change for the better

جمله های نمونه

1. To an optimist every change is a change for the better.
[ترجمه گوگل]برای یک خوش بین، هر تغییری تغییری برای بهتر شدن است
[ترجمه ترگمان]برای خوش بینی هر تغییر یک تغییر برای بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I hope the weather will soon change for the better.
[ترجمه گوگل]امیدوارم به زودی هوا تغییر کند و بهتر شود
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که هوا به زودی تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I reckon we've all made a big change for the better.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم همه ما تغییر بزرگی برای بهتر شدن ایجاد کرده ایم
[ترجمه ترگمان]به نظر من همه ما تغییر بزرگی برای بهتر شدن کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Voters see the new leader as a change for the better.
[ترجمه گوگل]رای دهندگان رهبر جدید را به عنوان یک تغییر برای بهتر می بینند
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان رهبر جدید را به عنوان یک تغییر برای بهتر می بینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was a change for the better in the patient's condition.
[ترجمه گوگل]در وضعیت بیمار تغییری برای بهتر شدن وجود داشت
[ترجمه ترگمان]وضع بیمار تغییر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your world is set to change for the better.
[ترجمه گوگل]دنیای شما قرار است برای بهتر شدن تغییر کند
[ترجمه ترگمان]دنیای شما برای بهتر شدن تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I believe things change for the better.
[ترجمه گوگل]من معتقدم همه چیز به سمت بهتر شدن تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که چیزها برای بهتر شدن تغییر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Another change for the better is that the secretary-general is now equipped with a bunch of good military advisers.
[ترجمه گوگل]تغییر دیگر برای بهتر شدن این است که دبیرکل اکنون به تعدادی مشاور نظامی خوب مجهز شده است
[ترجمه ترگمان]یک تغییر دیگر برای بهتر این است که دبیر کل اکنون مجهز به تعدادی از مشاوران خوب نظامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So is all change for the better, like birth and death which convulse the body.
[ترجمه گوگل]همه تغییرات برای بهتر شدن نیز همینطور است، مانند تولد و مرگ که بدن را تشنج می کند
[ترجمه ترگمان]همه چیز تغییر می کند، مثل تولد و مرگ که جسم را دچار تشنج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Change for the better is a fulltime job.
[ترجمه گوگل]تغییر برای بهتر شدن یک شغل تمام وقت است
[ترجمه ترگمان]تغییر برای بهتر شدن یک شغل تمام وقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There's a good chance you mood will change for the better.
[ترجمه گوگل]این احتمال وجود دارد که خلق و خوی شما به سمت بهتر شدن تغییر کند
[ترجمه ترگمان]شانس خوبی برای تغییر حالت بهتر از این وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So is an change for the better, like birth and death which convulse the body.
[ترجمه گوگل]تغییر برای بهتر شدن نیز همینطور است، مانند تولد و مرگ که بدن را تشنج می کند
[ترجمه ترگمان]این تغییر برای بهتر، مثل تولد و مرگ است که جسم را دچار تشنج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In week to, the situation the change for the better.
[ترجمه گوگل]در هفته به، وضعیت به سمت بهتر تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]در هفته آینده، وضعیت تغییر بهتر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You cannot change for the better by holding a grudge. Grudges change you for the worse.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید با نگه داشتن کینه به سمت بهتر شدن تغییر کنید کینه تو را بدتر می کند
[ترجمه ترگمان] تو نمیتونی با یه کینه بهتر تغییر کنی grudges تو را برای بدتر شدن عوض میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Solution: First, after sleep symptom change for the better, cannot stop the medicine suddenly.
[ترجمه گوگل]راه حل: اولاً، پس از تغییر علائم خواب برای بهتر شدن، نمی توان دارو را به طور ناگهانی قطع کرد
[ترجمه ترگمان]راه حل: اول، بعد از تغییر علائم خواب برای بهتر، نمی تواند سریعا دارو را متوقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• improvement, positive change, alteration that improves the situation

پیشنهاد کاربران

اوضاع بهتر شده
اوضاع روبراه شده
بهبود بخشیدن به وضعیت

بپرس