centralization

/ˌsentrələˈzeɪʃn̩//ˌsentrəlaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: تمرکز، استقرار در مرکز
معانی دیگر: تمرکز، استقرار درمرکز

جمله های نمونه

1. they were against the centralization of economic decision-making in the capital
آنها مخالف تمرکز تصمیم گیری اقتصادی در پایتخت بودند.

2. This process of centralization further weakens accountability.
[ترجمه گوگل]این فرآیند تمرکز بیشتر باعث تضعیف مسئولیت پذیری می شود
[ترجمه ترگمان]این فرآیند تمرکز بیشتر باعث تضعیف مسئولیت پذیری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nowhere in Britain has bureaucratic centralization proceeded with more pace than in Scotland.
[ترجمه گوگل]در هیچ کجای بریتانیا تمرکز بوروکراسی با سرعت بیشتری به اندازه اسکاتلند پیش نرفت
[ترجمه ترگمان]در هیچ کجای بریتانیا تمرکز اداری با سرعت بیشتری نسبت به اسکاتلند وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bureaucratization and centralization were also tied to the growth of liberal democracy and socialism in intended and unintended ways.
[ترجمه گوگل]بوروکراتیزاسیون و تمرکز نیز با رشد لیبرال دموکراسی و سوسیالیسم به شیوه های مورد نظر و ناخواسته گره خورده است
[ترجمه ترگمان]تمرکز و تمرکز به رشد دموکراسی لیبرال و سوسیالیسم به روش های خاص و ناخواسته وابسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Centralization has little to do with overall size.
[ترجمه گوگل]تمرکز ارتباط چندانی با اندازه کلی ندارد
[ترجمه ترگمان]Centralization به اندازه کلی کار چندانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The structure of the U. S. education system lacks centralization.
[ترجمه گوگل]ساختار سیستم آموزشی ایالات متحده فاقد تمرکز است
[ترجمه ترگمان]ساختار U اس سیستم آموزشی تمرکز ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The process of centralization has involved governments in taking a major stake in investments which were previously foreign-owned.
[ترجمه گوگل]فرآیند تمرکز، دولت ها را درگیر در اختیار گرفتن سهم عمده ای در سرمایه گذاری هایی که قبلاً متعلق به خارجی ها بود، کرده است
[ترجمه ترگمان]فرآیند تمرکز، دولت ها را درگیر سرمایه گذاری عمده در سرمایه گذاری کرده است که قبلا متعلق به خارجی ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The centralization from above, and decentralization to markets and consumers below, has weakened local government.
[ترجمه گوگل]تمرکز از بالا، و تمرکززدایی به بازارها و مصرف کنندگان پایین، دولت محلی را تضعیف کرده است
[ترجمه ترگمان]تمرکز از بالا، و تمرکززدایی به بازارها و مصرف کنندگان در پایین، دولت محلی را تضعیف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Centralization of authority within the parties was seen as the major obstacle to the implementation of their demands.
[ترجمه گوگل]تمرکز اقتدار در احزاب مانع اصلی اجرای خواسته های آنها تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]Centralization قدرت در طرفین به عنوان مانع اصلی برای اجرای خواسته های آن ها محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The authors also found that dismantling centralization leads to far greater quality, productivity, and profitability.
[ترجمه گوگل]نویسندگان همچنین دریافتند که از بین بردن تمرکز منجر به کیفیت، بهره‌وری و سودآوری بسیار بیشتر می‌شود
[ترجمه ترگمان]نویسندگان همچنین دریافتند که تمرکز زدایی منجر به کیفیت، بهره وری و سودآوری بیشتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So if your system depends on such centralization, commitment is sure to be a casualty.
[ترجمه گوگل]بنابراین اگر سیستم شما به چنین تمرکزی وابسته است، تعهد مطمئناً یک آسیب خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بنابراین اگر سیستم شما به این تمرکز وابسته باشد، تعهد می تواند به عنوان تلفات باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lobbying for government interest has meant the centralization of the process of decision-making in science in existing national policy-making institutions.
[ترجمه گوگل]لابی برای منافع دولت به معنای متمرکز شدن فرآیند تصمیم گیری در علم در نهادهای سیاست گذاری ملی موجود است
[ترجمه ترگمان]توجه به منافع دولت به معنای تمرکز فرآیند تصمیم گیری در علم در موسسات ملی موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Greater unity can be achieved without excessive centralization.
[ترجمه گوگل]بدون تمرکز بیش از حد می توان به وحدت بیشتر دست یافت
[ترجمه ترگمان]اتحاد بیشتر بدون تمرکز بیش از حد می تواند به دست آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Both reject papal centralization and papal authority as a means for discerning just government.
[ترجمه گوگل]هر دو تمرکز پاپ و اقتدار پاپ را به عنوان ابزاری برای تشخیص حکومت عادلانه رد می کنند
[ترجمه ترگمان]هر دو گروه تمرکز پاپ و قدرت پاپ را به عنوان وسیله ای برای تشخیص فقط دولت رد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There are some possible compromises, like centralization with selective local overriding, and Guide follows this approach.
[ترجمه گوگل]برخی مصالحه‌های احتمالی وجود دارد، مانند تمرکز با غلبه محلی انتخابی، و Guide از این رویکرد پیروی می‌کند
[ترجمه ترگمان]برخی مصالحه ممکن، مانند تمرکز با overriding محلی انتخابی، و راهنما در ادامه این رویکرد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تمرکز (اسم)
centralization

استقرار در مرکز (اسم)
centralization

تخصصی

[عمران و معماری] تمرکز
[زمین شناسی] تمرکز، استقرار درمرکز
[صنعت] تمرکز - عبارتست از جمع شدن اختیار تصمیم گیری در دست مدیران
[ریاضیات] تمرکز

انگلیسی به انگلیسی

• bringing together toward a central point; concentration (also centralisation)
centralization is the process of changing a system or organization so that it is controlled by one central group.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : centralize / center ( centre )
✅️ اسم ( noun ) : center ( centre ) / centralization / centralism / centralist / centrality
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : central / centralized / centered ( centred ) / centrist
✅️ قید ( adverb ) : centrally
❗️نکته: در انگلیسی امریکن، این کلمه به صورت center و در انگلیسی بریتیش به صورت centre نوشته می شود
❗️نکته دوم: در انگلیسی بریتیش برای یک سری از کلمات، اغلب به جای z از s استفاده می کنند؛ مثلا ممکن است centralize رو به صورت centralise ببینید؛ یک مثال بارز تر کلمه analyze هست که به صورت analyse می نویسند

تمرکز عبارتست از جمع شدن اختیار تصمیم گیری در دست مدیران
در مهندسی صنایع
تمرکز سازی
متمرکزسازی
تمرکزگرایی، متمرکز کردن قدرت، تمرکز کارکردی
متمرکز بالای یک حوزه
تمرکز زایی ( در برابر : تمرکز زدایی decentralization )

بپرس