اسم ( noun )
حالات: ceremonies
عبارات: stand on ceremony
حالات: ceremonies
عبارات: stand on ceremony
• (1) تعریف: a set of formalities, customs, or rites performed in order to give honor or validation, or this set of acts taken as an event.
• مترادف: ceremonial, observance, ritual
• مشابه: celebration, custom, formalities, liturgy, mass, rite, sacrament, service
• مترادف: ceremonial, observance, ritual
• مشابه: celebration, custom, formalities, liturgy, mass, rite, sacrament, service
- A judge will perform the wedding ceremony.
[ترجمه پارسا تقوی] یک قاضی مراسم ازدواج را بر پا خواهد کرد .|
[ترجمه گوگل] قاضی مراسم عروسی را انجام می دهد[ترجمه ترگمان] یک قاضی مراسم ازدواج را انجام خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Only a few family members attended her graduation ceremony.
[ترجمه محیا] فقط تنها چند نفر از اعضای خانواده اش در جشن فارغ التحصیلی او شرکت کردند|
[ترجمه گوگل] تنها چند نفر از اعضای خانواده در مراسم فارغ التحصیلی او شرکت کردند[ترجمه ترگمان] تنها چند تن از اعضای خانواده در مراسم فارغ التحصیلی شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A Japanese tea ceremony may appear simple but is actually very complex.
[ترجمه گوگل] یک مراسم چای ژاپنی ممکن است ساده به نظر برسد اما در واقع بسیار پیچیده است
[ترجمه ترگمان] یک مراسم چای ژاپنی ممکن است ساده به نظر برسد اما در واقع بسیار پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک مراسم چای ژاپنی ممکن است ساده به نظر برسد اما در واقع بسیار پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a social custom or polite ritual.
• مترادف: observance, rite, ritual
• مشابه: celebration, ceremonial, commemoration, exercise, function, occasion, rite of passage
• مترادف: observance, rite, ritual
• مشابه: celebration, ceremonial, commemoration, exercise, function, occasion, rite of passage
- Bowing is part of the traditional ceremony of greeting people in Japan.
[ترجمه گوگل] تعظیم بخشی از مراسم سنتی احوالپرسی مردم در ژاپن است
[ترجمه ترگمان] Bowing بخشی از مراسم سنتی خوش آمد گویی به مردم ژاپن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Bowing بخشی از مراسم سنتی خوش آمد گویی به مردم ژاپن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: extreme formality or politeness in the manner of carrying out some action, sometimes adopted artificially and containing little meaning.
• مشابه: courtesy, formality
• مشابه: courtesy, formality
- He opened the door for us with such great ceremony that we nearly giggled.
[ترجمه گوگل] با چنان مراسم بزرگی در را به روی ما باز کرد که نزدیک بود بخندیم
[ترجمه ترگمان] با چنان تشریفاتی در را باز کرد که نزدیک بود giggled
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با چنان تشریفاتی در را باز کرد که نزدیک بود giggled
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: thorough adherence to formality or custom.
• مترادف: formality
• مشابه: decorum, protocol, ritual, solemnity
• مترادف: formality
• مشابه: decorum, protocol, ritual, solemnity
- The hero was decorated and praised with due ceremony.
[ترجمه الهام] قهرمان طی مراسمی مجلل؛ تجلیل شد.|
[ترجمه گوگل] قهرمان با مراسم مقتضی تجلیل و تجلیل شد[ترجمه ترگمان] این قهرمان با تشریفات مذهبی تزیین شده و مورد تمجید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید