certitude

/ˈsɜːrtəˌtuːd//ˈsɜːtɪtjuːd/

معنی: دقت، اطمینان، یقین
معانی دیگر: اطمینان کامل، وثوق، قطعیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state, condition, or feeling of freedom from uncertainty or doubt.
متضاد: doubt, incertitude
مشابه: certainty

- She spoke with such certitude that it was difficult not to believe in what she said.
[ترجمه گوگل] آنقدر با اطمینان صحبت می کرد که باور نکردن حرف هایش سخت بود
[ترجمه ترگمان] با چنان اطمینانی سخن می گفت که باور کردنش مشکل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an established certainty.
مشابه: certainty, fact

- That this illness will end in death is a certitude.
[ترجمه گوگل] این که این بیماری به مرگ ختم می شود یک امر قطعی است
[ترجمه ترگمان] اینکه این بیماری به مرگ پایان خواهد داد، یک یقین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. except for death, there is no certitude
جز مرگ هیچ قطعیتی وجود ندارد.

2. 'You will like Rome,' he said, with absolute certitude.
[ترجمه گوگل]او با اطمینان کامل گفت: "تو رم را دوست خواهی داشت "
[ترجمه ترگمان]با اطمینان کامل گفت: شما رم را دوست خواهید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We have this definite certitude that Cicippio will be freed.
[ترجمه گوگل]ما این اطمینان را داریم که سیسیپیو آزاد خواهد شد
[ترجمه ترگمان]ما این اطمینان قطعی را داریم که Cicippio آزاد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The thing was shown with mystifying certitude.
[ترجمه گوگل]این موضوع با اطمینان اسرارآمیز نشان داده شد
[ترجمه ترگمان]آن چیز با اطمینان به او نشان داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Both lack a set identity, living without a certitude of their place in relation to their surrounding society.
[ترجمه گوگل]هر دو فاقد هویت مشخصی هستند و بدون اطمینان از جایگاه خود در رابطه با جامعه اطراف خود زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]هر دو فاقد هویت تنظیم شده، زندگی بدون اطمینان از جایگاه خود در رابطه با جامعه اطرافشان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And over the years those increments of certitude had made me the perfect foreigner.
[ترجمه گوگل]و در طول سالها این افزایش اطمینان مرا به یک خارجی کامل تبدیل کرده بود
[ترجمه ترگمان]و در طول سال ها، همان افزایش ها، من را خارجی کامل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But self-confidence in the sense of psychological certitude is not the same things as absolute certainty in the philosophical sense.
[ترجمه گوگل]اما اعتماد به نفس به معنای یقین روانی، همان چیزهایی نیست که یقین مطلق در معنای فلسفی آن است
[ترجمه ترگمان]اما اعتماد به نفس به مفهوم اعتماد روانی همان چیز به عنوان یک قطعیت مطلق در مفهوم فلسفی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Doubt and certitude are subjective reactions to the evidence.
[ترجمه گوگل]شک و اطمینان واکنش های ذهنی به شواهد هستند
[ترجمه ترگمان]شک و یقین واکنش های ذهنی به مدارک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After a few days, their certitude of his return had wavered.
[ترجمه گوگل]پس از چند روز، اطمینان آنها از بازگشت او متزلزل شده بود
[ترجمه ترگمان]بعد از چند روز اطمینان بازگشت او متزلزل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The degree to which feigning certitude impressed investors.
[ترجمه گوگل]درجه ای که تظاهر به اطمینان سرمایه گذاران را تحت تاثیر قرار داده است
[ترجمه ترگمان]درجه ای که در آن تظاهر کنندگان به سرمایه گذاران را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Swiftness and certitude require strength, and the man had not this strength.
[ترجمه گوگل]سرعت و اطمینان نیاز به قدرت دارد و مرد این قدرت را نداشت
[ترجمه ترگمان]اطمینان و اطمینان به نیرو نیاز دارد و این مرد این قدرت را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chained by his certitude, he is a slave; he has forfeited his freedom.
[ترجمه گوگل]در زنجیر یقین او، او یک برده است او آزادی خود را از دست داده است
[ترجمه ترگمان]با اطمینان از certitude او یک برده است و از آزادی خود منصرف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Currently. the prince made a certitude that he has found a real princess and married her.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شاهزاده مطمئن شد که یک شاهزاده خانم واقعی پیدا کرده و با او ازدواج کرده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر شاهزاده اطمینان حاصل کرد که شاهزاده خانم واقعی را پیدا کرده است و با او ازدواج کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is impossible to predict the outcome of the negotiations with any degree of certitude.
[ترجمه گوگل]پیش بینی نتیجه مذاکرات با هیچ درجه ای از اطمینان غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]پیش بینی نتیجه مذاکرات با هر درجه اطمینان ممکن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It would be vital, as he knew, for the next few exchanges to be transcribed with unimpeachable certitude.
[ترجمه گوگل]همانطور که او می دانست، برای چند مبادله بعدی که با اطمینانی غیرقابل استیضاح رونویسی شود، حیاتی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]او می دانست که برای چند مبادله بعدی باید با اطمینان unimpeachable رونویسی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دقت (اسم)
resolution, accuracy, precision, attention, punctuality, exactitude, severity, delicacy, nicety, certitude, definitude, double precision, finesse

اطمینان (اسم)
persuasion, certainty, surety, affiance, confidence, assurance, trust, security, certitude, fideism

یقین (اسم)
certainty, certitude, positivism, positivity

انگلیسی به انگلیسی

• certainty, sureness, confidence
certitude is the same as certainty; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : certify / certificate
✅️ اسم ( noun ) : cert / certificate / certification / certainty / certitude
✅️ صفت ( adjective ) : certain / certifiable / certificated / certified
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : certain / certainly / certifiably

تحقق پذیر - تحقق قطعی ( مثل تحقق قطعی بازپرداخت=repaymen cdertitude )

بپرس