chairwoman

/ˈt͡ʃeˌrwʊmən//ˈt͡ʃeəwʊmən/

رئیسه، زن ریاست کننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: chairwomen
• : تعریف: a woman who presides over a board, meeting, committee, or the like.

جمله های نمونه

1. The new chairwoman was very well - spoken.
[ترجمه گوگل]رئیس جدید بسیار خوب صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جدید بسیار خوب صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A chairwoman may be addressed as " Madam Chairman.
[ترجمه گوگل]یک رئیس ممکن است به عنوان "خانم رئیس
[ترجمه ترگمان]یک رئیس می تواند به عنوان \"خانم رئیس\" مورد خطاب قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The chairwoman started her working life on the shop floor.
[ترجمه گوگل]خانم رئیس زندگی کاری خود را از کف مغازه شروع کرد
[ترجمه ترگمان]خانم رئیس کار خود را روی کف مغازه شروع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The chairwoman is up against the greatest challenge to her position.
[ترجمه گوگل]رئیس با بزرگترین چالش برای موقعیت خود روبرو است
[ترجمه ترگمان]رئیس دادگاه مخالف بزرگ ترین چالش برای پست خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Primakov was in Japan meeting with the chairwoman of the Socialist Party there.
[ترجمه گوگل]پریماکوف در ژاپن بود و با رئیس حزب سوسیالیست آنجا ملاقات کرد
[ترجمه ترگمان]پریماکوف در ژاپن با رئیس حزب سوسیالیست در آنجا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Perhaps you could sound the chairwoman out before the meeting, to see which way she's going to vote?
[ترجمه گوگل]شاید بتوانید قبل از جلسه رئیس را صدا کنید تا ببینید او به کدام سمت رای خواهد داد؟
[ترجمه ترگمان]شاید بهتر باشه قبل از جلسه با هم حرف بزنی و ببینی چه جوری رای میده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Christine Hancock, chairwoman of the trustees, last week launched an appeal for more funds for the service.
[ترجمه گوگل]کریستین هنکاک، رئیس هیئت امناء، هفته گذشته درخواستی برای دریافت بودجه بیشتر برای این خدمات ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]کریستین هنکاک، رئیس متولیان هفته گذشته درخواست کمک مالی برای این سرویس را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She later served a term as chairwoman of the council.
[ترجمه گوگل]او بعداً مدتی به عنوان رئیس این شورا خدمت کرد
[ترجمه ترگمان]او بعدا ریاست این شورا را برعهده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But Sara, standing down as Green chairwoman, suggested the only disaster has been the party's huge decline.
[ترجمه گوگل]اما سارا با کناره گیری از سمت ریاست گرین، اظهار داشت که تنها فاجعه سقوط بزرگ حزب بوده است
[ترجمه ترگمان]اما سارا، که به عنوان رئیس حزب سبز ایستاده بود، اظهار داشت که تنها فاجعه سقوط عظیم حزب بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Town Council Chairwoman Joy Jackson wrote on a large sheet of paper a list of suggestions for dealing with future fires.
[ترجمه گوگل]جوی جکسون، رئیس شورای شهر، بر روی یک کاغذ بزرگ فهرستی از پیشنهادات برای مقابله با آتش سوزی های آینده را نوشت
[ترجمه ترگمان]خانم جوی Jackson، رئیس شورای شهر، در یک صفحه بزرگ کاغذ، لیستی از پیشنهادها برای مقابله با آتش سوزی آینده نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ministers have invited Denise Kingsmill, deputy chairwoman of the Competition Commission, to review corporate discrimination.
[ترجمه گوگل]وزیران از دنیس کینگزمیل، نایب رئیس کمیسیون رقابت دعوت کرده اند تا تبعیض شرکت ها را بررسی کند
[ترجمه ترگمان]وزرا از دنیز بایکال، معاون کمیسیون رقابت، دعوت کرده اند تا تبعیض شرکت را بررسی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chairwoman Helena Shovelton said the commission made its decision with great reluctance.
[ترجمه گوگل]هلنا شوولتون، رئیس، گفت که کمیسیون با اکراه بسیار تصمیم خود را گرفته است
[ترجمه ترگمان]خانم هلنا Shovelton گفت که این کمیسیون تصمیم خود را با اکراه زیادی اتخاذ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The chairwoman managed to stimulate a lively debate without taking sides herself.
[ترجمه گوگل]رئيس هيئت مديره موفق شد بدون اينكه خودش طرفداري كند، بحثي پر جنب و جوش را برانگيزد
[ترجمه ترگمان]رئیس به این ترتیب توانست یک مناظره پرشور را بدون جانبداری از خود تحریک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Stewart, chairwoman of Omnimedia, will relinquish the job of editor in chief at her magazine to editor Stephen Drucker.
[ترجمه گوگل]استوارت، رئیس Omnimedia، شغل سردبیری در مجله خود را به سردبیری استفان دراکر واگذار خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]استوارت، رئیس of، کار سردبیر مجله خود را به سردبیر استفان دراکر، واگذار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• chairlady, woman who presides over something; woman who presides over a meeting; woman who presides a committee
the chairwoman of a meeting, committee, or organization is the woman in charge of it.

پیشنهاد کاربران

بپرس