centralism

/ˈsentrəˌlɪzəm//ˈsentrəlɪzəm/

معنی: مرکز گرایی
معانی دیگر: (در مورد دولت یا سازمان) تمرکز قدرت یا اختیار در مرکز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: centralist (adj.), centralistic (adj.), centralist (n.)
• : تعریف: a system or principle of organization, esp. of government, in which power is assigned to a central authority.

جمله های نمونه

1. The Centralism principles all fit together.
[ترجمه گوگل]اصول سانترالیسم همگی با هم تناسب دارند
[ترجمه ترگمان]تمام اصول اخلاقی با هم جور در می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In my experience, those long conditioned by Centralism are the worst offenders.
[ترجمه گوگل]در تجربه من، کسانی که مدت‌ها توسط سانترالیسم مشروط شده‌اند، بدترین مجرمان هستند
[ترجمه ترگمان]در تجربه من، آن هایی که دراز شده اند بدترین متخلف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Communist variant of management Centralism goes much further, to be sure, than the variant found in democratic societies.
[ترجمه گوگل]نوع کمونیستی مدیریت، سانترالیسم، مطمئناً بسیار فراتر از گونه ای است که در جوامع دموکراتیک یافت می شود
[ترجمه ترگمان]متغیر کمونیستی centralism بیشتر از آن چیزی است که در جوامع دموکرات یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Democracy is correlative with centralism.
[ترجمه گوگل]دموکراسی با تمرکزگرایی همبستگی دارد
[ترجمه ترگمان]دموکراسی با centralism هم بسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When one embraces the precepts of Centralism it can lead in no other direction than organizing big.
[ترجمه گوگل]وقتی کسی دستورات سانترالیسم را می پذیرد، نمی تواند به هیچ جهتی جز سازماندهی بزرگ منجر شود
[ترجمه ترگمان]زمانی که یکی از احکام of را در بر می گیرد، می تواند به هیچ جهت دیگری به جز سازمان دهی بزرگ منجر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The advocates of Centralism use narrow, sacrosanct criteria in shaping how to organize.
[ترجمه گوگل]طرفداران سانترالیسم از معیارهای محدود و مقدس در شکل دادن به نحوه سازماندهی استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]حامیان centralism از معیارهای تنگ و مقدس در شکل دادن نحوه سازماندهی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The transference of the principle of democratic centralism from party to state organization further weakens accountability and the role of elected bodies.
[ترجمه گوگل]انتقال اصل سانترالیسم دموکراتیک از حزب به سازمان دولتی، مسئولیت پذیری و نقش نهادهای منتخب را بیشتر تضعیف می کند
[ترجمه ترگمان]انتقال اصل آزادی دموکراتیک از طرف حزب به سازمان دولتی، مسئولیت پذیری و نقش سازمان های منتخب را تضعیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Though Centralism comes in many guises and applications, the basic notions that fuel it are remarkably consistent-as are the results.
[ترجمه گوگل]گرچه تمرکزگرایی در ظاهر و کاربردهای بسیاری وجود دارد، مفاهیم اساسی که به آن دامن می زنند، به طور قابل توجهی سازگار هستند - همانطور که نتایج آن هستند
[ترجمه ترگمان]اگر چه centralism در بسیاری از کاربردها و برنامه های کاربردی وجود دارد، اما مفاهیم اساسی که سوخت آن را به طور قابل توجهی سازگار می کنند - به همان اندازه نتایج هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was far removed from the centralism embodied by his predecessors Ernest Bevin and Arthur Deakin.
[ترجمه گوگل]او از سانترالیسمی که پیشینیانش ارنست بیوین و آرتور دیکین مجسم کرده بودند بسیار دور بود
[ترجمه ترگمان]او به مراتب از the که توسط پیشینیان خود ارنست bevin و آرتور دیکین تشکیل شده بود، جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Democratic centralism is alive and well.
[ترجمه گوگل]سانترالیسم دموکراتیک زنده و زنده است
[ترجمه ترگمان]centralism دموکرات زنده و خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Accordingly, this book shines a spotlight on the Centralism precepts, and on the practices they yield.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، این کتاب بر احکام سانترالیسم و ​​رویه‌هایی که ارائه می‌دهند تمرکز می‌کند
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، این کتاب توجه به احکام centralism و اعمال آن ها را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With our new approach we shattered about every Centralism precept there is.
[ترجمه گوگل]با رویکرد جدیدمان، ما تمام اصول تمرکزگرایی را که وجود داشت، شکستیم
[ترجمه ترگمان]با رویکرد جدید ما در مورد هر حکم centralism که در آنجا وجود دارد، خرد شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Its recent congress broke from democratic centralism and Marxism-Leninism.
[ترجمه گوگل]کنگره اخیر آن از سانترالیسم دموکراتیک و مارکسیسم-لنینیسم جدا شد
[ترجمه ترگمان]کنگره اخیر آن از centralism دموکراتیک و مارکسیسم - Leninism آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Therefore, we must study the principle of democratic centralism.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما باید اصل سانترالیسم دموکراتیک را مطالعه کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما باید اصول دموکراسی دموکراتیک را مورد مطالعه قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرکز گرایی (اسم)
centralism

انگلیسی به انگلیسی

• concentration of power in a central authority; centralization (drawing toward a center)
centralism is a way of governing a country or organizing something such as industry, education, or politics, by having one central group of people who give instructions to all the other regional groups.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : centralize / center ( centre )
✅️ اسم ( noun ) : center ( centre ) / centralization / centralism / centralist / centrality
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : central / centralized / centered ( centred ) / centrist
✅️ قید ( adverb ) : centrally
❗️نکته: در انگلیسی امریکن، این کلمه به صورت center و در انگلیسی بریتیش به صورت centre نوشته می شود
❗️نکته دوم: در انگلیسی بریتیش برای یک سری از کلمات، اغلب به جای z از s استفاده می کنند؛ مثلا ممکن است centralize رو به صورت centralise ببینید؛ یک مثال بارز تر کلمه analyze هست که به صورت analyse می نویسند

بپرس