1. except for death, there is no certitude
جز مرگ هیچ قطعیتی وجود ندارد.
2. 'You will like Rome,' he said, with absolute certitude.
[ترجمه گوگل]او با اطمینان کامل گفت: "تو رم را دوست خواهی داشت "
[ترجمه ترگمان]با اطمینان کامل گفت: شما رم را دوست خواهید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We have this definite certitude that Cicippio will be freed.
[ترجمه گوگل]ما این اطمینان را داریم که سیسیپیو آزاد خواهد شد
[ترجمه ترگمان]ما این اطمینان قطعی را داریم که Cicippio آزاد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The thing was shown with mystifying certitude.
[ترجمه گوگل]این موضوع با اطمینان اسرارآمیز نشان داده شد
[ترجمه ترگمان]آن چیز با اطمینان به او نشان داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Both lack a set identity, living without a certitude of their place in relation to their surrounding society.
[ترجمه گوگل]هر دو فاقد هویت مشخصی هستند و بدون اطمینان از جایگاه خود در رابطه با جامعه اطراف خود زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]هر دو فاقد هویت تنظیم شده، زندگی بدون اطمینان از جایگاه خود در رابطه با جامعه اطرافشان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. And over the years those increments of certitude had made me the perfect foreigner.
[ترجمه گوگل]و در طول سالها این افزایش اطمینان مرا به یک خارجی کامل تبدیل کرده بود
[ترجمه ترگمان]و در طول سال ها، همان افزایش ها، من را خارجی کامل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. But self-confidence in the sense of psychological certitude is not the same things as absolute certainty in the philosophical sense.
[ترجمه گوگل]اما اعتماد به نفس به معنای یقین روانی، همان چیزهایی نیست که یقین مطلق در معنای فلسفی آن است
[ترجمه ترگمان]اما اعتماد به نفس به مفهوم اعتماد روانی همان چیز به عنوان یک قطعیت مطلق در مفهوم فلسفی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Doubt and certitude are subjective reactions to the evidence.
[ترجمه گوگل]شک و اطمینان واکنش های ذهنی به شواهد هستند
[ترجمه ترگمان]شک و یقین واکنش های ذهنی به مدارک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. After a few days, their certitude of his return had wavered.
[ترجمه گوگل]پس از چند روز، اطمینان آنها از بازگشت او متزلزل شده بود
[ترجمه ترگمان]بعد از چند روز اطمینان بازگشت او متزلزل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The degree to which feigning certitude impressed investors.
[ترجمه گوگل]درجه ای که تظاهر به اطمینان سرمایه گذاران را تحت تاثیر قرار داده است
[ترجمه ترگمان]درجه ای که در آن تظاهر کنندگان به سرمایه گذاران را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Swiftness and certitude require strength, and the man had not this strength.
[ترجمه گوگل]سرعت و اطمینان نیاز به قدرت دارد و مرد این قدرت را نداشت
[ترجمه ترگمان]اطمینان و اطمینان به نیرو نیاز دارد و این مرد این قدرت را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Chained by his certitude, he is a slave; he has forfeited his freedom.
[ترجمه گوگل]در زنجیر یقین او، او یک برده است او آزادی خود را از دست داده است
[ترجمه ترگمان]با اطمینان از certitude او یک برده است و از آزادی خود منصرف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Currently. the prince made a certitude that he has found a real princess and married her.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شاهزاده مطمئن شد که یک شاهزاده خانم واقعی پیدا کرده و با او ازدواج کرده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر شاهزاده اطمینان حاصل کرد که شاهزاده خانم واقعی را پیدا کرده است و با او ازدواج کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It is impossible to predict the outcome of the negotiations with any degree of certitude.
[ترجمه گوگل]پیش بینی نتیجه مذاکرات با هیچ درجه ای از اطمینان غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]پیش بینی نتیجه مذاکرات با هر درجه اطمینان ممکن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It would be vital, as he knew, for the next few exchanges to be transcribed with unimpeachable certitude.
[ترجمه گوگل]همانطور که او می دانست، برای چند مبادله بعدی که با اطمینانی غیرقابل استیضاح رونویسی شود، حیاتی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]او می دانست که برای چند مبادله بعدی باید با اطمینان unimpeachable رونویسی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید