ceremonial

/ˌserəˈmoʊniəl//ˌserɪˈməʊnɪəl/

معنی: تشریفات، اداب، تشریفاتی، مربوط به جشن
معانی دیگر: (معمولا به صورت جمع) کفن، پارچه ی موم اندود، مشمع، وابسته به برگزاری مراسم یا تشریفات، آئینی، برگزاشتی، مرسوم، سنتی، رویداد تشریفاتی یا آیینی، مراسم، آیین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: pertaining to, characterized by, or used in a ceremony.
متضاد: informal
مشابه: ceremonious, formal, gala, occasional, pompous, solemn

- a ceremonial event
[ترجمه گوگل] یک رویداد تشریفاتی
[ترجمه ترگمان] یک مراسم جشنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a ceremonial headdress
[ترجمه گوگل] یک روسری تشریفاتی
[ترجمه ترگمان] یک روسری تشریفاتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: ceremonially (adv.), ceremonialism (n.), ceremonialist (n.)
(1) تعریف: a set of formalities or rites performed on certain occasions; rite.
مشابه: ceremony, rite, ritual, sacrament

(2) تعریف: formal or dignified behavior or atmosphere appropriate to certain occasions.

- the elaborate ceremonial of a royal banquet
[ترجمه گوگل] تشریفات مفصل یک ضیافت سلطنتی
[ترجمه ترگمان] تشریفات باشکوه یک ضیافت شاهانه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the ceremonial dances of african natives
رقص های سنتی بومیان افریقا

2. ost of his acts were of a ceremonial nature
بیشتر اعمال او جنبه ی تشریفاتی داشتند.

3. this tribe maintains its native customs with ceremonial dances
این قبیله از راه رقص های مذهبی رسوم محلی خود را حفظ می کند.

4. He represented the nation on ceremonial occasions.
[ترجمه گوگل]او در مناسبت های تشریفاتی نماینده ملت بود
[ترجمه ترگمان]او نماینده ملت در مراسم جشنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ceremonial opening of Parliament was a fine spectacle.
[ترجمه گوگل]مراسم افتتاحیه مجلس منظره خوبی بود
[ترجمه ترگمان]گشایش رسمی پارلمان نمایشی زیبا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At the beginning of a ceremonial parade,he gives the order to march on.
[ترجمه گوگل]در آغاز یک رژه تشریفاتی، دستور رژه می دهد
[ترجمه ترگمان]در آغاز مراسم رژه برای رژه رفتن فرمان صادر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The post of mayor is largely ceremonial .
[ترجمه گوگل]پست شهردار تا حد زیادی تشریفاتی است
[ترجمه ترگمان]پست شهردار بیشتر تشریفاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is arrayed in ceremonial robes.
[ترجمه گوگل]او در لباس های تشریفاتی پوشیده شده است
[ترجمه ترگمان]او با ردای تشریفاتی سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The visit was conducted with all due ceremonial.
[ترجمه گوگل]این بازدید با تمام تشریفات انجام شد
[ترجمه ترگمان]این دیدار با تشریفاتی انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He robed himself in a ceremonial gown today.
[ترجمه گوگل]او امروز با لباس تشریفاتی خود را پوشید
[ترجمه ترگمان]امروز لباس تشریفاتی را پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He looked very grand in his ceremonial uniform.
[ترجمه گوگل]او با لباس تشریفاتی بسیار باشکوه به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او با لباس رسمی خود بسیار بزرگ به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The queen, in full ceremonial dress, presided over the ceremony.
[ترجمه گوگل]ملکه با لباس کامل تشریفاتی، ریاست مراسم را بر عهده داشت
[ترجمه ترگمان]ملکه با لباس رسمی که در مراسم جشن شرکت کرده بود در مراسم جشن شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Frazer writes about the ceremonial king of so many prehistoric agricultural societies.
[ترجمه گوگل]فریزر در مورد پادشاه تشریفاتی بسیاری از جوامع کشاورزی ماقبل تاریخ می نویسد
[ترجمه ترگمان]Frazer در مورد پادشاهی تشریفاتی بسیاری از جوامع کشاورزی ماقبل تاریخ می نویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But the presidency is largely ceremonial.
[ترجمه گوگل]اما ریاست جمهوری تا حد زیادی تشریفاتی است
[ترجمه ترگمان]اما ریاست جمهوری عمدتا تشریفاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Ceremonial and precedence notably lost most of the power to agitate rulers and governments which they had hitherto possessed.
[ترجمه گوگل]تشریفات و تقدم به‌ویژه قدرت تحریک حاکمان و دولت‌ها را که تاکنون در اختیار داشتند، از دست داد
[ترجمه ترگمان]ceremonial و precedence به طور قابل توجهی بیشتر قدرت را از دست داده بودند تا حاکمان و دولت هایی که تا به حال داشتند را به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشریفات (اسم)
service, ceremony, ceremonial, formality, protocol, ritual, starch

اداب (اسم)
ceremonial, mores, habitude, etiquette, rite

تشریفاتی (صفت)
ceremonial

مربوط به جشن (صفت)
ceremonial

انگلیسی به انگلیسی

• ceremony, custom, ritual
ritual, formal, stately, official
something that is ceremonial is used in a ceremony or relates to a ceremony.
a position, function, or event that is ceremonial is considered to be representative of an institution, but has very little authority or influence.
ceremonial consists of all the impressive things that are done, said, or worn on very formal occasions.

پیشنهاد کاربران

صفت: آئینی
اسم: مراسم آئینی، تشریفات مرسوم
تشریفاتی

بپرس