centralised

جمله های نمونه

1. We must continue to study the new centralised global environment at both the theoretical and the practical levels.
[ترجمه گوگل]ما باید به مطالعه محیط جدید متمرکز جهانی در هر دو سطح نظری و عملی ادامه دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید به مطالعه محیط متمرکز جدید در هر دو سطح نظری و عملی ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Similarly, other centralised reservation systems are in operation which are not attached to any particular group.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، سیستم های رزرو متمرکز دیگری در حال کار هستند که به هیچ گروه خاصی متصل نیستند
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، سیستم های رزرو مرکزی دیگر در عملیاتی هستند که به هیچ گروه خاصی وابسته نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some federal states are so centralised that it is doubtful whether one should continue to refer to them as federal.
[ترجمه گوگل]برخی از ایالت های فدرال آنقدر متمرکز هستند که تردید وجود دارد که آیا باید به آنها به عنوان فدرال اشاره کرد یا خیر
[ترجمه ترگمان]برخی از دولت های فدرال چنان متمرکز هستند که تردید دارند که آیا باید به آن ها به عنوان فدرال اشاره کرد یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Wilton weaving department was moved and centralised into its present location.
[ترجمه گوگل]بخش بافندگی ویلتون به مکان فعلی منتقل و متمرکز شد
[ترجمه ترگمان]بخش weaving Wilton نیز در محل فعلی خود متمرکز و متمرکز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There appears to be a universal crisis in centralised decision making and considerable public alienation from bureaucracy.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک بحران جهانی در تصمیم گیری متمرکز و بیگانگی قابل توجه عمومی از بوروکراسی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک بحران جهانی در تصمیم گیری متمرکز و بیگانگی عمومی قابل توجه از بوروکراسی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Later he considered a centralised system able to produce gas for a whole neighbourhood.
[ترجمه گوگل]بعدها او یک سیستم متمرکز را در نظر گرفت که قادر به تولید گاز برای کل محله بود
[ترجمه ترگمان]بعدها او یک سیستم مرکزی را در نظر گرفت که قادر به تولید گاز برای کل منطقه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are impotent in the face of a centralised, powerful state.
[ترجمه گوگل]آنها در برابر یک دولت متمرکز و قدرتمند ناتوان هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها در چهره یک کشور متمرکز و قدرتمند ناتوان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They introduced rigid quality control, centralised distribution and electronic tills.
[ترجمه گوگل]آنها کنترل کیفی سفت و سخت، توزیع متمرکز و تایل الکترونیکی را معرفی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها کنترل کیفیت سخت، توزیع مرکزی و وام های الکترونیکی را معرفی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It saw federal, rather than centralised, structures as the only way to build mass support and ensure accountability and democracy.
[ترجمه گوگل]ساختارهای فدرال و نه متمرکز را تنها راه برای ایجاد حمایت توده ای و تضمین مسئولیت پذیری و دموکراسی می دانست
[ترجمه ترگمان]این سازمان به جای متمرکز شدن، ساختارها را به عنوان تنها راه برای ایجاد حمایت جمعی و تضمین مسئولیت پذیری و دموکراسی می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All those vital issues are to be rigidly centralised and that is the crux of the matter.
[ترجمه گوگل]همه آن مسائل حیاتی باید به شدت متمرکز شوند و این اصل موضوع است
[ترجمه ترگمان]تمام آن مسائل حیاتی باید به طور کامل متمرکز شوند و این مساله اصلی مساله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Not so high profile are the centralised lenders, who operate through mortgage brokers and insurance companies.
[ترجمه گوگل]وام دهندگان متمرکز که از طریق کارگزاران وام مسکن و شرکت های بیمه فعالیت می کنند چندان پررنگ نیستند
[ترجمه ترگمان]نه این پروفایل بالایی، وام دهندگان متمرکزی هستند که از طریق دلالان رهن و شرکت های بیمه فعالیت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As soon as he saw the horizon, Jack centralised the joystick and rudder, getting back to level flight.
[ترجمه گوگل]جک به محض اینکه افق را دید، جوی استیک و سکان را متمرکز کرد و به حالت پرواز همسطح برگشت
[ترجمه ترگمان]همین که افق را دید، جک joystick و سکان را رها کرد و به پرواز در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The current local government system is highly centralised and unsuited to the wider distribution of power featured in the Maastricht Treaty.
[ترجمه گوگل]سیستم کنونی دولت محلی بسیار متمرکز است و برای توزیع گسترده‌تر قدرت که در معاهده ماستریخت مشخص شده است، مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]سیستم دولت محلی فعلی بسیار متمرکز است و برای توزیع گسترده تر قدرت که در معاهده ماستریخت قرار دارد نامتناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is currently teaching centralised scheme of music course and associated degree courses at the HKIEd.
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر در حال تدریس طرح متمرکز دوره موسیقی و دوره های مدرک مرتبط در HKIEd است
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر در حال تدریس طرح متمرکز دوره های موسیقی و دوره های آموزشی مربوطه در HKIEd است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. More changes are required to reverse the trend towards centralised power.
[ترجمه گوگل]تغییرات بیشتری برای معکوس کردن روند به سمت قدرت متمرکز مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]تغییرات بیشتری برای معکوس کردن گرایش به قدرت مرکزی مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• centered; drawn toward a center or placed under central authority (also centralized)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : centralize / center ( centre )
✅️ اسم ( noun ) : center ( centre ) / centralization / centralism / centralist / centrality
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : central / centralized / centered ( centred ) / centrist
✅️ قید ( adverb ) : centrally
❗️نکته: در انگلیسی امریکن، این کلمه به صورت center و در انگلیسی بریتیش به صورت centre نوشته می شود
❗️نکته دوم: در انگلیسی بریتیش برای یک سری از کلمات، اغلب به جای z از s استفاده می کنند؛ مثلا ممکن است centralize رو به صورت centralise ببینید؛ یک مثال بارز تر کلمه analyze هست که به صورت analyse می نویسند

متمرکز

بپرس