• : تعریف: an outer garment worn by Muslim women, esp. in Iran, made of a long, dark-colored cloth that is wrapped loosely around the head and body and covers all or part of the face.
جمله های نمونه
1. Aunt Badri took the chador off her head and threw it back at the woman.
[ترجمه گوگل]خاله بدری چادر را از سرش برداشت و به طرف زن پرتاب کرد [ترجمه ترگمان]عمه Badri چادر را از سرش جدا کرد و آن را به طرف زن پرتاب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The contingent forced the chador onto aunt Badri's head and pushed her into the wagon, leaving me behind in the confusion.
[ترجمه گوگل]نیروهای اعزامی چادر را به زور روی سر خاله بدری گذاشتند و او را به داخل واگن هل دادند و من را در سردرگمی پشت سر گذاشتند [ترجمه ترگمان]مشروط بر اینکه چادر را روی سر عمه Badri بگذارند و او را به واگن هل دهند و مرا در آشفتگی رها کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I threw a chador over my head as fast as I could and rushed downstairs.
[ترجمه اشکان حبیبی] به سرعت چادر را روی سرم انداختم و به طبقه ی پایین دویدم
|
[ترجمه گوگل]با سرعت هر چه تمامتر چادری انداختم روی سرم و سریع رفتم پایین [ترجمه ترگمان]با سرعت تمام چادر را بالای سرم پرت کردم و به طبقه پایین دویدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Thus women who would never have considered donning this cumbersome apparel quickly saw that the chador conferred a kind of protection.
[ترجمه گوگل]بنابراین زنانی که هرگز فکر نمی کردند این لباس دست و پا گیر را بپوشند، به سرعت متوجه شدند که چادر نوعی محافظت است [ترجمه ترگمان]از این رو زنانی که هرگز پوشیدن این پوشاک دست و پا گیر را به سرعت در نظر نگرفته بودند، به سرعت متوجه شدند که چادر نوعی مصونیت ایجاد کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Even our local produce seller, a deeply pious man with a gentle wife who wears a chador (an open cloak that covers the head and body), could not contain his fury at Ahmadinejad.
[ترجمه گوگل]حتی فروشنده محصولات محلی ما، مردی عمیقاً پارسا با همسری مهربان که چادر بر سر دارد (شنل گشادی که سر و بدن را می پوشاند)، نتوانست خشم خود را از احمدی نژاد مهار کند [ترجمه ترگمان]حتی محصولات محلی ما، یک مرد بسیار پرهیزکار با یک زن مهربان که یک چادر می پوشند (ردای باز که سر و بدن را می پوشاند)نمی تواند خشم خود را نسبت به احمدی نژاد مهار کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The paper approaches the subject from the following aspects: japanization of Zen and its characteristics, Zen and Chador, and Zen and Bushido.
[ترجمه گوگل]این مقاله از جنبههای زیر به موضوع میپردازد: ژاپنیسازی ذن و ویژگیهای آن، ذن و چادر، و ذن و بوشیدو [ترجمه ترگمان]این مقاله به این موضوع از جنبه های زیر نزدیک می شود: japanization از ذن و ویژگی های آن، ذن و Chador، و ذن و Bushido [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• loose black robe which covers the whole body from head to foot including most of the face (usually worn by muslim and hindu women)
پیشنهاد کاربران
مثال؛ She wore a chador to the mosque for Friday prayers. In a discussion about cultural attire, someone might say, “The chador is a symbol of modesty and religious devotion. ” A traveler might describe their experience, “I saw many women wearing chadors during my visit to Tehran. ”