cerebellum

/ˌserəˈbeləm//ˌserəˈbeləm/

معنی: مخچه، مخ کوچک، پس مخ
معانی دیگر: (کالبد شناسی) مخچه، مغزیچه، pl تش، م  کوچک، پس م

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: cerebella, cerebellums
مشتقات: cerebellar (adj.)
• : تعریف: the region of the brain controlling voluntary muscle coordination and balance.

جمله های نمونه

1. The cerebellum is positively bursting with over-activity.
[ترجمه گوگل]مخچه به طور مثبت با فعالیت بیش از حد منفجر می شود
[ترجمه ترگمان]مخچه به طور قطع در حال ترکیدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Many neurologic disorders affecting the brain stem, cerebellum, and spinal cord posterior column may cause dizzy sensations.
[ترجمه گوگل]بسیاری از اختلالات عصبی که ساقه مغز، مخچه و ستون خلفی نخاع را تحت تاثیر قرار می دهند ممکن است باعث ایجاد احساس سرگیجه شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اختلالات عصبی که بر ساقه مغز، مخچه و ستون فقرات نخاع تاثیر می گذارند ممکن است باعث ایجاد احساس سرگیجه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cerebellum, atop the brain stem, has many more, thanks to so many little granule cell neurons.
[ترجمه گوگل]مخچه، در بالای ساقه مغز، به لطف تعداد زیادی نورون های سلولی گرانول کوچک، تعداد بیشتری دارد
[ترجمه ترگمان]مخچه، بالای ساقه مغز، خیلی بیشتر از تعداد زیادی از نورون های سلول granule دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fortunately, although much about the cerebellum is mysterious, enough is known for such features to have been identified.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، اگرچه چیزهای زیادی در مورد مخچه مرموز است، اما به اندازه کافی برای شناسایی چنین ویژگی هایی شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، اگر چه چیزهای زیادی در مورد مخچه وجود دارد اما به اندازه کافی برای این ویژگی ها شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A little extra Vasoactive Peptide in the Cerebellum?
[ترجمه گوگل]کمی پپتید وازواکتیو اضافی در مخچه؟
[ترجمه ترگمان]یه مقدار \"Vasoactive\" کوچولو تو \"Cerebellum\"؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. AIM: To observe the crossed cerebellum diaschisis after focal cerebral ischemia and the interventional effects of ligustrazine.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده دیاسکیز مخچه متقاطع پس از ایسکمی کانونی مغزی و اثرات مداخله ای لیگوسترازین
[ترجمه ترگمان](AIM: برای مشاهده اختلال در مخچه، پس از ایسکمی مغزی و اثرات مداخله ای of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Putamen, thalamus and cerebellum were found to involve in the cognitive process of Chinese characters.
[ترجمه گوگل]پوتامن، تالاموس و مخچه در فرآیند شناختی حروف چینی نقش دارند
[ترجمه ترگمان]یافت شده که تالاموس، تالاموس و مخچه دخیل در فرآیند شناختی شخصیت های چینی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. METHODS:Uvulonodular lobe of cerebellum was lesioned by surgical aspiration to observe the changes of spontaneous discharge activity of central otolith neurons.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: لوب Uvulonodular مخچه با آسپیراسیون جراحی برای مشاهده تغییرات فعالیت تخلیه خود به خودی نورون‌های اوتولیت مرکزی آسیب دید
[ترجمه ترگمان]روش ها: بخش Uvulonodular مخچه با اشتیاق جراحی برای مشاهده تغییرات فعالیت تخلیه خود به خودی از نورون های مرکزی مرکزی مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cerebellar hypermetabolism suggested hyperfunctional changes of cerebellum under depressed condition.
[ترجمه گوگل]هیپرمتابولیسم مخچه تغییرات بیش از حد عملکردی مخچه را در شرایط افسرده پیشنهاد می کند
[ترجمه ترگمان]cerebellar hypermetabolism پیشنهاد تغییر مخچه تحت شرایط افسردگی را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cerebellum: How Does the Modular Organization in Cerebellum Fit with Its Roles in Activities of Motor Learning and Classical Conditioning?
[ترجمه گوگل]مخچه: چگونه سازمان مدولار در مخچه با نقش های خود در فعالیت های یادگیری حرکتی و شرایط کلاسیک مطابقت دارد؟
[ترجمه ترگمان]cerebellum: چگونه سازمان مدولار در cerebellum با نقش ها در فعالیت های یادگیری حرکتی و Conditioning کلاسیک هماهنگ است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Here is anterior vermian atrophy of the cerebellum in a patient with chronic alcoholism.
[ترجمه گوگل]در اینجا آتروفی ورمیان قدامی مخچه در یک بیمار مبتلا به الکلیسم مزمن است
[ترجمه ترگمان]در اینجا atrophy vermian از مخچه را در یک بیمار با اعتیاد به الکل مزمن مشاهده می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Role of the cerebellum in language computations.
[ترجمه گوگل]نقش مخچه در محاسبات زبان
[ترجمه ترگمان]نقش مخچه در محاسبات زبان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Findings: Head CT: Predominantly cystic lesion in the cerebellum involving deep cerebellar hemisphere and extending to the vermis.
[ترجمه گوگل]یافته ها: سی تی سر: ضایعه کیستیک غالب در مخچه که نیمکره عمقی مخچه را درگیر می کند و تا ورمیس گسترش می یابد
[ترجمه ترگمان]یافته ها: CT CT: predominantly cystic در مخچه شامل نیم کره cerebellar عمیق و گسترش تا the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Both cerebellum and neocortex receive input from the somatosensory system.
[ترجمه گوگل]مخچه و نئوکورتکس هر دو ورودی را از سیستم حسی تنی دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان]هم مخچه و هم نئوکورتکس، ورودی سیستم حسی تنی را دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخچه (اسم)
cerebellum

مخ کوچک (اسم)
cerebellum

پس مخ (اسم)
cerebellum

تخصصی

[روانپزشکی] مخچه. مخچه بخشی از سلسله اعصاب مرکزی است که در حفره خلفی قرار گرفته و بوسیله پایه های مخچه ای به بصل النخاع و پل دماغی متصل می شود. سطح مخچه بواسطه وجود چین های موازی موجدار به نظر می رسد. لایه ای از ماده خاکستری سطح مخچه را می پوشاند و با ماده سفید درون آن مربوط می شود.

انگلیسی به انگلیسی

• lower back portion of the brain

پیشنهاد کاربران

✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : cerebellum ✅ تلفظ واژه: ser - e - BEL - um ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: مخچه: قسمت خلفی مغز و پشت ساقه ی مغز که به حفظ تعادل و هماهنگی حرکات کمک می نماید ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : cerebell/o
[پزشکی] مخچه: قسمت خلفی مغز و پشت ساقه ی مغز که به حفظ تعادل و هماهنگی حرکات کمک می نماید
مخچه

بپرس