1. The centrality of the German economy to the welfare of Europe must be recognised.
[ترجمه گوگل]محوریت اقتصاد آلمان برای رفاه اروپا باید به رسمیت شناخته شود
[ترجمه ترگمان]مرکزیت اقتصاد آلمان برای رفاه اروپا باید به رسمیت شناخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مرکزیت اقتصاد آلمان برای رفاه اروپا باید به رسمیت شناخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. That sort of centrality does not automatically make it an easy issue for national politicians, though.
[ترجمه گوگل]اگرچه این نوع مرکزیت به طور خودکار آن را برای سیاستمداران ملی آسان نمی کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این نوع مرکزیت به طور خودکار آن را به یک مساله آسان برای سیاستمداران ملی تبدیل نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، این نوع مرکزیت به طور خودکار آن را به یک مساله آسان برای سیاستمداران ملی تبدیل نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A work unit holds a power base of centrality if other departments are very dependent on it in the work flow.
[ترجمه گوگل]اگر بخشهای دیگر در جریان کار به آن بسیار وابسته باشند، یک واحد کاری دارای یک پایگاه قدرت مرکزی است
[ترجمه ترگمان]یک واحد کار پایه قدرت را در دست دارد اگر بخش های دیگر بسیار وابسته به آن در جریان کار باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک واحد کار پایه قدرت را در دست دارد اگر بخش های دیگر بسیار وابسته به آن در جریان کار باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The centrality of full employment as a policy objective is electorally expedient too.
[ترجمه گوگل]محوریت اشتغال کامل به عنوان یک هدف سیاست از نظر انتخاباتی نیز مصلحت است
[ترجمه ترگمان]مرکزیت اشتغال کامل به عنوان یک هدف سیاست، مصلحت گزار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مرکزیت اشتغال کامل به عنوان یک هدف سیاست، مصلحت گزار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It misleadingly marginalizes both the centrality of the Church and classicism, the dominant artistic trend of the period.
[ترجمه گوگل]به طور گمراه کننده ای هم مرکزیت کلیسا و هم کلاسیک گرایی، روند هنری غالب آن دوره را به حاشیه می برد
[ترجمه ترگمان]این امر هم بر مرکزیت کلیسای جامع و هم به شیوه کلاسیک، گرایش هنری حاکم بر دوره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این امر هم بر مرکزیت کلیسای جامع و هم به شیوه کلاسیک، گرایش هنری حاکم بر دوره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It is the centrality of recordings within popular music today.
[ترجمه گوگل]این مرکز ضبط موسیقی محبوب امروزی است
[ترجمه ترگمان]این مرکزیت نوارهای ضبط شده در موسیقی امروز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این مرکزیت نوارهای ضبط شده در موسیقی امروز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It draws attention to the centrality of preaching in the New Testament.
[ترجمه گوگل]توجه را به محوریت موعظه در عهد جدید جلب می کند
[ترجمه ترگمان]این موضوع توجه را به مرکزیت موعظه در عهد جدید جلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این موضوع توجه را به مرکزیت موعظه در عهد جدید جلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. With the advent of global ecological crisis, human centrality becomes the focus of discussion.
[ترجمه گوگل]با ظهور بحران اکولوژیکی جهانی، محوریت انسان در کانون بحث قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]با ظهور بحران اکولوژیک جهانی، مرکزیت انسانی کانون بحث می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با ظهور بحران اکولوژیک جهانی، مرکزیت انسانی کانون بحث می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. To strengthen protection, we must reassert the centrality of international humanitarian and human rights law.
[ترجمه گوگل]برای تقویت حمایت، ما باید بر محوریت حقوق بینالمللی بشردوستانه و حقوق بشر تاکید کنیم
[ترجمه ترگمان]برای تقویت حمایت باید بر مرکزیت قانون حقوق بشر و حقوق بشر تاکید کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای تقویت حمایت باید بر مرکزیت قانون حقوق بشر و حقوق بشر تاکید کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. According to centrality strength, centrality strengths of Hohhot and Baotou city are respectively 27 and 3 as the"regional central city".
[ترجمه گوگل]با توجه به قدرت مرکزیت، نقاط قوت مرکزی شهر هوهوت و بائوتو به ترتیب 27 و 3 به عنوان "شهر مرکزی منطقه ای" هستند
[ترجمه ترگمان]با توجه به قدرت محوری، نقاط قوت مرکزیت شهر Hohhot و Baotou به ترتیب ۲۷ و ۳ به عنوان \"شهر مرکزی منطقه ای\" هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با توجه به قدرت محوری، نقاط قوت مرکزیت شهر Hohhot و Baotou به ترتیب ۲۷ و ۳ به عنوان \"شهر مرکزی منطقه ای\" هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Meanwhile, Ezra Klein notes centrality of cars doesn't bode well for pricing carbon.
[ترجمه گوگل]در همین حال، Ezra Klein خاطرنشان می کند که مرکزیت خودروها برای قیمت گذاری کربن به خوبی پیش بینی نمی شود
[ترجمه ترگمان]در همین حال، ازرا کلاین اشاره می کند که مرکزیت خودرو برای قیمت گذاری کربن مناسب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در همین حال، ازرا کلاین اشاره می کند که مرکزیت خودرو برای قیمت گذاری کربن مناسب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Bank industry has great centrality and demonstrates the characteristics of imperfect competition.
[ترجمه گوگل]صنعت بانک مرکزیت زیادی دارد و ویژگی های رقابت ناقص را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]صنعت بانکی مرکزیت بزرگی دارد و ویژگی های رقابت ناکامل را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]صنعت بانکی مرکزیت بزرگی دارد و ویژگی های رقابت ناکامل را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Occurrence centrality of the meeting after why taking hormone is fat?
[ترجمه گوگل]مرکز وقوع جلسه پس از اینکه چرا مصرف هورمون چربی است؟
[ترجمه ترگمان]از نظر مرکزیت این جلسه بعد از اینکه چرا هورمون taking چربی می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از نظر مرکزیت این جلسه بعد از اینکه چرا هورمون taking چربی می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Why are states losing centrality as the main or only unit of analysis?
[ترجمه گوگل]چرا دولت ها به عنوان واحد اصلی یا تنها واحد تحلیل، مرکزیت خود را از دست می دهند؟
[ترجمه ترگمان]چرا دولت ها مرکزیت خود را به عنوان واحد اصلی یا تنها واحد تحلیل از دست می دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چرا دولت ها مرکزیت خود را به عنوان واحد اصلی یا تنها واحد تحلیل از دست می دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید