[ترجمه گوگل]بازیگری حرفه ای یک تجارت شانسی است [ترجمه ترگمان]بازیگری حرفه ای یک کسب وکار chancy است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Investing on the Stock Exchange is a chancy business.
[ترجمه امیری] سرمایه گذاری در سهام یک تجارت پرمخاطره است.
|
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار یک تجارت شانسی است [ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری بر روی بورس سهام یک کسب وکار chancy است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. That was a chancy thing to do; you could have been badly injured.
[ترجمه گوگل]این کار شانسی بود ممکن بود بشدت مجروح شده باشی [ترجمه ترگمان]احتمال زیاد خیلی زیاد بود؛ ممکن بود بدجوری مجروح شده باشی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Invest-ment is becoming a chancy business.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری در حال تبدیل شدن به یک تجارت شانسی است [ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری در حال تبدیل شدن به یک کسب وکار chancy است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Getting to Cape Wrath is rather chancy.
[ترجمه گوگل]رسیدن به کیپ خشم نسبتاً شانسی است [ترجمه ترگمان]رسیدن به خشم و خشم تا حدی غیر عادی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. But such a strategy, chancy at best, certainly can not succeed without a credible threat of a resolution.
[ترجمه گوگل]اما چنین استراتژی، شانس در بهترین حالت، مطمئناً نمی تواند بدون تهدید معتبر یک قطعنامه موفق شود [ترجمه ترگمان]اما چنین استراتژی، بدون شک در بهترین حالت، بدون یک تهدید معتبر برای حل شدن موفق نخواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Fine for flat objects, chancy for bowl shapes.
[ترجمه گوگل]برای اشیاء مسطح مناسب است، برای اشکال کاسه ای مناسب است [ترجمه ترگمان]برای اجسام مسطح، chancy برای اشکال کاسه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. As a result, identification becomes a chancy thing even for the experts.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، شناسایی حتی برای متخصصان امری شانسی است [ترجمه ترگمان]در نتیجه، شناسایی، حتی برای متخصصان، به یک چیز مهم تبدیل می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Publishers will not publish chancy, fat collections when they can publish a small number of readily marketable volumes.
[ترجمه گوگل]ناشران وقتی می توانند تعداد کمی از مجلدات قابل فروش را منتشر کنند، مجموعه های شانسی و چاق را منتشر نمی کنند [ترجمه ترگمان]ناشران هر وقت بتوانند تعداد کمی از کتاب های قابل فروش را منتشر کنند، chancy، مجموعه های چاق را منتشر نمی کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Increasing human happiness? another chancy one that.
[ترجمه گوگل]افزایش شادی انسان؟ شانس دیگری که [ترجمه ترگمان]شادی انسان رو افزایش میده؟ به احتمال زیاد، یک شانس دیگه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. If this method of progress seems chancy and wasteful, it has the merit of its faults.
[ترجمه گوگل]اگر این روش پیشرفت شانسی و بیهوده به نظر می رسد، شایستگی ایرادات خود را دارد [ترجمه ترگمان]اگر این روش پیشرفت chancy و wasteful باشد، دارای محاسن آن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Babies and the chancy life of a musician do not exactly go together.
[ترجمه گوگل]نوزادان و زندگی شانسی یک نوازنده دقیقاً با هم نیستند [ترجمه ترگمان]نوزادان و زندگی chancy یک نوازنده دقیقا با هم نمی روند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. That was a chancy thing to do; you could have been killed.
[ترجمه گوگل]این کار شانسی بود ممکن بود کشته بشی [ترجمه ترگمان]این احتمال زیاد بود؛ ممکن بود کشته می شدی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. She was only half Jersey, and that half did not include her temper, which was chancy and morose.
[ترجمه گوگل]او فقط نیمی از جرسی بود، و آن نیمی شامل خلق و خوی او نمی شد، که بدشانسی و احمقانه بود [ترجمه ترگمان]او فقط نیمی از جرسی بود، و این نیمی از خلق و خوی او بود که به احتمال زیاد و عبوس بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید