change out

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
تعویض کردن / جایگزین کردن / عوض کردن
در زبان محاوره ای:
عوضش کن، جاشو با یه چیز دیگه پر کن، اون قطعه رو دربیار و یکی دیگه بذار
🔸 تعریف ها:
1. ( فنی – تجهیزات ) :
برداشتن یک قطعه، وسیله یا بخش و جایگزین کردن آن با چیز جدید
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: We need to change out the old filter with a new one.
باید فیلتر قدیمی رو با یه جدیدش عوض کنیم.
2. ( لباس – غیررسمی ) :
عوض کردن لباس، به ویژه وقتی لباس فعلی نامناسب یا کثیفه
مثال: I’ll change out of these muddy clothes and join you.
لباس های گِلی مو عوض می کنم و میام پیشت.
3. ( محاوره ای – جایگزینی ) :
جایگزین کردن افراد یا اشیاء در یک موقعیت خاص
مثال: They changed out the old staff for a younger team.
اونا کارکنان قدیمی رو با یه تیم جوان تر جایگزین کردن.
🔸 مترادف ها:
replace – swap – switch – exchange – substitute

جابجایی
تعویض