1. a chair contoured to fit the body
صندلی که مطابق با شکل بدن انسان طراحی شده است
2. this chair belongs in that corner
جای این صندلی در آن گوشه است.
3. this chair is free
این صندلی خالی است.
4. this chair is inconvenient
این صندلی راحت نیست.
5. this chair is made of nine pieces
این صندلی از نه قطعه ساخته شده است.
6. the chair
صندلی اعدام
7. a backless chair
صندلی بدون پشتی
8. a canvas-backed chair
صندلی دارای پشتی کرباسی
9. a folding chair
صندلی تاشو
10. a padded chair
صندلی با رویه نرم
11. a reclining chair
صندلی دارای پشتی متحرک،صندلی لمیدنی
12. a toy chair
صندلی عروسکی
13. a well-made chair
یک صندلی خوش ساخت
14. an easy chair
صندلی راحتی
15. an empty chair
صندلی خالی
16. hitch your chair closer to the table!
صندلی خودت را به میز نزدیک تر بکش !
17. my special chair
صندلی مخصوص من
18. put the chair near the table
صندلی را نزدیک میز بگذار.
19. in the chair
در مقام ریاست جلسه
20. take the chair
(در جلسه) ریاست کردن
21. a sturdy, handsome chair
یک صندلی محکم و زیبا
22. he asked the chair for a five minute recess
از رئیس جلسه درخواست پنج دقیقه تنفس کرد.
23. he toed the chair forward
با تک پا صندلی را جلو زد.
24. i hunched my chair closer to the table
صندلی خود را به نزدیک میز کشیدم.
25. kazem thrust the chair forward
کاظم صندلی را جلوکشید.
26. please keep my chair until i get back from the bathroom
لطفا صندلی مرا نگهدارید تا از دستشویی برگردم.
27. sit on whichever chair ali points to
روی هر صندلی که علی به آن اشاره می کند بنشین !
28. to channel a chair leg
پایه ی صندلی را شیاردار کردن
29. to smash a chair
صندلی را شکستن
30. i have occupied the chair of english literature for years
سال هاست که کرسی ادبیات انگلیسی را اشغال کرده ام.
31. i pushed back his chair
صندلی او را به عقب هل دادم.
32. i sank into a chair and watched t. v.
در صندلی فرورفتم و تلویزیون تماشا کردم.
33. pari rose from her chair
پری از صندلی خود برخاست.
34. she sat on a chair
روی صندلی نشست.
35. she sat on the chair with a vacant look on her face
با چهره ای بی حالت روی صندلی نشست.
36. the arm of a chair
دسته ی صندلی
37. the legs of the chair
پایه های صندلی
38. the paint on the chair is getting chipped
رنگ صندلی دارد ورقه ورقه می شود.
39. the president took the chair
رییس جمهور بر مسند نشست.
40. the seat of the chair
ته صندلی
41. to settle in a chair
در صندلی جای گرفتن
42. who is going to chair the meeting?
ریاست جلسه به عهده چه کسی خواهد بود؟
43. he parked himself in a chair and read the newspaper
او در صندلی قرار گرفت و به روزنامه خواندن پرداخت.
44. he planked himself in the chair
او تالاپی روی صندلی نشست.
45. he skewed around in his chair
خودش را در صندلی چرخاند.
46. he was strapped to a chair
او را به صندلی تسمه پیچ کرده بودند.
47. nicole sat upright in her chair
نیکول در صندلی خود راست نشست.
48. she eased herself into the chair
او با آرامش در صندلی قرار گرفت.
49. she slipped away from the chair onto the floor
او از صندلی فرو لغزید و بر کف اتاق افتاد.
50. to scrape the paint off chair and smooth its surface with sandpaper
رنگ صندلی را تراشیدن و رویه ی آن را با کاغذ سنباده صاف کردن
51. he installed himself in the big chair before the fire
او در صندلی بزرگ جلو آتش مستقر شد.
52. he suddenly hulked up from his chair
غفلتا همچون غول از صندلی خود برخاست.
53. i fastened the handles to the chair with screws
دسته ها را با پیچ به صندلی وصل کردم.
54. the fat lady plunked in the chair
زن چاق تلپی روی صندلی نشست.
55. the widdow sat demurely on the chair
بیوه زن سنگین و رنگین روی صندلی نشست.
56. a wooden box did duty for a chair
از یک جعبه ی چوبی به عنوان صندلی استفاده می شد.
57. he broke the silence by scraping a chair on the floor
با کشیدن یک صندلی روی کف اتاق سکوت را شکست.
58. he ruptured himself trying to lift the chair
هنگامی که می کوشید صندلی را بلند کند فتق گرفت.
59. i found her sprawled out on a chair asleep
دیدم روی صندلی ولو شده و به خواب رفته است.
60. despite the quake, rahim remained planted in his chair
با وجود زلزله رحیم در صندلی خود باقی ماند.
61. he came through the door and plumped into the chair
از در وارد شد و تالاپی روی صندلی نشست.
62. the mother was rocking back and forth on the chair and cooing endearments to her child
مادر روی صندلی به عقب و جلو تاب می خورد و به آرامی قربان صدقه ی کودک خود می رفت.
63. we all stood up, but aunty stayed put on the chair
همه برخاستیم ولی عمه در صندلی باقی ماند.
64. when she put her big posterior on the chair, the chair broke
وقتی که ماتحت بزرگ خود را روی صندلی گذاشت صندلی شکست.