centrum


معنی: جسم مهره، جسم مرکزی، مرکز بدنمهرهداران
معانی دیگر: مرکز، کانون

جمله های نمونه

1. The National Grid Company has played a centra role in the development of the new competitive electricity market.
[ترجمه گوگل]شرکت شبکه ملی نقش محوری در توسعه بازار رقابتی جدید برق داشته است
[ترجمه ترگمان]شرکت شبکه ملی نقش مهمی در توسعه بازار رقابتی جدید ایفا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Carlo Centra is also in need of our prayers after a painful bout of illness.
[ترجمه گوگل]کارلو سنترا نیز پس از یک دوره دردناک بیماری به دعای ما نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]کارلو Centra نیز پس از یک دوره دردناک بیماری به نماز ما نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Conclusions The fast suspensory set for compressed centrum reposition and percutaneous vertebroplasty is an effective technique for osteoporotic spinal compression fractures.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری مجموعه تعلیقی سریع برای جابجایی مرکز فشرده و ورتبروپلاستی از راه پوست، یک تکنیک مؤثر برای شکستگی‌های فشاری ستون فقرات ناشی از پوکی استخوان است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری مجموعه تنظیمات سریع برای reposition فشرده centrum و percutaneous vertebroplasty یک روش موثر برای شکستگی شکستگی ستون فقرات osteoporotic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The hemal and penetrable cartilage inside centrum dish hind form be identical bend with the blood-vessel that comes from periosteum.
[ترجمه گوگل]غضروف همال و قابل نفوذ در داخل بشقاب سانتروم به شکل خمیدگی یکسان با رگ خونی است که از پریوستوم می آید
[ترجمه ترگمان]غضروف دنده ای و penetrable در داخل ظرف غذای centrum با کشتی خونی که از periosteum می آید، یک سان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Relax pressure and tired, balance centrum nerve.
[ترجمه گوگل]فشار و خستگی را آرام کنید و عصب مرکزی را متعادل کنید
[ترجمه ترگمان]فشار و خستگی را آرام کنید و اعصاب خود را متعادل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It mainly functioned on the Centrum restraint, tiredness elimination, heart sturdiness, inflammation diminishing, hyperpiesia, over- oxidation and microwave eradiation resistance.
[ترجمه گوگل]عمدتاً روی مهار Centrum، رفع خستگی، استحکام قلب، کاهش التهاب، هیپرپیزیا، اکسیداسیون بیش از حد و مقاومت در برابر اشعه مایکروویو عمل می‌کرد
[ترجمه ترگمان]آن عمدتا بر روی محدودیت Centrum، حذف خستگی، التهاب قلب، التهاب، التهاب، hyperpiesia، اکسیداسیون بیش از اکسیداسیون و مقاومت eradiation مایکروویو فعالیت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Excitement of the HPA axis can affect the centrum, such as blues, angst, anorexia, pugnacity et al, these symptom accelerate gastric ulcer.
[ترجمه گوگل]برانگیختگی محور HPA می تواند بر روی مرکز تأثیر بگذارد، مانند بلوز، اضطراب، بی اشتهایی، تناسب و دیگران، این علائم زخم معده را تسریع می کنند
[ترجمه ترگمان]هیجان محور hpa می تواند بر the، مانند افسردگی، اضطراب، anorexia، pugnacity و al تاثیر بگذارد، این علائم زخم معده را تسریع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To analyze the CT appearance of centrum compression in postmenopausal patients with primary spinal osteoporosis.
[ترجمه گوگل]هدف برای تجزیه و تحلیل ظاهر CT فشرده سازی مرکز در بیماران یائسه با پوکی استخوان اولیه نخاعی
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل ظاهر CT فشرده سازی centrum در بیماران مبتلا به پوکی استخوان اولیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Clerk: Centrum? We have bottles of thirty and one hundred tablets.
[ترجمه گوگل]منشی: مرکز؟ ما بطری های سی و صد قرص داریم
[ترجمه ترگمان]کلرک: Centrum؟ ما بطری سی و یک صد قرص در اختیار داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Conclusion: Centrums degrading increases the risk centrum fracture.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: تخریب مرکز، خطر شکستگی مرکز را افزایش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: کاهش تحقیر کننده منجر به افزایش ریسک شکست خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Results CT characters were: summarized cartilaginous node, centrum posterior marginal osseous absence and protruding folliclering fragment.
[ترجمه گوگل]نتایج کاراکترهای CT عبارت بودند از: گره غضروفی خلاصه شده، فقدان استخوانی حاشیه خلفی مرکز و قطعه فولیکلری بیرون زده
[ترجمه ترگمان]نتایج بدست آمده از CT عبارتند از: گره غضروفی به طور خلاصه، غیبت حاشیه ای پشت سر، و بخش folliclering protruding
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As the notochord inside centrum close, notochord cell from centrum migratory to vertebra clearance.
[ترجمه گوگل]با بسته شدن نوتوکورد داخل مرکز، سلول نوتوکورد از مرکز مهاجرت به مهره پاکسازی می شود
[ترجمه ترگمان]در حالی که نوتوکورد در داخل centrum بسته می شود، یک سلول نوتوکورد از مهاجر centrum به ستون فقرات ستون فقرات منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Osteoporosis will also result in deformation of centrum and hereby causes reduction of body height and crookback, etc.
[ترجمه گوگل]پوکی استخوان همچنین منجر به تغییر شکل مرکز و در نتیجه کاهش قد و کج شدن بدن و غیره می شود
[ترجمه ترگمان]پوکی استخوان همچنین منجر به تغییر شکل of می شود و بدین وسیله باعث کاهش ارتفاع بدن و crookback و غیره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Methods The fast suspensory set was used for compressed centrum reposition and then the percutaneous vertebroplasty was performed for the fractured vertebrae under the guidance of C arm fluoroscopy .
[ترجمه گوگل]روش ها: از ست تعلیق سریع برای تغییر موقعیت مرکزی فشرده استفاده شد و سپس ورتبروپلاستی از راه پوست برای مهره های شکسته تحت هدایت فلوروسکوپی بازوی C انجام شد
[ترجمه ترگمان]روش ها روش suspensory سریع برای reposition فشرده centrum مورد استفاده قرار گرفت و سپس the vertebroplasty برای استخوان های شکسته تحت هدایت بازوی C انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جسم مهره (اسم)
centrum

جسم مرکزی (اسم)
centrum

مرکز بدن مهره داران (اسم)
centrum

انگلیسی به انگلیسی

• center; body of a vertebra

پیشنهاد کاربران

یک مرکز c commune شبکه خورشیدی ، یک مرکز c commune شبکه خورشیدی

بپرس