centre stage

جمله های نمونه

1. Nuclear proliferation has returned to centre stage in international affairs.
[ترجمه احمد] گسترش تسلیحات اتمی دوباره به کانون توجهات در امور بین المللی بازگشته است.
|
[ترجمه گوگل]گسترش تسلیحات اتمی به صحنه اصلی در امور بین المللی بازگشته است
[ترجمه ترگمان]تکثیر هسته ای به مرحله مرکزی در امور بین الملل بازگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A new actress will take centre stage in next month's production of "The Doll's House".
[ترجمه گوگل]یک بازیگر جدید در تولید ماه آینده «خانه عروسک» در مرکز صحنه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]یک بازیگر جدید در ماه آینده تولید \"خانه عروسکی\" را در مرکز خود قرار خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Anne's sculpture took centre stage at the show.
[ترجمه گوگل]مجسمه آن در مرکز نمایش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]مجسمه آن در نمایش روی صحنه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the eighties he took centre stage in his party's struggle with the unions.
[ترجمه گوگل]در دهه هشتاد او در کانون مبارزه حزبش با اتحادیه ها قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در دهه هشتاد، او در مبارزه حزب خود با اتحادیه ها بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She always likes to take centre stage in whatever she does.
[ترجمه گوگل]او همیشه دوست دارد در هر کاری که انجام می دهد در مرکز قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]او همیشه دوست دارد هر کاری که می خواهد انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Education is taking centre stage in the government's plans.
[ترجمه گوگل]آموزش و پرورش در محور برنامه های دولت قرار دارد
[ترجمه ترگمان]تحصیل در برنامه های دولت در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The UN has moved to the centre stage of world politics.
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد به صحنه مرکزی سیاست جهانی رفته است
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل به مرحله مرکزی سیاست جهانی رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Balkans continue to occupy centre stage in world affairs.
[ترجمه گوگل]بالکان همچنان در مرکز امور جهانی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]بالکان به اشغال صحنه مرکزی در امور جهان ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. New constitutional theories will rapidly come to assume centre stage.
[ترجمه گوگل]نظریه های جدید قانون اساسی به سرعت در مرکز قرار خواهند گرفت
[ترجمه ترگمان]تئوری های قانون اساسی جدید به سرعت به مرحله مرکزی خواهند آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Management development therefore moves centre stage, and this is for two reasons.
[ترجمه گوگل]بنابراین توسعه مدیریت در مرکز قرار می گیرد و این به دو دلیل است
[ترجمه ترگمان]بنابراین توسعه مدیریت به مرحله مرکزی حرکت می کند و این به دو دلیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mime has never enjoyed a place on centre stage, it lives in the shadows of fringe theatre and the Big Top.
[ترجمه گوگل]Mime هرگز از جایی در صحنه مرکزی لذت نبرده است، آن را در سایه تئاترهای حاشیه ای و بیگ تاپ زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]Mime هرگز از جایی در صحنه مرکزی لذت نبرده است، بلکه در سایه تئاتر حاشیه ای و the بزرگ زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was able to take centre stage, providing comic relief while Zephyr shared intimate moments with her special friends.
[ترجمه گوگل]او توانست در مرکز صحنه قرار گیرد و در حالی که زفیر لحظات صمیمی خود را با دوستان خاص خود به اشتراک می‌گذاشت، تسکین کمیکی را فراهم آورد
[ترجمه ترگمان]او می توانست صحنه مرکزی را به عهده بگیرد و در حالی که \"Zephyr\" با دوستان خاص خود به اشتراک می گذاشت، آرامش خنده دار فراهم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Control of the money supply should occupy centre stage in the conduct of macroeconomic policy.
[ترجمه گوگل]کنترل عرضه پول باید محور اصلی اجرای سیاست های کلان اقتصادی باشد
[ترجمه ترگمان]کنترل تامین پول باید در اجرای سیاست اقتصاد کلان، مرحله میانی را اشغال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is a pretty young girl centre stage and a vengeful older woman in the wings.
[ترجمه گوگل]یک دختر جوان زیبا در مرکز صحنه و یک زن مسن انتقامجو در بالها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک مرحله میانی دختر و یک زن older در the وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• you use centre-stage to say that someone or something has a very important or significant role in a particular situation.

پیشنهاد کاربران

محراق توجه
centre stage ( هنرهای نمایشی )
واژه مصوب: میان‏صحنه
تعریف: قسمت مرکزی محوطۀ صحنه
به نقل از هزاره:
نقش کلیدی
موقعیت محوری
جایگاه مهم
کانون توجه

بپرس