ceaseless

/ˈsiːsləs//ˈsiːsləs/

معنی: پیوسته، دائمی
معانی دیگر: مداوم، بی وقفه، پایسته، همواره، یک بند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ceaselessly (adv.), ceaselessness (n.)
• : تعریف: continuous and unending.
مترادف: endless, incessant, interminable, perpetual, unceasing, unremitting
متضاد: intermittent
مشابه: continual, continuous, eternal, everlasting, persistent, relentless, unbroken

- The ceaseless noise of the machinery was something to which they'd become accustomed.
[ترجمه گوگل] صدای بی وقفه ماشین آلات چیزی بود که آنها به آن عادت کرده بودند
[ترجمه ترگمان] صدای بی وقفه دستگاه چیزی بود که آن ها به آن عادت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was growing tired of the boy's ceaseless questioning.
[ترجمه گوگل] او از پرسش های بی وقفه پسر خسته شده بود
[ترجمه ترگمان] از پرسش های پی درپی پسرک خسته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There is a ceaseless struggle from noon to night.
[ترجمه گوگل]از ظهر تا شب یک مبارزه بی وقفه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]از ظهر تا شب یک جدال دائمی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Their ceaseless noise annoyed the neighbours.
[ترجمه گوگل]صدای بی وقفه آنها همسایه ها را آزار می داد
[ترجمه ترگمان]سر و صدای بی وقفه آن ها همسایه ها را ناراحت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The ceaseless rain was bad for the crops.
[ترجمه گوگل]باران بی وقفه برای محصولات زیان آور بود
[ترجمه ترگمان]باران مدام برای محصول بد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His ceaseless chatter began to annoy me.
[ترجمه گوگل]صحبت های بی وقفه او شروع به آزارم کرد
[ترجمه ترگمان]گفتگوی بی وقفه او مرا ناراحت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His ceaseless questions began to annoy me.
[ترجمه گوگل]سوالات بی وقفه او شروع به آزارم کردند
[ترجمه ترگمان]سوالات بی وقفه او مرا آزار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The corporate form has always been in ceaseless conflict with the edifying spirit of man.
[ترجمه گوگل]شکل شرکتی همیشه در تضاد بی وقفه با روحیه آموزنده انسان بوده است
[ترجمه ترگمان]این فرم شرکت همیشه در تضاد بی وقفه با روح edifying انسان بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To watch the ceaseless spinning for too long made you feel sick and dizzy and a bit out of step with everything else.
[ترجمه گوگل]تماشای چرخش بی وقفه برای مدت طولانی باعث می شود احساس بیماری و سرگیجه کنید و کمی از همه چیز خارج شوید
[ترجمه ترگمان]تماشای گردش بی وقفه برای مدت طولانی، تو احساس مریضی و سرگیجه می کنی و یک ذره هم با همه چیز فاصله داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ceaseless thrust and bustle came from something deep and primaeval in man.
[ترجمه گوگل]رانش و شلوغی بی وقفه از چیزی عمیق و ابتدایی در انسان ناشی می شد
[ترجمه ترگمان]حرکت مداوم و پر جنب و جوش از چیزی عمیق و primaeval در انسان پدید آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She will be remembered for her ceaseless campaigning against injustice.
[ترجمه گوگل]او به خاطر مبارزات بی وقفه اش علیه بی عدالتی به یاد خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]او به خاطر جنگ های بی وقفه او علیه بیدادگری به یاد خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The ceaseless deluge had turned the small front yard of the cottage into a swamp.
[ترجمه گوگل]سیل بی وقفه حیاط کوچک جلویی کلبه را به باتلاق تبدیل کرده بود
[ترجمه ترگمان]باران شدید، حیاط کوچک کلبه را به مرداب تبدیل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are volcanoes and fault lines and a ceaseless tremor of activity.
[ترجمه گوگل]آتشفشان ها و خطوط گسل و لرزش بی وقفه فعالیت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]آتش فشان و خطوط گسل و لرزش مداوم فعالیت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is constant and ceaseless in the vast majority of us, as uncritical self-observation will soon reveal.
[ترجمه گوگل]در اکثریت قریب به اتفاق ما ثابت و بی وقفه است، همانطور که مشاهده خود غیرانتقادی به زودی آشکار خواهد شد
[ترجمه ترگمان]در اکثر ما ثابت و بی وقفه است، چون observation غیر uncritical به زودی آشکار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You heard the ceaseless high melancholy singing of the telegraph wires in the wind.
[ترجمه گوگل]آواز غمگین بی وقفه سیم های تلگراف را در باد شنیدی
[ترجمه ترگمان]صدای بلند و high سیم های تلگراف را که در باد به گوش می رسید شنیدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our life is a movement, a tendency, a steady, ceaseless progress towards an unseen goal.
[ترجمه گوگل]زندگی ما یک حرکت است، یک گرایش، یک پیشرفت مداوم و بی وقفه به سوی یک هدف غیبی
[ترجمه ترگمان]زندگی ما جنبشی است، گرایشی یکنواخت و مداوم به سوی هدفی ناپیدا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My childhood and adolescence were a joyous outpouring of energy, a ceaseless quest for expression, skill, and experience. School was only a background to the supreme delight of lessons in music, dance, and dramatics, and the thrill of sojourns in the country, theaters, concerts.
[ترجمه گوگل]دوران کودکی و نوجوانی من سرازیر شدن شادی انرژی، جستجوی بی وقفه برای بیان، مهارت و تجربه بود مدرسه تنها پس‌زمینه‌ای بود برای لذت عالی از درس‌های موسیقی، رقص، و نمایشنامه، و هیجان اقامت در کشور، تئاترها، کنسرت‌ها
[ترجمه ترگمان]دوران کودکی و نوجوانی من سرشار از شور و نشاط و شور و اشتیاق و تلاش مداوم برای بیان، مهارت و تجربه بود مدرسه تنها یک پس زمینه برای لذت عالی درس های موسیقی، رقص، and، و هیجان of در کشور، تئاترها، کنسرت ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیوسته (صفت)
contiguous, vicinal, eternal, incessant, continuous, attached, allied, united, joined, connected, proximate, continual, uninterrupted, ceaseless, syndetic, coalescent, legato, married

دائمی (صفت)
permanent, constant, perennial, eternal, sequential, continual, ceaseless, first-string

انگلیسی به انگلیسی

• never ending, unending, without pause
ceaseless means continuing for ever or for a long time; a formal word.

پیشنهاد کاربران

دائمی. مداوم. بی وقفه
مثال:
I am crazy about the ceaseless thunder of the traffic
من از سر و صدای دائمی و بی وقفه ترافیک دیوانه شده ام.
بی وقفه
ceaseless ( adj ) ( sisləs ) =not stopping; seeming to have no end, e. g. the ceaseless rain. His ceaseless questions began to annoy me. ceaselessly ( adv )
ceaseless
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cease
✅️ اسم ( noun ) : cessation / ceaselessness
✅️ صفت ( adjective ) : ceaseless
✅️ قید ( adverb ) : ceaselessly
بی پایان

بپرس