chancy

/ˈt͡ʃænsi//ˈt͡ʃɑːnsi/

معنی: اتفاقی
معانی دیگر: (پزشکی) زخم عفونی اعضای تناسلی (علت آن: مقاربت و گرفتن باکتری hemophilus ducreyi است)، پرمخاطره، وابسته به بخت و اقبال، بختی، (عاقبت) نامعلوم، مخاطره آمیز، تصادفی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: chancier, chanciest
• : تعریف: uncertain in outcome; risky.
متضاد: safe
مشابه: hazardous, precarious

جمله های نمونه

1. this company's future is chancy
آینده ی این شرکت مخاطره آمیز است.

2. Acting professionally is a chancy business.
[ترجمه گوگل]بازیگری حرفه ای یک تجارت شانسی است
[ترجمه ترگمان]بازیگری حرفه ای یک کسب وکار chancy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Investing on the Stock Exchange is a chancy business.
[ترجمه امیری] سرمایه گذاری در سهام یک تجارت پرمخاطره است.
|
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار یک تجارت شانسی است
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری بر روی بورس سهام یک کسب وکار chancy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That was a chancy thing to do; you could have been badly injured.
[ترجمه گوگل]این کار شانسی بود ممکن بود بشدت مجروح شده باشی
[ترجمه ترگمان]احتمال زیاد خیلی زیاد بود؛ ممکن بود بدجوری مجروح شده باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Invest-ment is becoming a chancy business.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری در حال تبدیل شدن به یک تجارت شانسی است
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری در حال تبدیل شدن به یک کسب وکار chancy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Getting to Cape Wrath is rather chancy.
[ترجمه گوگل]رسیدن به کیپ خشم نسبتاً شانسی است
[ترجمه ترگمان]رسیدن به خشم و خشم تا حدی غیر عادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But such a strategy, chancy at best, certainly can not succeed without a credible threat of a resolution.
[ترجمه گوگل]اما چنین استراتژی، شانس در بهترین حالت، مطمئناً نمی تواند بدون تهدید معتبر یک قطعنامه موفق شود
[ترجمه ترگمان]اما چنین استراتژی، بدون شک در بهترین حالت، بدون یک تهدید معتبر برای حل شدن موفق نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fine for flat objects, chancy for bowl shapes.
[ترجمه گوگل]برای اشیاء مسطح مناسب است، برای اشکال کاسه ای مناسب است
[ترجمه ترگمان]برای اجسام مسطح، chancy برای اشکال کاسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As a result, identification becomes a chancy thing even for the experts.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، شناسایی حتی برای متخصصان امری شانسی است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، شناسایی، حتی برای متخصصان، به یک چیز مهم تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Publishers will not publish chancy, fat collections when they can publish a small number of readily marketable volumes.
[ترجمه گوگل]ناشران وقتی می توانند تعداد کمی از مجلدات قابل فروش را منتشر کنند، مجموعه های شانسی و چاق را منتشر نمی کنند
[ترجمه ترگمان]ناشران هر وقت بتوانند تعداد کمی از کتاب های قابل فروش را منتشر کنند، chancy، مجموعه های چاق را منتشر نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Increasing human happiness? another chancy one that.
[ترجمه گوگل]افزایش شادی انسان؟ شانس دیگری که
[ترجمه ترگمان]شادی انسان رو افزایش میده؟ به احتمال زیاد، یک شانس دیگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If this method of progress seems chancy and wasteful, it has the merit of its faults.
[ترجمه گوگل]اگر این روش پیشرفت شانسی و بیهوده به نظر می رسد، شایستگی ایرادات خود را دارد
[ترجمه ترگمان]اگر این روش پیشرفت chancy و wasteful باشد، دارای محاسن آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Babies and the chancy life of a musician do not exactly go together.
[ترجمه گوگل]نوزادان و زندگی شانسی یک نوازنده دقیقاً با هم نیستند
[ترجمه ترگمان]نوزادان و زندگی chancy یک نوازنده دقیقا با هم نمی روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That was a chancy thing to do; you could have been killed.
[ترجمه گوگل]این کار شانسی بود ممکن بود کشته بشی
[ترجمه ترگمان]این احتمال زیاد بود؛ ممکن بود کشته می شدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She was only half Jersey, and that half did not include her temper, which was chancy and morose.
[ترجمه گوگل]او فقط نیمی از جرسی بود، و آن نیمی شامل خلق و خوی او نمی شد، که بدشانسی و احمقانه بود
[ترجمه ترگمان]او فقط نیمی از جرسی بود، و این نیمی از خلق و خوی او بود که به احتمال زیاد و عبوس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتفاقی (صفت)
chance, accidental, casual, fortuitous, stochastic, haphazard, chanceful, chancy, chromatic, extrinsic, fluky

انگلیسی به انگلیسی

• having an uncertain outcome, risky, dangerous
something that is chancy involves a lot of risk or uncertainty; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس