۱. آدم مشهور. چهره سرشناس ۲. شهرت. آوازه
مثال:
he became a sporting celebrity
او به یک چهره سرشناس ورزشی تبدیل شد.
سرشناس
مشهور، سلبریتی
مثال: The event was attended by many celebrities.
بسیاری از سلبریتی ها در رویداد حضور داشتند.
personality, big name, big shot ( informal ) , dignitary, luminary, star, superstar, V. I. P.
- fame, distinction, notability, prestige, prominence, renown, reputation, repute, stardom. شخص بزرگ. عالی مقام. ابرستاره. شخص مشهور. چهره نامدار و مشهور. فرد معروف. فرد بزرگ نام.
مشهور، ستاره
She's a well - known celebrity in the film industry.
او یک ستاره معروف در صنعت فیلم است.
personality, big name, big shot ( informal ) , dignitary, luminary, star, superstar, V. I. P.
- fame, distinction, notability, prestige, prominence, renown, reputation, repute, stardom
شخص بزرگ. عالی مقام. ابرستاره. شخص مشهور. چهره نامدار و مشهور. فرد معروف. فرد بزرگ نام.
چهره، چهرۀ مشهور، چهرۀ نامدار
آدم مشهور. شخص معروف. فرد نامدار
personality, big name, big shot ( informal ) , dignitary, luminary, star, superstar, V. I. P.
- fame, distinction, notability, prestige, prominence, renown, reputation, repute, stardom
چهرۀ نامدار
celebrity ( n ) ( səˈlɛbrət̮i ) = ( informal celeb ) a famous person, e. g. TV celebrities. =the state of being famous, e. g. Does he find his new celebrity intruding on his private life.
اسم و رسم دار
مثال: فلانی خیلی از اسم و رسم دار های سینما را میشناسد.
someone who is famous, especially in the entertainment businessسِلِبریتی ( به انگلیسی: Celebrity ) یا چهره به شخصی اطلاق می شود که معمولاً در زمینه های هنر، جنگ، علم، ورزش، رسانه، مدل، سیاست، ادبیات، مذهبی و نظایر آن در یک جامعه یا فرهنگ عامه دارای نوعی سرشناسی و معروفیت خاص باشد. چنین شخصی به راحتی از طریق مردم به ویژه قشر جوان قابل شناسایی است و به رسمیت شناخته می شود. چهره ها اغلب از طریق رسانه های جمعی به ویژه تلویزیون، سینما، نشریات و شبکه های اجتماعی به سرشناسی شان افزوده می شود و علت آن، پرداختن زیاد به موضوعات چهره ها در رسانه ها در جهت تغذیه مطالب نشریات و پایگاه های خبری است. این اتفاق منجر به درآمدزایی آن ها نیز می شود.
... [مشاهده متن کامل]
"he became a sporting celebrity"
Hollywood celebrities turned up at Laguna Beach
celebrity ( عمومی )
واژه مصوب: چهره
تعریف: افراد سرشناس و محبوب در حوزه های فرهنگی و هنری و ورزشی و سیاسی و جز آن
سلبریتی به شخص معروف و سر شناخته میگن مثل بازیگر ها خواننده ها و ، ، ، ، ،
celebrity ( noun ) = dignitary ( noun )
به معناهای: عالی رتبه، مهم و برجسته، والامقام، سرشناس
شخصیت سرشناس، معروفیت، شهرت، چهره ی سرشناس، صاحب نام، آوازه، نامور، نامدار، ناموری، نامداری، مشهور، سرشناس، شهرت، آدم مشهور، ( در حالت جمع: مشاهیر، معاریف، بزرگان ) ، متخصص، حرفه ای، بدنام، بدنامی، گردن
... [مشاهده متن کامل] کلفت، قهرمان فیلم، آدم بدِ فیلم، ( آلمانی: Beruhmtheit ) ، رسوا، انگشت نما، زبانزدِ همه، خلافکار معروف، ستاره ( در فیلم و مجالس )
شخصیت سرشناس، معروفیت، شهرت، چهره ی سرشناس، صاحب نام، آوازه، نامور، نامدار، ناموری، نامداری، مشهور، سرشناس، شهرت، آدم مشهور، ( در حالت جمع: مشاهیر، معاریف، بزرگان ) ، متخصص، حرفه ای، بدنام، بدنامی، گردن
... [مشاهده متن کامل] کلفت، قهرمان فیلم، آدم بدِ فیلم، ( آلمانی: Ber�hmtheit ) ، رسوا، انگشت نما، زبانزدِ همه، خلافکار معروف
هو
سرشناس، مشهور.
به معنای شخصی که در هر عنوان و جایگاهی شناخته شده باشه. این لقب میتونه به سیاستمدار، هنرپیشه، دیکتاتور، فوتبالیست، مدلینگ، قاچاقچی مطرح و بین المللی و. . . داده بشه. پس این کلمه ی فراگیر از نظر شخصیتی
... [مشاهده متن کامل] چندان لقب مناسبی نمیتونه باشه و فقط نشانگر شخص از نظر جایگاه شهرت میتونه باشه. ولی متاسفانه در ایران این لقب را فقط هنرمندان ما به خودشون میدن. در صورتیکه این لقب را حتی میشه به بابک زنجانی هم داد چون اونم در کار اختلاس مشهور و یک سلبریتی هستش
شاخ یک جایی یا یک برنامه ای مثل اینستاگرام
سلیبریتی یعنی مهران مدیری امین حیاییو. . .
از مصدر celebrate به معنی جشن گرفتن یا یزشن در زبان ایرانی کهن است و به کسی اطلاق می شود که مورد یزشن یا ستایش قرار می گیرد و در لغت همان �ایزد� است.
مشهور
سرشناس، ستاره، ناموَر، نامی، پرآوازه
A famous living person - super star
سرشناس ، پرآوازه ، نام آشنا
چهره رسانه ای ، چهره نمایشی ، چهره سینمایی ، چهره سرشناس
آدم سرشناس و معروف
معروف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)