certificate

/sərˈtɪfɪkət//səˈtɪfɪkeɪt/

معنی: شهادت نامه، گواهی نامه، سند رسمی، گواهی صادر کردن
معانی دیگر: پروانه، پروانچه، پروانک، پته، تصدیق، جواز، سند، گواهینامه دادن، پروانه صادر کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a document stating or affirming the veracity or factuality of something.
مترادف: testimonial
مشابه: affidavit, certification, document, documentation, statement

- a death certificate
[ترجمه گوگل] گواهی فوت
[ترجمه ترگمان] گواهی فوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a document affirming or acknowledging one's completion of an educational course or program.
مترادف: diploma
مشابه: certification, credentials, document, testimonial

(3) تعریف: a document attesting to one's legal qualifications to practice a certain profession.
مترادف: license
مشابه: certification, credentials, document, testimonial

- a teaching certificate
[ترجمه گوگل] گواهی تدریس
[ترجمه ترگمان] یک گواهی نامه آموزشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a document attesting to a certain monetary value.
مشابه: bill, bond, certificate of deposit, legal tender

- a gold certificate
[ترجمه گوگل] گواهی طلا
[ترجمه ترگمان] گواهی طلا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a stock certificate
[ترجمه گوگل] گواهی سهام
[ترجمه ترگمان] گواهی سهام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: certificates, certificating, certificated
(1) تعریف: to attest to or affirm by certificate.
مترادف: document
مشابه: attest to, authenticate, certify, confirm, corroborate, substantiate, validate

(2) تعریف: to present with or authorize by means of a certificate.
مترادف: accredit
مشابه: authorize, certify, license

جمله های نمونه

1. certificate of death
گواهی فوت

2. certificate of inspection
گواهی بازرسی

3. a certificate of desposit
(بانکداری) گواهینامه ی سپرده

4. death certificate
گواهی فوت

5. debenture certificate
گواهی قرضه،ورقه ی قرضه ی دولتی

6. marriage certificate
قباله ی ازدواج

7. to certificate a physician
به پزشک جواز طبابت دادن

8. bearer certificate
گواهینامه ی بی نام

9. birth certificate
شناسنامه،سجل،زایچه

10. a birth certificate
شناسنامه

11. a no-par stock certificate
ورقه ی سهم بدون بهای اسمی

12. does one need a certificate to own a hand gun?
آیا برای داشتن هفت تیر گواهینامه (جواز) لازم است ؟

13. absence only with a doctor's certificate
غیبت فقط با گواهی دکتر

14. A Certificate of Deposit remains one of the safest investments.
[ترجمه گوگل]گواهی سپرده یکی از امن ترین سرمایه گذاری ها است
[ترجمه ترگمان]گواهی سپرده شده یکی از امن ترین سرمایه گذاری ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The certificate will have to be lodged at the registry.
[ترجمه گوگل]گواهی باید در دفتر ثبت ثبت شود
[ترجمه ترگمان]گواهی باید در مرکز ثبت داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Diploma and certificate courses do not normally require the submission of a dissertation.
[ترجمه گوگل]دوره های دیپلم و گواهی معمولاً نیازی به ارائه پایان نامه ندارند
[ترجمه ترگمان]دوره های Diploma و گواهی به طور معمول به ارائه یک مقاله نیاز ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Despite its certificate of authenticity, the painting was found to be a fake.
[ترجمه گوگل]علیرغم گواهی اصالت آن، این نقاشی تقلبی است
[ترجمه ترگمان]با وجود گواهی اصالت آن، این نقاشی ساختگی پیدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. To forge the certificate, she needed an exact match for the paper and the fonts.
[ترجمه گوگل]برای جعل گواهی، او نیاز به تطابق دقیق برای کاغذ و فونت داشت
[ترجمه ترگمان]برای جعل گواهی نامه، او نیاز به تطابق دقیق برای این مقاله و فونت های the داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He did not hold a firearm certificate.
[ترجمه گوگل]او گواهینامه اسلحه نداشت
[ترجمه ترگمان]او یک گواهی سلاح گرم در دست نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. This swimming certificate is to certify that I swim one hundred metres.
[ترجمه گوگل]این گواهینامه شنا برای تایید این است که من صد متر شنا می کنم
[ترجمه ترگمان]این گواهی شنا گواهی می دهد که من صد متر شنا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. for the Cambridge First Certificate next year?
[ترجمه گوگل]برای اولین گواهینامه کمبریج در سال آینده؟
[ترجمه ترگمان]برای اولین مدرک سال آینده کمبریج؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شهادت نامه (اسم)
acknowledgment, affidavit, certificate

گواهی نامه (اسم)
affidavit, certificate, testimonial, credential, diploma

سند رسمی (اسم)
certificate

گواهی صادر کردن (فعل)
certificate

تخصصی

[کامپیوتر] تاییدیه .
[حقوق] گواهی، گواهینامه

انگلیسی به انگلیسی

• official document (birth certificate, license, etc.)
confirm; authorize by certificate, license
a certificate is an official document which states that particular facts are true. for example, certificates are given to people to say that they have successfully completed a course of study or training.

پیشنهاد کاربران

این کلمه معادل �گواهی� در زبان فارسی است. گواهی یک برگه نشان دهنده مهارت، توانایی و دانش یک شخص در یک زمینه خاص است. گواهی معمولاً برای دوره های کوتاه مدت آموزشی و حرفه ای صادر می شود و دارای مدت اعتبار مشخصی است . هم چنین برخی از همایشها، پس از اتمام همایش، گواهی حضور به شرکت کنندگان اهدا می کنند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : certify / certificate
✅️ اسم ( noun ) : cert / certificate / certification / certainty / certitude
✅️ صفت ( adjective ) : certain / certifiable / certificated / certified
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : certain / certainly / certifiably

مدرک رسمی , یا گواهی نامه
مدرک، کارنامه
certificate ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: گواهی
تعریف: پرونده ای رمزبندی شده و دارای رمز عبور که حاوی نام و سایر داده های لازم برای شناسایی ارسال کنندۀ پیام است
گواهی - گواهینامه -
تصدیق - تصدیق نامه - جواز
شهادت نامه به نظرم بهتر از گواهی نامه هست /سند رسمی
سند رسمی
مدرک
کارنامه - سند
کارنامه
گواهینامه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس