chancellery

/ˈt͡ʃɑːnsəlri//ˈt͡ʃɑːnsəlri/

رتبه و شغل صدر اعظم یا خانسالار، کاخ صدراعظم، ادارات مرکزی صدراعظم (که دفتر او در آن واقع شده است)، (در سفارتخانه یا کنسولگری) اداره ی مرکزی، chancellory : رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: chancelleries
(1) تعریف: the office or position of chancellor.

(2) تعریف: the department headed by the chancellor, or the space it occupies.

(3) تعریف: the offices of an embassy or consulate.

جمله های نمونه

1. He is a former head of the chancellery.
[ترجمه گوگل]او رئیس سابق صدراعظم است
[ترجمه ترگمان] اون رئیس سابق گروه \"chancellery\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The remains of the Chancellery and the Adlon Hotel up the Wilhelmstrasse were burning.
[ترجمه گوگل]بقایای صدارتخانه و هتل آدلون در خیابان ویلهلم در حال سوختن بودند
[ترجمه ترگمان]بقایای of و هتل Adlon در حال سوختن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Following the Dalai Lama 's German Chancellery visit, Berlin has been escalating its anti - Beijing secessionist offensive.
[ترجمه گوگل]پس از بازدید دالایی لاما از صدراعظم آلمان، برلین تهاجمات ضد تجزیه طلبانه پکن را تشدید کرده است
[ترجمه ترگمان]پس از بازدید Chancellery دالایی لاما، برلین عملیات جدایی طلب خود را در پکن در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Secretary administers, very glad, want chancellery to take him immediately.
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه، بسیار خوشحالم، از صدراعظم می خواهند که فوراً او را بگیرد
[ترجمه ترگمان]دبیر کل بسیار خوشحال است که می خواهد سریعا او را دستگیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Chancellery is already in ruins.
[ترجمه گوگل]صدراعظم در حال حاضر ویران شده است
[ترجمه ترگمان]The در حال حاضر ویران شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Russian shells were already bursting near the Chancellery when Berger arrived.
[ترجمه گوگل]هنگامی که برگر وارد شد، گلوله های روسیه در نزدیکی ساختمان صدراعظم منفجر شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که برگر وارد شد، گلوله های روسی در حال ترکیدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was now merely a question of the defense of the Chancellery.
[ترجمه گوگل]اکنون فقط بحث دفاع از صدراعظم بود
[ترجمه ترگمان]اکنون فقط مساله دفاع از chancellery بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is believed that they shot themselves in the cellar of the New Chancellery.
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که آنها خود را در سرداب صدارتخانه جدید تیراندازی کردند
[ترجمه ترگمان]باور می کنند که آن ها خود را در سرداب کلیسای جدید تیرباران کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But when we were at Hitler's apartment in the Chancellery we also had other duties.
[ترجمه گوگل]اما زمانی که در آپارتمان هیتلر در صدارتخانه بودیم، وظایف دیگری نیز داشتیم
[ترجمه ترگمان]اما وقتی در آپارتمان هیتلر در the بودیم وظایف دیگری هم داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They agreed upon a memorial which they left at the Chancellery.
[ترجمه گوگل]آنها بر سر بنای یادبودی به توافق رسیدند که آن را در صدارتخانه گذاشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها به یادبودی که در the باقی مانده بودند موافقت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were written in Elamite, the language of the Persian chancellery, and deal with economic transactions up till 49
[ترجمه گوگل]آنها به زبان ایلامی، زبان صدارت پارسی نوشته می شدند و تا سال 49 به معاملات اقتصادی می پرداختند
[ترجمه ترگمان]آن ها در Elamite، زبان فارسی Persian نوشته شده بودند و تا ۴۹ سالگی با معاملات اقتصادی سروکار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were now not far from the Wilhelmstrasse and the Chancellery.
[ترجمه گوگل]آنها اکنون از خیابان ویلهلم و ساختمان صدارت فاصله چندانی نداشتند
[ترجمه ترگمان]اکنون از the و the دور نشده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He has slashed a fifth of the posts in his own chancellery, he says proudly.
[ترجمه گوگل]او با افتخار می گوید که او یک پنجم پست های ریاست جمهوری خود را کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]او با غرور می گوید: او یک پنجم از پست ها را در chancellery خودش زخمی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• position or department of a chancellor; office attached to a consulate or embassy

پیشنهاد کاربران

صدارتخانه ( محل استقرار صدر اعظم، مثلاً در آلمان )

بپرس