. In the changeable life, time is the greatest thief.
[ترجمه گوگل]در زندگی متغیر، زمان بزرگترین دزد است
[ترجمه ترگمان]در زندگی تغییرپذیر، زمان بزرگ ترین دزد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She experienced changeable moods and panic attacks.
[ترجمه گوگل]او خلق و خوی متغیر و حملات پانیک را تجربه کرد
[ترجمه ترگمان]او خلق و خوی متغیر و حملات عصبی را تجربه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The weather is very changeable at this time of year.
[ترجمه گوگل]آب و هوا در این فصل از سال بسیار متغیر است
[ترجمه ترگمان]آب و هوا در این زمان از سال بسیار متغیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The weather in Britain is notoriously changeable.
[ترجمه گوگل]آب و هوا در بریتانیا به طرز بدنامی متغیر است
[ترجمه ترگمان]آب و هوا در بریتانیا بسیار متغیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. His moods are very changeable.
[ترجمه گوگل]روحیه او بسیار متغیر است
[ترجمه ترگمان]حالات و حالات او بسیار قابل تغییر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. His changeable features, his tones, gestures and expressions seemed to defy descriptions.
[ترجمه گوگل]ویژگیهای متغیر، لحنها، حرکات و عبارات او به نظر میرسید که توصیفات را به چالش بکشد
[ترجمه ترگمان]ویژگی های قابل تغییر، لحن و حالات و حالات او، به نظر می رسید که از توصیف آن ها طفره می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The changeable weather that November brings can lead to foggy conditions.
[ترجمه گوگل]آب و هوای متغیری که نوامبر به ارمغان می آورد می تواند منجر به شرایط مه آلود شود
[ترجمه ترگمان]آب و هوای قابل تغییر که ماه نوامبر به ارمغان می آورد می تواند منجر به شرایط مه آلود شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Changeable conditions and the active nature of skiing make it essential that designs should not only look good but also be functional.
[ترجمه گوگل]شرایط قابل تغییر و ماهیت فعال اسکی ضروری است که طرح ها نه تنها خوب به نظر برسند بلکه باید کاربردی نیز باشند
[ترجمه ترگمان]شرایط changeable و طبیعت فعال اسکی آن را ضروری می سازد که طراحی نه تنها باید خوب به نظر برسد، بلکه کاربردی نیز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I'm a changeable sort of person.
13. Everybody was, as Oliver knew himself to be, changeable.
[ترجمه گوگل]همه، همانطور که الیور خودش را می دانست، قابل تغییر بودند
[ترجمه ترگمان]همه، همان طور که اولیور خود می دانست، دگرگون گشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Our bones are as soft and changeable as those of the fetus we carried for nine months.
[ترجمه گوگل]استخوان های ما به اندازه استخوان های جنینی که به مدت نه ماه حمل کرده ایم نرم و قابل تغییر است
[ترجمه ترگمان]استخوان های ما به اندازه جنین در طول نه ماه نرم و ملایم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It is an inherently debatable and changeable idea.
[ترجمه گوگل]این یک ایده ذاتا قابل بحث و تغییر است
[ترجمه ترگمان]این یک ایده ذاتا قابل بحث و قابل تغییر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید