cessation

/ˌseˈseɪʃn̩//seˈseɪʃn̩/

معنی: متارکه، ایست، توقف، پایان، انقطاع
معانی دیگر: توقف (دایمی یا موقت)، ایستش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a pausing or stopping; discontinuance.
مترادف: cease, discontinuance, ending, halt, stop, stoppage, stopping, surcease, termination
متضاد: continuation, resumption, start
مشابه: abeyance, adjournment, break, close, completion, conclusion, end, finish, intermission, interruption, letup, lull, pause, respite, rest, suspension

- There was a cessation of violence during Christmas.
[ترجمه گوگل] در طول کریسمس خشونت متوقف شد
[ترجمه ترگمان] در کریسمس نوعی پایان خشونت وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cessation of hostilities
متارکه ی جنگ،قطع مخاصمات

2. The money saved from the cessation of the road project will be invested in public transport.
[ترجمه گوگل]پول صرفه جویی شده از توقف پروژه جاده در حمل و نقل عمومی سرمایه گذاری می شود
[ترجمه ترگمان]پول ذخیره شده از توقف پروژه جاده در حمل و نقل عمومی سرمایه گذاری خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mexico called for an immediate cessation of hostilities.
[ترجمه گوگل]مکزیک خواستار توقف فوری درگیری ها شد
[ترجمه ترگمان]مکزیک خواستار توقف فوری خصومت ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. the cessation of cohabitation of man and wife.
[ترجمه گوگل]قطع زندگی مشترک زن و مرد
[ترجمه ترگمان]قطع زندگی با زن و شوهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Religious leaders have called for a total cessation of the bombing campaign.
[ترجمه گوگل]رهبران مذهبی خواستار توقف کامل عملیات بمب گذاری شده اند
[ترجمه ترگمان]رهبران مذهبی خواستار توقف کامل عملیات بمب گذاری شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Weight reduction, purine restriction, and cessation of ethanol use should be accomplished.
[ترجمه گوگل]کاهش وزن، محدودیت پورین و قطع مصرف اتانول باید انجام شود
[ترجمه ترگمان]کاهش وزن، محدودیت پورین و توقف مصرف اتانول باید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Types of smoking cessation aids Nicorette, a chewing gum containing nicotine, is by far the most widely tested cessation product.
[ترجمه گوگل]انواع وسایل کمکی ترک سیگار نیکورت، آدامس حاوی نیکوتین، تا حد زیادی آزمایش شده ترین محصول ترک است
[ترجمه ترگمان]انواع توقف دود کردن به Nicorette، یک آدامس جویدن حاوی نیکوتین، به میزان بسیار بسیار مورد آزمایش مورد آزمایش قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bombardment continued without cessation.
[ترجمه گوگل]بمباران بدون وقفه ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]بمباران بدون توقف ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The probability of smoking cessation increased by 40% if a person smoked less than 10 cigarettes per day.
[ترجمه گوگل]اگر فردی کمتر از 10 نخ سیگار در روز مصرف کند، احتمال ترک سیگار 40 درصد افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]اگر فرد کم تر از ۱۰ سیگار در روز سیگار بکشد احتمال توقف سیگار تا ۴۰ % افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Moreover, incorporation itself would involve a cessation for income tax purposes.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ادغام خود مستلزم توقف برای اهداف مالیات بر درآمد است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ادغام خود مستلزم توقف برای اهداف مالیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The election avoids the cessation and commencement bases applying in assessing profits to tax when a person leaves or joins a partnership.
[ترجمه گوگل]انتخابات از مبانی توقف و شروع اعمال شده در ارزیابی سود برای مالیات در هنگام خروج یا پیوستن شخصی به شراکت اجتناب می کند
[ترجمه ترگمان]در این انتخابات توقف و شروع پایگاه های شروع بکار گرفته شده در ارزیابی سوده ای حاصل از مالیات در زمانی که یک شخص به شراکت می رود یا به شراکت می پیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The sudden cessation of the drumming was, peculiarly, more unnerving than its presence.
[ترجمه گوگل]توقف ناگهانی نواختن طبل، به طور عجیبی، از حضور آن ناراحت کننده تر بود
[ترجمه ترگمان]خوردن ناگهانی طبل به طور عجیبی بیش از آن چیزی بود که انتظارش را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cessation of hostilities was agreed in principle.
[ترجمه گوگل]توقف درگیری ها در اصل مورد توافق قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]آتش بس در اصل به توافق رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rest and relaxation Rest involves the cessation of action and freedom from worry.
[ترجمه گوگل]استراحت و آرامش استراحت شامل توقف عمل و رهایی از نگرانی است
[ترجمه ترگمان]استراحت و استراحت شامل توقف فعالیت و رهایی از نگرانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متارکه (اسم)
abandonment, truce, armistice, cessation, suspension

ایست (اسم)
stop, cessation, suspension, interval, standstill, stay, stand, halt, cease, close, period, timeout, caesura, flag stop, torpidity, stoppage

توقف (اسم)
stop, cessation, suspension, pause, stay, stand, cease, close, syncope, flag stop, holdback, tarriance, stopple

پایان (اسم)
cessation, finish, termination, close, limit, end, conclusion, point, period, ending, sequel, terminal, finis, surcease, finality, winding-up

انقطاع (اسم)
cessation, interruption, slack, discontinuity, curtailment, letup

انگلیسی به انگلیسی

• stopping, ceasing
the cessation of something is the stopping of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cease
✅️ اسم ( noun ) : cessation / ceaselessness
✅️ صفت ( adjective ) : ceaseless
✅️ قید ( adverb ) : ceaselessly
cessation program
برنامه ترک اعتیاد
( از لغات کتاب 1100 واژه 📚 )
( formal )
🖊 توضیح: the fact or process of ending or being brought to an end.
🔍 مترادف: pause; ending
💡 معادل فارسی: توقف، پایان
✅ مثال: The bombardment continued without cessation
cessation
توقفِ - پایان دادنِ
ترک

بپرس