cerebral palsy

/ˈserəbrəlˈpɒlzi//ˈserəbrəlˈpɔːlzi/

(کالبد شناسی) نیمکره ی مغز، هر یک از دو نیمکره ی مخ، (پزشکی) فلج مغزی (نابهنجاری در حرکت عضلات در اثر صدمه به دستگاه مرکزی سلسله اعصاب)، طب اختلالات دماغی از قبیل اختلال در گفتار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a motor disorder caused by damage to the brain before or during birth, characterized by spastic paralysis and difficulty in controlling the voluntary muscles.

جمله های نمونه

1. Doctors thought she had a mild case of cerebral palsy.
[ترجمه گوگل]پزشکان فکر کردند که او یک مورد خفیف فلج مغزی دارد
[ترجمه ترگمان]پزشکان فکر می کردند که او دچار سکته مغزی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. One seven year-old boy, a cerebral palsy sufferer, was anxious to make a speech.
[ترجمه گوگل]یک پسر هفت ساله، فلج مغزی، مشتاق سخنرانی بود
[ترجمه ترگمان]یک پسربچه هفت ساله، فلج مغزی مغزی، مشتاق صحبت کردن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Read in studio Children with Cerebral Palsy could soon lose the training centre that helps them to overcome their handicap.
[ترجمه گوگل]در استودیو بخوانید کودکان مبتلا به فلج مغزی ممکن است به زودی مرکز آموزشی را که به آنها کمک می کند تا بر نقص خود غلبه کنند، از دست بدهند
[ترجمه ترگمان]مطالعه کودکان در استودیو با مخ Palsy می تواند به زودی مرکز آموزشی را از دست بدهد که به آن ها کمک می کند بر نقص خود غلبه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He now has severe cerebral palsy, is unable to roll over, sit or crawl.
[ترجمه گوگل]او اکنون فلج مغزی شدید دارد، قادر به غلت زدن، نشستن یا خزیدن نیست
[ترجمه ترگمان]او که دچار فلج مغزی شدید است نمی تواند غلت بزند، بنشیند یا بخزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. John was born crippled and with cerebral palsy but could run, walk and jump.
[ترجمه گوگل]جان معلول و مبتلا به فلج مغزی به دنیا آمد اما می‌توانست بدود، راه برود و بپرد
[ترجمه ترگمان]جان فلج و فلج مغزی به دنیا آمد، ولی می توانست بدود، بپرد و بپرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The medical diagnosis was cerebral palsy.
[ترجمه گوگل]تشخیص پزشکی فلج مغزی بود
[ترجمه ترگمان]تشخیص پزشکی فلج مغزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sheng has cerebral palsy and is unable to walk.
[ترجمه گوگل]شنگ فلج مغزی دارد و قادر به راه رفتن نیست
[ترجمه ترگمان]شنگ مبتلا به فلج مغزی است و نمی تواند راه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A child with cerebral palsy may have additional disabilities such as visual problems, language delay or coordination difficulties.
[ترجمه گوگل]کودک مبتلا به فلج مغزی ممکن است ناتوانی های دیگری مانند مشکلات بینایی، تاخیر زبانی یا مشکلات هماهنگی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]کودک مبتلا به فلج مغزی ممکن است دارای معلولیت های اضافی نظیر مشکلات بصری، تاخیر زبان و یا مشکلات هماهنگی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. First comes a diagnosis of cerebral palsy, a label that seems right until other puzzling symptoms appear.
[ترجمه گوگل]ابتدا تشخیص فلج مغزی می آید، برچسبی که تا زمانی که سایر علائم گیج کننده ظاهر شوند درست به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]اول، تشخیص فلج مغزی، برچسبی که درست به نظر می رسد تا زمانی که علائم گیج کننده دیگر بروز پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One is a little girl crippled by cerebral palsy.
[ترجمه گوگل]یکی دختر بچه ای است که به دلیل فلج مغزی فلج شده است
[ترجمه ترگمان]یک دختر کوچک با فلج مغزی فلج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Craig, 21 months, suffers from cerebral palsy.
[ترجمه گوگل]کریگ 21 ماهه از فلج مغزی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]کریگ، ۲۱ ماه، از فلج مغزی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Andrew was born with cerebral palsy, and suffers a form of blindness.
[ترجمه گوگل]اندرو با فلج مغزی متولد شد و از نوعی نابینایی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]Andrew با فلج مغزی به دنیا آمد و از نوعی کوری رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sam is 6 and has cerebral palsy.
[ترجمه گوگل]سام 6 ساله است و فلج مغزی دارد
[ترجمه ترگمان]سم ۶ سال دارد و فلج مغزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She suffers from cerebral palsy and because she could not communicate, doctors at first believed she might be mentally retarded.
[ترجمه گوگل]او از فلج مغزی رنج می‌برد و چون نمی‌توانست ارتباط برقرار کند، پزشکان در ابتدا معتقد بودند که او ممکن است عقب‌مانده ذهنی باشد
[ترجمه ترگمان]او از فلج مغزی رنج می برد و چون نمی توانست ارتباط برقرار کند، پزشکان ابتدا معتقد بودند که ممکن است عقب مانده ذهنی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. John Hawkridge was born with cerebral palsy, crippled but able to walk, run and jump.
[ترجمه گوگل]جان هاوکریج با فلج مغزی به دنیا آمد، فلج بود اما قادر به راه رفتن، دویدن و پریدن بود
[ترجمه ترگمان]جان Hawkridge با فلج مغزی به دنیا آمد، فلج شد، اما نتوانست راه برود، بدود و بپرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• paralysis caused by brain damage before or during childbirth
cerebral palsy is an illness caused by damage to a baby's brain before it is born, which makes its limbs and muscles permanently weak.

پیشنهاد کاربران

فلج مغزی: ( اسم ) اختلالی است که عمدتاً به دلیل آسیب مغزی قبل از تولد یا به دلیل کمبود اکسیژن در هنگام تولد است که با هماهنگی ضعیف حرکات عضلانی، اختلال در گفتار، شنوایی و بینایی و گاهی اوقات اختلالات ذهنی همراه است. نوزادان نارس در معرض خطر بیشتری هستند.
فلج مغزی
◀️ Mom cheers on daughter girl with cerebral palsy

بپرس