cerebral cortex


پوسته ی مغزی

جمله های نمونه

1. In the rat cerebral cortex in the absence of calmodulin, calcium has a negligible effect at low concentrations.
[ترجمه گوگل]در قشر مغز موش صحرایی در غیاب کالمودولین، کلسیم در غلظت های کم اثر ناچیزی دارد
[ترجمه ترگمان]در قشر مخ موش در غیاب of، کلسیم یک اثر ناچیز در غلظت های کم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The information fed directly into Jonathan's cerebral cortex.
[ترجمه گوگل]اطلاعات مستقیماً به قشر مغز جاناتان وارد شد
[ترجمه ترگمان]اطلاعات مستقیما وارد پوسته مغزی جاناتان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That seems to activate the cerebral cortex in the parietal lobes more than in the frontal lobes.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که قشر مغز را در لوب های جداری بیشتر از لوب های فرونتال فعال می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که به نظر می رسد که قشر مخ را در بخش های آهیانه ای بیش از قسمت های جلویی مغز فعال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These kids only have half as much cerebral cortex as is normal.
[ترجمه گوگل]این بچه ها فقط نصف قشر مغزی طبیعی دارند
[ترجمه ترگمان]این کودکان فقط نیمی از قشر مخ هستند که طبیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Does a smart person have more cerebral cortex than an idiot?
[ترجمه گوگل]آیا قشر مغز یک فرد باهوش بیشتر از یک احمق است؟
[ترجمه ترگمان]یه شخص باهوش، بیشتر از یه احمق مغزی داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For just the cerebral cortex, the subtotal is about 30 billion.
[ترجمه گوگل]فقط برای قشر مغز، مجموع فرعی حدود 30 میلیارد است
[ترجمه ترگمان]برای قشر مخ، the حدود ۳۰ میلیارد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With the collapsed lung and the damaged cerebral cortex?
[ترجمه گوگل]با ریزش ریه و آسیب قشر مخ؟
[ترجمه ترگمان]با the آسیب دیده و پوسته مغزی آسیب دیده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The major growth of cerebral cortex, as our ancestors became fancier and fancier primates, was sideways.
[ترجمه گوگل]رشد عمده قشر مغز، از آنجایی که اجداد ما به نخستی‌های شیک‌تر و جذاب‌تر تبدیل شدند، به‌طرف بود
[ترجمه ترگمان]رشد عمده قشر مخ، همان طور که اجداد ما به primates و primates fancier تبدیل شدند، از پهلو به کناری رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Among them are the upper layers of cerebral cortex that manage all that interoffice stuff.
[ترجمه گوگل]در میان آن‌ها، لایه‌های بالایی قشر مغز وجود دارد که همه آن چیزهای بین دفتری را مدیریت می‌کند
[ترجمه ترگمان]در بین آن ها لایه های بالایی قشر مخ هستند که تمام مواد interoffice را مدیریت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For example, since all mammals have a cerebral cortex we must assume that the ancestral form also had one.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، از آنجایی که همه پستانداران دارای قشر مغز هستند، باید فرض کنیم که شکل اجدادی نیز دارای قشر مغز بوده است
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، از آنجایی که همه پستانداران دارای قشر مخ هستند باید فرض کنیم که شکل نیاکان نیز دارای یک پوسته مغزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Methods: Electronmicroscopic examination on cerebral cortex derived from patients with AVM or aneurysm.
[ترجمه گوگل]روش ها: بررسی میکروسکوپی الکترونی روی قشر مغز که از بیماران مبتلا به AVM یا آنوریسم گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]روش ها: بررسی Electronmicroscopic بر روی قشر مخ که از بیماران مبتلا به اتساع عروقی یا آنوریسم ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Specific regions of the cerebral cortex process or generate various kinds of information.
[ترجمه گوگل]مناطق خاصی از قشر مغز فرآیند یا تولید انواع مختلف اطلاعات است
[ترجمه ترگمان]مناطق ویژه پوسته مخ و یا تولید انواع مختلفی از اطلاعات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. BDNF located in endochylema of neuron in cerebral cortex, hippocampus brain stem and brain stem.
[ترجمه گوگل]BDNF در اندوکیلمای نورون در قشر مغز، ساقه مغز هیپوکامپ و ساقه مغز قرار دارد
[ترجمه ترگمان]BDNF در endochylema نورون در قشر مخ، هیپوکامپ مغز و ساقه مغز قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective To observe comparatively long-period changes of cerebral cortex and hippocampal cell pathomorphology of cerebral ischemia reperfusion synthetic vascular dementia model mouse.
[ترجمه گوگل]ObjectiveTo مشاهده تغییرات نسبتا طولانی مدت قشر مغز و پاتومورفولوژی سلول هیپوکامپ در موش مدل دمانس عروقی مصنوعی ایسکمی مغزی
[ترجمه ترگمان]هدف برای مشاهده تغییرات نسبتا طولانی قشر مخ و pathomorphology سلول های مغزی پس از فوت مغزی یک موش مدل جنون آوندی ترکیبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Conclusion; The fetal cerebral cortex graft tissue might survive and form neural connection with host brain after homograft transplantion.
[ترجمه گوگل]نتیجه؛ بافت پیوند قشر مغز جنین ممکن است زنده بماند و پس از پیوند هموگرافت ارتباط عصبی با مغز میزبان ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری؛ بافت پیوندی بافت مغزی ممکن است زنده بماند و ارتباط عصبی با مغز میزبان را بعد از homograft transplantion شکل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[روانپزشکی] قشر مخ. قشر مخ به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران جایگاه تمرکز عقل و شعور و منطقه ای است که مرحله نهایی تجزیه و تحلیل پدیده های عصبی در آن صورت می گیرد. قشر مخ حاوی 70 درصد نورون های سلسله اعصاب مرکزی است، همچنین ناحیه ای از مغز است که در انسان نسبت به حیوانات رشد بیشتری یافته است.

انگلیسی به انگلیسی

• wringled outer layer of the cerebral hemispheres

پیشنهاد کاربران

قشر مخ
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : cerebral cortex ✅ تلفظ واژه: SER - e - bral ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: قشر مخ: لایه ی سطحی و نازک ماده ی خاکستری مغز ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : cortic/o
[پزشکی] قشر مخ: لایه ی سطحی و نازک ماده ی خاکستری مغز
قشر مغزی
قشر مخ _ لایه خارجی ماده خاکستری ( grey matter )

بپرس