1. Europe's economic centre of gravity shifted northwards.
[ترجمه گوگل]مرکز ثقل اقتصادی اروپا به سمت شمال تغییر مکان داد
[ترجمه ترگمان]مرکز اقتصادی اروپا به سمت شمال تغییر مسیر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مرکز اقتصادی اروپا به سمت شمال تغییر مسیر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Europe's economic centre of gravity shifted northward.
[ترجمه گوگل]مرکز ثقل اقتصادی اروپا به سمت شمال تغییر مکان داد
[ترجمه ترگمان]مرکز اقتصادی اروپا به سمت شمال حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مرکز اقتصادی اروپا به سمت شمال حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Under Democrats and Republicans the centre of gravity of politics has moved steadily to the right.
[ترجمه گوگل]در دوران دموکرات ها و جمهوری خواهان مرکز ثقل سیاست به طور پیوسته به سمت راست حرکت کرده است
[ترجمه ترگمان]در زمان دموکرات ها و جمهوریخواهان، مرکز ثقل سیاست به طور یکنواخت به سمت راست حرکت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در زمان دموکرات ها و جمهوریخواهان، مرکز ثقل سیاست به طور یکنواخت به سمت راست حرکت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Its centre of gravity had shifted markedly to the right.
[ترجمه گوگل]مرکز ثقل آن به طور قابل توجهی به سمت راست تغییر کرده بود
[ترجمه ترگمان]مرکز ثقل آن به طور قابل ملاحظه ای به سمت راست منتقل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مرکز ثقل آن به طور قابل ملاحظه ای به سمت راست منتقل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. This system also permits a very low centre of gravity for the total fin profile.
[ترجمه گوگل]این سیستم همچنین یک مرکز ثقل بسیار پایین را برای نمای کلی باله اجازه می دهد
[ترجمه ترگمان]این سیستم همچنین به یک مرکز بسیار پایین گرانش برای مجموعه تنظیمات کلی ما اجازه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این سیستم همچنین به یک مرکز بسیار پایین گرانش برای مجموعه تنظیمات کلی ما اجازه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Burkett was rather small, rather bow-legged, a low centre of gravity.
[ترجمه گوگل]بورکت نسبتاً کوچک بود، پاهای کمانی داشت و مرکز ثقل پایینی داشت
[ترجمه ترگمان]Burkett نسبتا کوچک بود، نسبتا کوچک، یک چهار زانو، یک مرکز نیروی گرانش زمین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Burkett نسبتا کوچک بود، نسبتا کوچک، یک چهار زانو، یک مرکز نیروی گرانش زمین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The centre of gravity had at last moved away from Berwick.
[ترجمه گوگل]مرکز ثقل بالاخره از برویک دور شد
[ترجمه ترگمان]سرانجام مرکز جاذبه از شهر برویک دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سرانجام مرکز جاذبه از شهر برویک دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It did not want the political centre of gravity to shift across the river.
[ترجمه گوگل]نمی خواست مرکز ثقل سیاسی در آن سوی رودخانه جابجا شود
[ترجمه ترگمان]آن نمی خواست که مرکز سیاسی جاذبه بر روی رودخانه حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن نمی خواست که مرکز سیاسی جاذبه بر روی رودخانه حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. You should feel your centre of gravity to be located down through the hips.
[ترجمه گوگل]شما باید احساس کنید که مرکز ثقل خود در پایین باسن قرار دارد
[ترجمه ترگمان]شما باید مرکز ثقل خود را در وسط باسن احساس کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شما باید مرکز ثقل خود را در وسط باسن احساس کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Especially on twisty country roads, the lowered centre of gravity pays off.
[ترجمه گوگل]به خصوص در جادههای روستایی پرپیچ و خم، مرکز ثقل پایینتر نتیجه میدهد
[ترجمه ترگمان]بویژه در جاده های کوهستانی، مرکز ثقل به پایین پرداخت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بویژه در جاده های کوهستانی، مرکز ثقل به پایین پرداخت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Strong and sturdy, these rammers have a low centre of gravity with a four-column guide for a stable function, guaranteeing high reliability for continuous, fault-free working.
[ترجمه گوگل]قوی و مستحکم، این رامرها دارای مرکز ثقل پایین با یک راهنمای چهار ستونی برای عملکرد پایدار هستند که اطمینان بالایی را برای کار مداوم و بدون ایراد تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]این rammers قوی و قوی، دارای مرکز ثقل کمی با یک راهنمای چهار ستونی برای یک عملکرد پایدار، تضمین قابلیت اطمینان بالا برای کار مداوم و بدون خطا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این rammers قوی و قوی، دارای مرکز ثقل کمی با یک راهنمای چهار ستونی برای یک عملکرد پایدار، تضمین قابلیت اطمینان بالا برای کار مداوم و بدون خطا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The wrong shoes can affect the body's centre of gravity.
[ترجمه گوگل]کفش نامناسب می تواند مرکز ثقل بدن را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه ترگمان]کفش های غلط می توانند بر مرکز ثقل بدن تاثیر بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کفش های غلط می توانند بر مرکز ثقل بدن تاثیر بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The centre of gravity is displaced by a weight below the rotational axis.
[ترجمه گوگل]مرکز ثقل با وزنه ای زیر محور چرخشی جابجا می شود
[ترجمه ترگمان]مرکز ثقل به وسیله وزنی زیر محور چرخشی جابجا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مرکز ثقل به وسیله وزنی زیر محور چرخشی جابجا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The actual height of centre of gravity can be used for the full - loaded cargo oil tanks.
[ترجمه گوگل]ارتفاع واقعی مرکز ثقل را می توان برای مخازن نفت بار با بار کامل استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]ارتفاع واقعی مرکز ثقل می تواند برای مخازن نفت بار پر بار مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ارتفاع واقعی مرکز ثقل می تواند برای مخازن نفت بار پر بار مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The centre of gravity of machinery of Chinese paper box, moving by boreal Xiang Na.
[ترجمه گوگل]مرکز ثقل ماشین آلات جعبه کاغذ چینی، که توسط شیانگ نا شمالی حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]مرکز ثقل دستگاه کاغذ چینی که توسط boreal Xiang حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مرکز ثقل دستگاه کاغذ چینی که توسط boreal Xiang حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید