celerity

/sɪˈlerɪti//sɪˈlerɪti/

معنی: سرعت، تندی، چابکی
معانی دیگر: چستی، چالاکی، جلدی، فرزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: speed in human action or motion; alacrity.
مترادف: alacrity, dispatch, expedition, promptness, quickness, swiftness
مشابه: haste, hurry, hustle, rapidity, speed

- To perform the surgery successfully, the surgeon must work with both care and celerity.
[ترجمه گوگل] برای انجام موفقیت آمیز جراحی، جراح باید با دقت و احتیاط کار کند
[ترجمه ترگمان] جراح برای انجام موفقیت آمیز عمل جراحی باید با دقت و سرعت کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The software safeguard advices have characteristic of celerity, facility and inexpensiveness as compared with tradition safeguard advices . It will be . . .
[ترجمه گوگل]توصیه‌های حفاظتی نرم‌افزاری در مقایسه با توصیه‌های حفاظتی سنتی دارای ویژگی‌های شفاف، سهولت و ارزان بودن هستند خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار در مقایسه با نصیحت حفاظت از سنت، دارای ویژگی سرعت، امکانات و inexpensiveness است این طور خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Shallow Seismic Refraction Survey is one kind of celerity, effective and economic means in engineering exploration.
[ترجمه گوگل]پیمایش انکسار لرزه ای کم عمق یکی از ابزارهای مهم، موثر و اقتصادی در اکتشافات مهندسی است
[ترجمه ترگمان]بررسی لرزه نگاری لرزه ای یک نوع از روش های مقرون به صرفه، موثر و اقتصادی در کاوش مهندسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Celerity is the soul of warfare.
[ترجمه گوگل]جلال روح جنگ است
[ترجمه ترگمان]Celerity روح جنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It developed very quickly for precision celerity and big capacity.
[ترجمه گوگل]این بسیار سریع برای تسلط دقیق و ظرفیت بزرگ توسعه یافت
[ترجمه ترگمان]سرعت و سرعت بسیار زیادی به سرعت رشد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The peak of the wave celerity probability distribution appears mean velocity region of the two - phase flow.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد اوج توزیع احتمال شتاب موج، ناحیه سرعت متوسط ​​جریان دو فازی است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که پیک توزیع احتمال موج به معنی منطقه سرعت جریان دو فازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the premise of achieving the intention of the safe testing, people now are searching for new means with celerity, high efficiency and succinctness.
[ترجمه گوگل]با فرض دستیابی به هدف آزمایش ایمن، اکنون مردم به دنبال ابزارهای جدید با دقت، کارایی بالا و موجز هستند
[ترجمه ترگمان]با فرض دستیابی به هدف آزمایش ایمن، افراد در حال حاضر به دنبال ابزار جدید با سرعت، کارایی بالا و succinctness می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is an effective liquid separation tool with advantages such as simpleness, celerity and veracity.
[ترجمه گوگل]این یک ابزار جداسازی مایع موثر با مزایایی مانند سادگی، شفافیت و صحت است
[ترجمه ترگمان]این ابزار جداسازی موثر مایع با مزایایی از قبیل simpleness، سرعت و صحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The characteristics of the stationary wave are presented in this paper, including its stability and wave celerity.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های موج ساکن در این مقاله ارائه شده است، از جمله پایداری و تندشدگی موج
[ترجمه ترگمان]ویژگی های موج ساکن در این مقاله، از جمله ثبات و سرعت موج، ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The power supply have the advantage of compact size, high reliability, celerity and accuracy in voltage adjustment. It i. . .
[ترجمه گوگل]منبع تغذیه مزیت اندازه جمع و جور، قابلیت اطمینان بالا، کیفیت و دقت در تنظیم ولتاژ را دارد من
[ترجمه ترگمان]تامین توان دارای مزیت اندازه فشرده، قابلیت اطمینان بالا، سرعت و دقت در تنظیم ولتاژ است من …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I am by no means convinced that you would be gone with such celerity.
[ترجمه گوگل]من به هیچ وجه متقاعد نیستم که شما با این قدردانی رفته باشید
[ترجمه ترگمان]من به هیچ وجه مطمئن نیستم که تو با چنین سرعتی از اینجا بروی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The results showed that series - determine method with merits of nicety and celerity has notable effects.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که روش تعیین سری با محاسن ظرافت و صفت تأثیرات قابل توجهی دارد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که روش تعیین سری با ویژگی های of و سرعت تاثیرات قابل توجهی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It will be used more widely due to convenience, accuracy, celerity and briefness .
[ترجمه گوگل]به دلیل راحتی، دقت، شفافیت و کوتاهی بیشتر مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]این روش به خاطر راحتی، دقت، سرعت و سرعت به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The results showed that this method had good selectivity, celerity, stabilization and repetition.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که این روش دارای گزینش پذیری، تلاقی، تثبیت و تکرار خوبی بود
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که این روش انتخاب پذیری خوب، سرعت، تثبیت و تکرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conclusion: Reptilase used for the treatment of phthisic hemoptysis simple, convenient, safe, celerity and easy to be accepted by patients.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: رپتیلاز برای درمان هموپتیزی فتیزی ساده، راحت، ایمن، مقوی و آسان برای بیماران قابل پذیرش است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: Reptilase مورد استفاده برای درمان phthisic hemoptysis ساده، راحت، ایمن، سریع و راحتی قابل پذیرش توسط بیماران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرعت (اسم)
acceleration, haste, speed, velocity, rapidity, rate, pace, expedition, celerity, promptitude, fastness, headway, speeding, quickness

تندی (اسم)
acceleration, speed, velocity, rapidity, pace, rigor, pungency, celerity, acerbity, fire, acrimony, violence, angularity, virulence, heat, impetuosity, petulance, choler, kick, petulancy, discourtesy, fastness, inflammability, tempest, ginger

چابکی (اسم)
celerity, activity, agility, dexterity, alacrity, legerity, adroitness

تخصصی

[شیمی] سرعت فاز، سرعت موج
[عمران و معماری] تندی - سرعت - تندی موج - سرعت موج - سرعت حرکت موج - سرعت انتشار
[ریاضیات] سرعت نور
[آب و خاک] تندی موج-سرعت موج

انگلیسی به انگلیسی

• alacrity, rapidity, speed

پیشنهاد کاربران

سرعت، فرزی، چابکی
( از لغات کتاب 1100 واژه 📚 )
( formal )
🖊 توضیح: a high rate of movement or performance
🔍 مترادف: speed; velocity
💡 معادل فارسی: سرعت، چابکی
✅ مثال: I am by no means convinced that you would be gone with such celerity
celerity
سرعت انتشار صوت در سیال ( مکانیک سیالات )

بپرس