censure

/ˈsenʃər//ˈsenʃə/

معنی: انتقاد، سرزنش کردن
معانی دیگر: نکوهش، ایرادگیری و عیب نمایی شدید، سرزنش، انتقاد شدید، بازخواست رسمی، سانسور، بررسی، (در پارلمان و غیره) استیضاح، توبیخ رسمی، (سخت) نکوهیدن، شدیدا انتقاد کردن، استیضاح کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: severe criticism or disapproval.
مترادف: condemnation, disapproval, objurgation, rebuke
متضاد: approval, plaudit
مشابه: anathema, animadversion, charge, criticism, denunciation, fulmination, indictment, obloquy, philippic, proscription, reprimand, reproach, slam, vituperation

- The young priest received censure for his controversial remarks.
[ترجمه گوگل] این کشیش جوان به خاطر اظهارات جنجالی خود مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] کشیش جوان به خاطر سخنان جنجالی خود توبیخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an official expression of disapproval of the actions of a member of a body such as a legislature.
متضاد: approbation
مشابه: anathema, charge, denunciation, indictment, obloquy, reprimand

- The congressman was threatened with censure for his inappropriate remarks.
[ترجمه گوگل] نماینده کنگره به دلیل اظهارات نامناسب خود تهدید به سرزنش شد
[ترجمه ترگمان] اون نماینده کنگره بخاطر تذکرات نامناسب اون تهدیدش کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: censures, censuring, censured
مشتقات: censurer (n.)
(1) تعریف: to criticize or condemn.
مترادف: condemn, denounce, disapprove, proscribe, reproach, upbraid
متضاد: applaud, commend, praise
مشابه: arraign, attack, berate, castigate, chastise, criticize, declaim against, decry, fulminate, objurgate, rebuke, savage, tax, vituperate

- The protesters were censured by the government-backed newspapers.
[ترجمه Mohammad amin] معترضان توسط روزنامه های تحت حمایت دولت سانسور شدند
|
[ترجمه گوگل] معترضان توسط روزنامه های تحت حمایت دولت مورد انتقاد قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان] معترضین توسط روزنامه های تحت حمایت دولت مورد انتقاد قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to pass a resolution of censure against (a person).
مشابه: castigate, charge, condemn, denounce, disapprove, impeach, indict, rebuke, reprimand

جمله های نمونه

1. actions obnoxious to censure
اعمالی که در معرض انتقادند.

2. a writer should not censure other writers
یک نویسنده نباید نویسندگان دیگر را سرزنش کند.

3. their actions received the public censure of the church
اعمال آنها مورد توبیخ کلیسا قرار گرفت.

4. a resolution on the floor to censure the government
لایحه ی مورد بحث (در مجلس) درباره ی استیضاح از دولت

5. some deputies brought a motion to censure the government
برخی از نمایندگان در خواست استیضاح دولت را کردند.

