centrepiece

جمله های نمونه

1. The reduction of crime levels is the centrepiece of the president's domestic policies.
[ترجمه Koorosh] کاهش میزان جنایت ، رکن اصلی سیاست های داخلی رئیس جمهور است
|
[ترجمه گوگل]کاهش سطح جرم و جنایت محور اصلی سیاست های داخلی رئیس جمهور است
[ترجمه ترگمان]کاهش سطح جرم کانون سیاست های داخلی رئیس جمهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The centrepiece of the plan is the idea of regular referendums, initiated by voters.
[ترجمه گوگل]محور اصلی این طرح ایده همه پرسی منظم است که توسط رای دهندگان آغاز شده است
[ترجمه ترگمان]مرکز این طرح ایده رفراندوم های منظم است که توسط رای دهندگان آغاز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The centrepiece of the shopping centre is a giant fountain.
[ترجمه گوگل]مرکز خرید یک فواره غول پیکر است
[ترجمه ترگمان]مرکز خرید یک فواره بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The centrepiece of Bevan's policy was the National Health Service.
[ترجمه گوگل]محور اصلی سیاست Bevan، خدمات بهداشت ملی بود
[ترجمه ترگمان]مرکز سیاست Bevan خدمات بهداشت ملی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This treaty is the centrepiece of the government's foreign policy.
[ترجمه گوگل]این معاهده محور سیاست خارجی دولت است
[ترجمه ترگمان]این پیمان اساس سیاست خارجی دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The water lily is obviously the centrepiece of any water garden.
[ترجمه گوگل]نیلوفر آبی آشکارا مرکز هر باغ آبی است
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد، گل زنبق به جای یکی از باغ آبی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The centrepiece of the courtyard was a deep well.
[ترجمه گوگل]قسمت مرکزی حیاط یک چاه عمیق بود
[ترجمه ترگمان]کانون حیاط، چاه عمیقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It does, however, provide an excellent centrepiece for performing all those other activities which are so useful for coronary patients.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک مرکز عالی برای انجام تمام فعالیت‌های دیگر که برای بیماران عروق کرونر بسیار مفید است، فراهم می‌کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این کار یک کانون عالی برای انجام تمام فعالیت های دیگری که برای بیماران دیابتی مفید هستند، فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The centrepiece is a granite boulder from Solovki, a group of islands in the White Sea.
[ترجمه گوگل]قطعه اصلی یک تخته سنگ گرانیتی از سولووکی، گروهی از جزایر در دریای سفید است
[ترجمه ترگمان]مرکز این مرکز یک تخته سنگ گرانیت از Solovki، گروهی از جزایر دریای سفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The centrepiece of the package involved cuts in average import tariffs from 15 percent to 5 percent by 199
[ترجمه گوگل]محور اصلی این بسته شامل کاهش متوسط ​​تعرفه واردات از 15 درصد به 5 درصد تا سال 199 بود
[ترجمه ترگمان]در کانون این بسته کاهش متوسط تعرفه های وارداتی از ۱۵ درصد تا ۵ درصد ۱۹۹ % بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The house, centrepiece of a great estate, had once been the home of a Maharajah.
[ترجمه گوگل]این خانه، مرکز یک ملک بزرگ، زمانی خانه یک مهاراجه بوده است
[ترجمه ترگمان]خانه، مرکز یک ملک بزرگ، زمانی خانه of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This china teapot is the perfect centrepiece to accompany shortbread and Christmas cake.
[ترجمه گوگل]این قوری چینی مرکزی عالی برای همراهی شیرینی کوتاه و کیک کریسمس است
[ترجمه ترگمان]این قوری چینی بهترین جا برای همراهی نان و کیک کریسمس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Christmas cake is usually the centrepiece, so invest in a cake turntable for easy icing.
[ترجمه گوگل]کیک کریسمس معمولاً قسمت مرکزی است، بنابراین روی یک صفحه گردان کیک سرمایه گذاری کنید تا یخ زدن آسان باشد
[ترجمه ترگمان]کیک کریسمس معمولا کانون اصلی است، بنابراین در یک صفحه گردان برای یخ زدن آسان سرمایه گذاری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The centrepiece of these reforms was addressed to the issue of peasant landownership.
[ترجمه گوگل]محور اصلی این اصلاحات به موضوع مالکیت دهقانی پرداخته شد
[ترجمه ترگمان]کانون این اصلاحات به مساله landownership روستایی پرداخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• decoration placed in the center (of a table, etc.); most important or central thing
the centrepiece of a set of things that is greatly admired is something that you show as the best example of the set.
a centrepiece is an ornament which you put in a noticeable place so that it can be admired.

پیشنهاد کاربران

🎯centrepiece ( br ) centerpiece ( amr ) noun
رکن اصلی
the main or most important feature
شاهکار
بیت الغزل
شاه بیت
رکن اصلی
هسته ی مرکزی
هسته

بپرس