chained

/ˈt͡ʃeɪnd//t͡ʃeɪnd/

معنی: مقید، زنجیرهای
معانی دیگر: زنجیره ای کردن

جمله های نمونه

1. a chained dog
سگ زنجیری (یا زنجیر شده)

2. people formerly baited chained bears for sport
در گذشته مردم برای سرگرمی،سگ ها را به جان خرس های زنجیر شده می انداختند.

3. the prisoners were chained to the wall
زندانیان به دیوار زنجیر شده بودند.

4. He chained his bike to the fence.
[ترجمه گوگل]دوچرخه اش را به حصار زنجیر کرد
[ترجمه ترگمان]دوچرخه اش را به حصار زنجیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She chained the wolf securely to the post.
[ترجمه گوگل]او گرگ را محکم به تیرک زنجیر کرد
[ترجمه ترگمان]گرگ را محکم به تیر زنجیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They chained themselves to lampposts in protest at the judge's decision.
[ترجمه گوگل]آنها در اعتراض به تصمیم قاضی خود را به تیر چراغ برق زنجیر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در اعتراض به تصمیم قاضی، خود را به lampposts زنجیر کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We were sitting together in our cell, chained to the wall.
[ترجمه گوگل]با زنجیر به دیوار در سلولمان نشسته بودیم
[ترجمه ترگمان]ما با هم در سلول ما نشسته بودیم و به دیوار زنجیر شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All the rowing boats were chained up.
[ترجمه گوگل]همه قایق های پارویی زنجیر شده بودند
[ترجمه ترگمان]تمام قایق های پارویی به زنجیر بسته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The dog was chained up for the night.
[ترجمه گوگل]سگ را برای شب به زنجیر بسته بودند
[ترجمه ترگمان]سگ شب به زنجیر بسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I chained my bike to the park railings.
[ترجمه گوگل]دوچرخه ام را به نرده های پارک زنجیر کردم
[ترجمه ترگمان] من موتورم رو به نرده های پارک زنجیر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The doors were always locked and chained.
[ترجمه گوگل]درها همیشه قفل و زنجیر بود
[ترجمه ترگمان]درها همیشه بسته و زنجیر بسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His work chained him to his desk.
[ترجمه گوگل]کارش او را به میزش زنجیر کرد
[ترجمه ترگمان]کارش او را به میزش وصل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In former times, prisoners were chained to one another.
[ترجمه گوگل]در زمان‌های گذشته، زندانیان به یکدیگر زنجیر می‌شدند
[ترجمه ترگمان]در زمان های گذشته، زندانیان به یکدیگر زنجیر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The dog was chained to the wall.
[ترجمه گوگل]سگ را به دیوار زنجیر کرده بودند
[ترجمه ترگمان]سگ به دیوار زنجیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At work, he was chained to a system of boring meetings.
[ترجمه گوگل]در محل کار، او به سیستمی از جلسات خسته کننده زنجیر شده بود
[ترجمه ترگمان]در کار، او به یک سیستم جلسات خسته کننده زنجیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقید (صفت)
bound, tight, pent, constrained, uptight, bound up, chained, bounden

زنجیرهای (صفت)
chained

انگلیسی به انگلیسی

• restrained; connected, linked (related items)

پیشنهاد کاربران

زنجیر شده، گرفتار شده، دربند
هم بسته؛ دو بخش از هر موضوع یا سیستمی که از هم مستقل نیستند
زنجیر شده

بپرس