6. Mankind censure injustice, fearing that they may be the victims of it and not because they shrink from commintting it.
[ترجمه گوگل]بشر بی عدالتی را محکوم می کند، از ترس اینکه قربانی آن شود و نه از این که از ارتکاب آن کوتاهی می کند
[ترجمه ترگمان]بشریت از بی عدالتی انتقاد می کند، از این که مبادا قربانی آن باشند، نه به خاطر اینکه از آن shrink
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He could face censure from his colleagues.
[ترجمه گوگل]او ممکن است با انتقاد همکارانش روبرو شود
[ترجمه ترگمان]از همکارانش انتقاد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His dishonest behaviour came under severe censure.
[ترجمه گوگل]رفتار غیرصادقانه او مورد انتقاد شدید قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]رفتار نادرست او تحت censure شدید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The opposition passed a vote of censure on the government.
[ترجمه sara] مخالفان به استیضاح دولت رای مثبت دادند.
|
[ترجمه گوگل]اپوزیسیون به دولت رای نکوهش داد
[ترجمه ترگمان]مخالفان رای محکومیت دولت را تصویب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The opposition will put down a censure motion on the government's handling of the affair.
[ترجمه گوگل]اپوزیسیون یک طرح توهین آمیز در مورد مدیریت دولت از این ماجرا را اعلام خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]مخالفان، یک حرکت سرزنش باری را بر کنترل دولت در رابطه با این مساله به اجرا در خواهند آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I would not presume to censure Osborne for hating his mother.
[ترجمه گوگل]من تصور نمی کنم آزبورن را به خاطر نفرت از مادرش محکوم کنم
[ترجمه ترگمان]بعید می دانم که او را سرزنش کنم که از مادرش متنفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Opposition plan to put down a censure motion on the Government's handling of the affair.
[ترجمه گوگل]اپوزیسیون قصد دارد یک طرح توهین آمیز در مورد مدیریت دولت از این ماجرا را طرح کند
[ترجمه ترگمان]مخالفان طرح مخالفت خود را در مورد نحوه برخورد دولت با این موضوع اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Who was she to censure him?
[ترجمه گوگل]او چه کسی بود که او را محکوم کرد؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی او را سرزنش می کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Third, corrective action rather than censure must follow.
[ترجمه گوگل]سوم، اقدام اصلاحی به جای توهین باید دنبال شود
[ترجمه ترگمان]سوم، اقدام اصلاحی به جای سرزنش باید پی گیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Earlier yesterday the government had defeated an opposition censure motion in the lower house of parliament.
[ترجمه گوگل]اوایل دیروز دولت طرح سرزنش مخالفان در مجلس سفلی را شکست داد
[ترجمه ترگمان]پیش از این، دولت یک جنبش مخالفان در مجلس نمایندگان را شکست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Both governments fear censure if the fuel is shipped around the world again.
[ترجمه گوگل]اگر سوخت دوباره به سراسر جهان ارسال شود، هر دو دولت از سرزنش بیم دارند
[ترجمه ترگمان]هر دو دولت از انتقاد می ترسند که آیا سوخت مجددا در سراسر جهان ارسال می شود یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Feargal's censure, Phena's bitterness - a hell of a burden to carry all your adult life.
[ترجمه گوگل]سرزنش Feargal، تلخی Phena - جهنمی باری است که باید تمام زندگی بزرگسالی خود را به دوش بکشید
[ترجمه ترگمان]سرزنش آمیز،،، Phena - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Appeal to ecclesiastical censure as a way of explaining the misfortunes of scientific theories is a card that can be overplayed.
[ترجمه گوگل]توسل به سرزنش کلیسایی به عنوان راهی برای توضیح بدبختی های نظریه های علمی کارتی است که می توان بیش از حد بازی کرد
[ترجمه ترگمان]دعوت به توبیخ کلیسا به عنوان شیوه ای برای توضیح بدبختی های تئوری های علمی، کارتی است که می تواند overplayed باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انتقاد (اسم)
animadversion, criticism, critique, censure, raillery, fustigation

سرزنش کردن (فعل)
snub, snap, blame, reproach, haze, censure, trounce, rebuke, berate, scold, upbraid, chide, twit, reprove, call down, taunt, jack, objurgate, dispraise, vituperate, reprimand, reprehend, tongue-lash

انگلیسی به انگلیسی

• condemnation, criticism, disapproval, blame
condemn, blame; criticize
if you censure someone, you tell them that you strongly disapprove of what they have done; a formal word. verb here but can also be used as an uncount noun. e.g. the result exposed him to official censure.

پیشنهاد کاربران

۱. محکوم کردن. سرزنش کردن. نکوهش کردن. انتقاد کردن ۲. انتقاد. نکوهش. سرزنش. بازخواست
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To express severe disapproval of someone or something 🤬🫵
🔍 مترادف: Criticize
✅ مثال: The senator was censured for his inappropriate behavior.
محکوم کردن
مثال:
the Western permanent members of UNSC have on several occasions sought to censure such states as Burma, Belarus, Sudan, and Zimbabwe
اعضای دائم غربی شورای امنیت سازمان ملل در موارد متعددی به دنبال محکوم کردن کشورهایی مانند برمه، بلاروس، سودان و زیمبابوه بوده اند.
توبیخ
انتقاد یاسرزنش رسمی
🔴 To censure someone is to formally criticize or reprimand them for an act or failure, especially from a position of authority.
◀️ He was censured by the committee for his failure to report the problem.
...
[مشاهده متن کامل]

CENSURE in Context :
“Aware of recent occurrences in Deltona, whose City Commission censured one of its members for naming a private citizen and posting insults and vulgar comments about him on social media, [Mayor Gary] Blair said Orange City should declare such behavior out of bounds. ” — Al Everson, The West Volusia Beacon ( DeLand, Florida ) , 9 Mar. 2023

سه کلمه ی مشابه که ممکن است اشتباه بگیرید:
censor
سانسورچی، مامور سانسور، بازرس مطبوعات و نمایشها، سانسور کردن
censure
نکوهش، ایرادگیری و عیب نمایی شدید، سرزنش، انتقاد شدید، بازخواست رسمی، سانسور

sensor
حساس، حسی، ضبط کننده، عضو حسی
censor سانسور کردن
censure انتقاد و سرزنش ( سنشر )
sensor سنسور یا حسگر
انتقاد شدید کردن.
نکوهش، ایرادگیری و عیب نمایی شدید، سرزنش، انتقاد شدید
Khamenei’s censure of the foreign minister is likely to dismiss any such ambitions
Associated Press@
مؤاخذه
بازخواست، سرزنش: censure
سانسور: censor
سانسور کردن

انتقاد کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس