census

/ˈsensəs//ˈsensəs/

معنی: سرشماری، احصائیه، امار، ممیزی مالیاتی
معانی دیگر: (در اصل - روم باستان) شمارش مردم و برآورد ارزش دارایی آنها به منظور تعیین مالیات سرانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: censuses
• : تعریف: an official count and statistical survey of a population, usu. conducted at periodic intervals.

- the 1980 U.S. census
[ترجمه sara] سرشماری سال 1980 ایالات متحده
|
[ترجمه گوگل] سرشماری 1980 ایالات متحده
[ترجمه ترگمان] در سرشماری سال ۱۹۸۰ میلادی، census نفر جمعیت داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. census returns
نتیجه سرشماری

2. according to the latest census, the population of germany is more than eighty million
طبق آخرین سرشماری جمعیت آلمان از هشتاد میلیون متجاوز است.

3. We have a census in this country every ten years.
[ترجمه مهدی] ما در این کشور هر ده سال یکبار یک سر شماری داریم
|
[ترجمه گوگل]ما هر ده سال یک بار در این کشور سرشماری داریم
[ترجمه ترگمان]ما هر ده سال یک سرشماری در این کشور داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A new pet census showed that cats now outnumber dogs by a whisker .
[ترجمه گوگل]یک سرشماری جدید حیوانات خانگی نشان داد که تعداد گربه ها در حال حاضر یک سبیل از سگ ها بیشتر است
[ترجمه ترگمان]در سرشماری سال ۲۰۰۰، جمعیت این گربه ها تعداد سگ ها از سگ ها فزونی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The census undercounted the agricultural population.
[ترجمه گوگل]سرشماری جمعیت کشاورزی را کم شمارش کرد
[ترجمه ترگمان]در سرشماری سال ۲۰۰۰، جمعیت این شهر the نفر اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A census of population is taken every ten years.
[ترجمه حسام] سرشماری جمعیت هر ده سال یکبار انجام می شود
|
[ترجمه گوگل]سرشماری نفوس هر ده سال یکبار انجام می شود
[ترجمه ترگمان]در سرشماری سال ۲۰۰۰، جمعیت این شهر taken نفر اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The data is then sent on to the Census Bureau.
[ترجمه گوگل]سپس داده ها به اداره سرشماری ارسال می شود
[ترجمه ترگمان]سپس داده ها به دفتر سرشماری فرستاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The census enumerated eighty - six persons over one hundred years old in this mountain area.
[ترجمه گوگل]سرشماری هشتاد و شش نفر بالای صد سال در این منطقه کوهستانی را سرشماری کرد
[ترجمه ترگمان]در سرشماری سال ۲۰۰۰، جمعیت این شهر eighty نفر اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The census constitutes the principal source of official statistics.
[ترجمه گوگل]سرشماری منبع اصلی آمار رسمی است
[ترجمه ترگمان]این سرشماری منبع اصلی آمار رسمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nevertheless, the 1841 census is a useful source, close in date to the start of civil registration.
[ترجمه گوگل]با این وجود، سرشماری 1841 منبع مفیدی است که به تاریخ شروع ثبت احوال نزدیک است
[ترجمه ترگمان]با این وجود، سرشماری ۱۸۴۱ یک منبع مفید، نزدیک به تاریخ ثبت مدنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A reasonable proposal since new census results are available within two years, and keeping the wards balanced in population is important.
[ترجمه گوگل]یک پیشنهاد معقول از آنجایی که نتایج سرشماری جدید ظرف دو سال در دسترس است و حفظ تعادل بخش ها از نظر جمعیت مهم است
[ترجمه ترگمان]یک پیشنهاد منطقی از زمانی که نتایج سرشماری جدید در عرض دو سال در دسترس هستند و حفظ بخش های مختلف در جمعیت حائز اهمیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The first assumption of the Census Bureau, therefore, must be viewed as fatuous at worst, naive at best.
[ترجمه گوگل]بنابراین، فرض اول اداره سرشماری را باید در بدترین حالت احمقانه و در بهترین حالت ساده لوحانه تلقی کرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین اولین فرض اداره آمار باید به عنوان fatuous در بدترین حالت، ساده و ساده در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The first census of people over 65 in residential care in Leicestershire was undertaken in 197 with a second in 197
[ترجمه گوگل]اولین سرشماری افراد بالای 65 سال در مراکز اقامتی در لسترشایر در سال 197 و دومین سرشماری در سال 197 انجام شد
[ترجمه ترگمان]اولین سرشماری مردم در ۶۵ سال در حوزه مراقبت مسکونی در Leicestershire با ۱۹۷ نفر در ۱۹۷ نفر انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A national census has been taken every decade since 180 except for the year 1941 when Britain was at war.
[ترجمه گوگل]سرشماری ملی از سال 180 هر دهه به جز سال 1941 که بریتانیا در حال جنگ بود، انجام شده است
[ترجمه ترگمان]یک سرشماری ملی هر دهه از ۱۸۰ نفر به جز در سال ۱۹۴۱، زمانی که بریتانیا در جنگ بود، گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرشماری (اسم)
capitation, census, enumeration, census report, nose count

احصائیه (اسم)
census, statistics

امار (اسم)
census, statistics

ممیزی مالیاتی (اسم)
census

تخصصی

[عمران و معماری] سرشماری
[بهداشت] سرشماری
[ریاضیات] سرشماری، آمار، آمارگیری، احصاء
[آمار] سرشماری

انگلیسی به انگلیسی

• counting and surveying of the population for official purposes
a census is an official survey of the population of a country.

پیشنهاد کاربران

۱. سرشماری ۲. شمارش. آمارگیری
مثال:
a census return
یک گزارش دادن از سرشماری
آمار جمعیت : Census
( منبع : فرهنگ نظریه های فمینیستی ، مگی هام )
✅سرشماری
Census: population of England and Wales grew 6% in a decade
BBC. co. uk
census ( آمار )
واژه مصوب: سرشماری
تعریف: شمردن اعضای جامعه به‏طور کامل
سرشماری

بپرس