cavort

/kəˈvɔːrt//kəˈvɔːt/

معنی: جست و خیز کردن، رقاصی کردن
معانی دیگر: (اسب ـ روی دودست بلند شدن و پاها را قوس وار به هوا بردن) پرش کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cavorts, cavorting, cavorted
مشتقات: cavorter (n.)
• : تعریف: to prance about; romp; caper.
مترادف: caper, frisk, frolic, gambol, romp
مشابه: prance

- We watched the young horses cavorting in the meadow.
[ترجمه گوگل] اسب‌های جوان را که در چمنزار در حال کاوش کردن بودند تماشا کردیم
[ترجمه ترگمان] اسب ها را تماشا کردیم که در چمن زار شنا می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The little kids cavorted in the big empty gym.
[ترجمه گوگل] بچه های کوچولو در سالن بدنسازی بزرگ خالی مشغول چرخیدن بودند
[ترجمه ترگمان] بچه های کوچک در سالن بزرگ خالی پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She cavorted about in the shallow water.
[ترجمه گوگل]او در آب کم عمق حواس پرت کرد
[ترجمه ترگمان]در آب های کم عمق پرسه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They were spotted cavorting beside the swimming pool.
[ترجمه گوگل]آنها در کنار استخر شنا در حال غوغا دیده شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در کنار استخر شنا می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The photos showed her cavorting on the beach with her new lover.
[ترجمه گوگل]عکس‌ها نشان می‌داد که او در ساحل با معشوق جدیدش در حال غواصی است
[ترجمه ترگمان]عکس ها را نشان می داد که با معشوقش روی ساحل نشسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stop cavorting around and sit still, just for five minutes!
[ترجمه گوگل]دست از سرکشی بردارید و ساکت بنشینید، فقط برای پنج دقیقه!
[ترجمه ترگمان]این ور و آن ور نرو و بی حرکت بنشین، فقط برای پنج دقیقه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was claimed she cavorted with a police sergeant in a Jacuzzi but she denies this.
[ترجمه گوگل]ادعا شده بود که او با یک گروهبان پلیس در جکوزی کاوش کرده است، اما او این موضوع را رد می کند
[ترجمه ترگمان]ادعا می کرد که با یک گروهبان پلیس در جکوزی است، اما این را انکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The photograph shows him cavorting with two young women.
[ترجمه گوگل]عکس او را نشان می دهد که با دو زن جوان در حال غوطه ور شدن است
[ترجمه ترگمان]عکس او را در حال رقص با دو زن جوان نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the spring, the calves can be seen cavorting on the prairie.
[ترجمه گوگل]در فصل بهار، گوساله‌ها را می‌توان دید که در دشت‌ها در حال کاور کردن هستند
[ترجمه ترگمان]در بهار، گوساله ها را می توان روی چمن دیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The driver cavorted round the bus, beaming - no less surprised and pleased than we were.
[ترجمه گوگل]راننده دور اتوبوس چرخید و برق زد - نه کمتر از ما متعجب و خوشحال بود
[ترجمه ترگمان]راننده اتوبوس به دور اتوبوس چرخید و از ما هم کم تر متعجب و خوشحال به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are also pictures of both men cavorting in gauzy loincloths.
[ترجمه گوگل]همچنین تصاویری از هر دو مرد وجود دارد که در کمربندهای گازدار در حال کاور کردن هستند
[ترجمه ترگمان]همچنین تصاویری از هر دو مرد در حال رقص در loincloths دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What was I doing cavorting with boulders in the middle of nowhere?
[ترجمه گوگل]داشتم با تخته سنگ ها در وسط ناکجا آباد چیکار می کردم؟
[ترجمه ترگمان]من با تخته سنگ ها در وسط ناکجاآباد چه کار می کردم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I had to slap my thigh and cavort around.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم به رانم سیلی بزنم و به اطراف بچرخم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم به رانم سیلی بزنم و با خودم اینور اونور برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Annie's husband was pictured in newspapers cavorting with a fashion model.
[ترجمه گوگل]شوهر آنی در روزنامه ها در حال معاشقه با یک مدل مد تصویر شده بود
[ترجمه ترگمان]شوهر انی با یک مدل مد به تصویر کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. While she happily cavorted, I crept up to the huge white smooth box and gingerly touched it.
[ترجمه گوگل]در حالی که او با خوشحالی می چرخید، من به سمت جعبه صاف سفید بزرگ رفتم و آن را با لطافت لمس کردم
[ترجمه ترگمان]در حالی که داشت با خوشحالی حرف می زد به طرف جعبه بزرگ سفید و صاف رفتم و با احتیاط آن را لمس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Boys cavort with horses during a fiery sunset on a beach in Timor Indonesia.
[ترجمه گوگل]پسران در هنگام غروب آتشین خورشید در ساحلی در تیمور اندونزی با اسب‌ها می‌چرخند
[ترجمه ترگمان]پسران در هنگام غروب آتشین در ساحل تیمور اندونزی با اسب ها شکار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Chengdu Cavort Science and Technology Co. Ltd. is a corporation which combines development and marketing of electrical and electronic product.
[ترجمه گوگل]Chengdu Cavort Science and Technology Co Ltd یک شرکت است که توسعه و بازاریابی محصولات الکتریکی و الکترونیکی را ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]\"چنگدو\"، شرکت علوم و فن آوری \"Chengdu\"، شرکت \"چنگدو\"، با مسئولیت محدود شرکتی است که توسعه و بازاریابی محصول الکترونیکی و الکترونیکی را با هم ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جست و خیز کردن (فعل)
lope, skip, gambol, cavort, jig, tumble, rollick

رقاصی کردن (فعل)
cavort

انگلیسی به انگلیسی

• jump about, skip
when people or animals cavort, they leap about in a noisy and excited way.

پیشنهاد کاربران

با توجه به معنی دومی که در دیکشنری زیر داده شده
to behave in a high - spirited, festive manner; make merry ( Dictionary. Com )
ترجمه پیشنهادی، عبارات زیر هستند:
سر خوش بودن؛ عشق و حال کردن
Example: 👇
...
[مشاهده متن کامل]

The complaint further alleges that Glock had a personal slush fund that he used to cavort with women around the world. ( Dictionary. Com )
شکایت موجود بر این ادعا است که گِلوک دارای یک صندوق مالی شخصی است که از پول سیاه ( یا کثیف ) آن برای عشق و حال کردن با زنان در هر کجای دنیا استفاده می کند.

رابطه ی جنسی پر شور و اشتیاق داشتن
۱ - جست و خیز کردن، بالا پایین پریدن، رقصیدن ( ناشی از هیجان و خوشحالی )
:To leap, run, jump, play, dance or move around
excitedly
In a playful way and noisily
with lots of energy and enthusiasm
...
[مشاهده متن کامل]

in a lively manner
In a sprightly manner
sometimes in a sexual way
:Synonyms
prance, frolic, lark, rollick, romp, caper, or carouse
:Noun
۲ - شوخی خرکی، prank
- جرم هایی مانند بزهکاری
3 - to play, dance, or have fun with someone, especially in a sexual way

slap - stick
جنگولک بازی

شلنگ تخته انداختن

بپرس