challenging

/ˈtʃæl.ən.dʒɪŋ//ˈtʃæl.ən.dʒɪŋ/

معنی: مشوق
معانی دیگر: روانشناسى : چالش انگیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: constituting a test of one's skill, strength, or ability.
متضاد: easy, unchallenging

- It was a challenging contest, so she was proud that she had done well.
[ترجمه گوگل] این یک مسابقه چالش برانگیز بود، بنابراین او افتخار می کرد که خوب انجام داده است
[ترجمه ترگمان] مسابقه challenging بود، بنابراین به او افتخار می کرد که کارش را خوب انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His prose is challenging, so his books are respected but not widely popular.
[ترجمه گوگل] نثر او چالش برانگیز است، بنابراین کتاب های او مورد احترام هستند اما محبوبیت زیادی ندارند
[ترجمه ترگمان] نثر او چالش برانگیز است، بنابراین کتاب های او مورد احترام هستند اما به طور گسترده ای محبوب نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: stimulating; provocative.

- I found it a challenging discussion.
[ترجمه گوگل] به نظرم بحث چالش برانگیزی بود
[ترجمه ترگمان] من آن را یک بحث چالش برانگیز یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1.
چالش انگیز،چالشی

2. Mike found a challenging job as a computer programmer.
[ترجمه گوگل]مایک شغل چالش برانگیزی به عنوان برنامه نویس کامپیوتر پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]مایک یک کار چالش برانگیز را به عنوان یک برنامه نویس کامپیوتر پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She took the offensive, challenging her critics to prove their allegations.
[ترجمه گوگل]او هجوم آورد و منتقدانش را برای اثبات ادعاهایشان به چالش کشید
[ترجمه ترگمان]او این حمله را انجام داد و منتقدانش را به چالش کشید تا ادعاهای آن ها را اثبات کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her lawyer is challenging the legality of the court order.
[ترجمه گوگل]وکیل او قانونی بودن حکم دادگاه را به چالش می کشد
[ترجمه ترگمان]وکیل او قانونی بودن حکم دادگاه را به چالش می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She performed the most challenging task without a mistake.
[ترجمه گوگل]او چالش برانگیزترین کار را بدون اشتباه انجام داد
[ترجمه ترگمان]او دشوارترین کار را بدون اشتباه انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was effectively challenging the whole basis on which society was run.
[ترجمه گوگل]او عملاً کل مبنایی را که جامعه بر اساس آن اداره می شد به چالش می کشید
[ترجمه ترگمان]او به طور موثر تمام پایه ای را که جامعه در آن اداره می شد به چالش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Teaching young children is a challenging and rewarding job.
[ترجمه گوگل]آموزش به کودکان خردسال یک شغل چالش برانگیز و با ارزش است
[ترجمه ترگمان]آموزش کودکان به عنوان یک شغل چالش برانگیز و پر پاداش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This has been a challenging time for us all.
[ترجمه گوگل]این یک زمان چالش برانگیز برای همه ما بوده است
[ترجمه ترگمان]این یک زمان چالش برانگیز برای همه ما بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Society is challenging the traditional sexual division of labour.
[ترجمه گوگل]جامعه تقسیم کار جنسی سنتی را به چالش می کشد
[ترجمه ترگمان]جامعه چالش جنسیتی سنتی کار را به چالش می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's a challenging job but I'm sure you'll prove equal to it.
[ترجمه گوگل]این یک کار چالش برانگیز است، اما من مطمئن هستم که شما با آن برابری خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]این یه شغل challenging، اما مطمئنم که تو هم به این نتیجه رسیدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The new current affairs series promises to address challenging issues with freshness and rigour.
[ترجمه گوگل]سری جدید امور جاری نوید پرداختن به مسائل چالش برانگیز را با تازگی و دقت می دهد
[ترجمه ترگمان]مجموعه امور جاری جدید وعده پرداختن به مسائل چالش برانگیز با تازگی و سختگیری را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He found the course academically challenging.
[ترجمه گوگل]او این دوره را از نظر آکادمیک چالش برانگیز یافت
[ترجمه ترگمان]او رشته تحصیلی را به چالش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The college offers a challenging and stimulating environment in which to study.
[ترجمه گوگل]کالج محیطی چالش برانگیز و محرک برای تحصیل در اختیار شما قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این کالج یک محیط چالش برانگیز و محرک را برای تحصیل ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Campaigners are challenging the safety of genetically-modified food.
[ترجمه گوگل]کمپین‌ها ایمنی مواد غذایی اصلاح‌شده ژنتیکی را به چالش می‌کشند
[ترجمه ترگمان]مبارزان برای امنیت غذاهای اصلاح شده ژنتیکی مبارزه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My interests include anything adventurous or challenging.
[ترجمه گوگل]علایق من شامل هر چیزی ماجراجویانه یا چالش برانگیز است
[ترجمه ترگمان]علایق من شامل هر چیز ماجراجو یا چالش برانگیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشوق (صفت)
incentive, challenging, encouraging, exhorting, impellent

انگلیسی به انگلیسی

• stimulating, interesting
a challenging job or activity requires great effort and determination.
challenging behaviour seems to be inviting people to argue or compete.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Hard
🔘 Difficult
🔘 Tough
🔘 Challenging
🔘 Demanding
🔘 Arduous
🔘 Grueling
🔘 Strenuous
🔘 Complex
🔘 Laborious
✅ Definition:
👉 Requiring great effort or skill to accomplish.
به چالش کشیدن. .
سر جنگ داشتن
نگران کننده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : challenge
✅️ اسم ( noun ) : challenge / challenger
✅️ صفت ( adjective ) : challenging / challenged
✅️ قید ( adverb ) : challengingly
چالش آفرین
چالش زا
طاقت طلب
طاقت فرسا
سخت و دشوار
deeply concerning and challenging
بسیار نگران کننده و خطرناک
چالش آمیز
پرچالش
چالش برانگیز
چالشی

درمورد انسان چالش پذیر.
جاى بحث دارد
چالش بر انگیز
مکث
بحث بر انگیز، عجیب و غریب، جای سوال داشتن
آزمونِ دشوار
more challenging آزمونِ دشوارتر
most challenging دشوارترین آزمون
توضیح: در آدرس اینترنتی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/challenging
به عنوان معنی واژه challenging نوشته شده:
...
[مشاهده متن کامل]

:difficult, in a way that tests your ability or determination
. This has been a challenging time for us all

Difficult to do but interesting and enjoyable
دشوار
requiring the full application of one's abilities, attention, or resources
سخت
چالش برانگیز
قابل بحث
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس