cautious

/ˈkɒʃəs//ˈkɔːʃəs/

معنی: مواظب، هوشیار، محتاط، با احتیاط
معانی دیگر: حواس جمع، هشیار، دست به عصا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: cautiously (adv.), cautiousness (n.)
• : تعریف: displaying or inclined to show caution; wary; careful.
مترادف: careful, chary, circumspect, guarded, wary
متضاد: adventuresome, adventurous, daredevil, daring, foolhardy, heedless, impetuous, impulsive, incautious, rash, reckless
مشابه: cagey, discreet, gingerly, on guard, politic, prudent, safe, shy, vigilant, watchful

- You should be more cautious in the way you drive.
[ترجمه شیلان] شما باید در رانندگی بیشتر احتیاط کنید
|
[ترجمه گوگل] شما باید در نحوه رانندگی محتاط تر باشید
[ترجمه ترگمان] تو باید بیشتر از اینکه رانندگی کنی محتاط تر باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Being a cautious person, she never makes any hasty decisions.
[ترجمه Sara] او فردی محتاط است و هیچ تصمیمی را بدون فکر کردن نمی پذیرد
|
[ترجمه گوگل] او که فردی محتاط است، هرگز تصمیمات عجولانه نمی گیرد
[ترجمه ترگمان] او آدم محتاط بودن است و هیچ وقت تصمیمات عجولانه ای اتخاذ نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The boss is always rather cautious with his remarks to employees.
[ترجمه گوگل] رئیس همیشه نسبت به اظهارات خود به کارمندان محتاط است
[ترجمه ترگمان] رئیس همیشه با اظهارات خود نسبت به کارمندان محتاط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You should be more cautious about giving out information about yourself.
[ترجمه گوگل] شما باید در ارائه اطلاعات در مورد خود محتاط تر باشید
[ترجمه ترگمان] شما باید در مورد دادن اطلاعات درباره خودتان محتاط تر باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The parents are very cautious in hiring babysitters.
[ترجمه گوگل] والدین در استخدام پرستار کودک بسیار محتاط هستند
[ترجمه ترگمان] والدین در استخدام پرستار بسیار محتاط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her mother told her to be cautious of strangers.
[ترجمه گوگل] مادرش به او گفت که مراقب غریبه ها باشد
[ترجمه ترگمان] مادرش به او گفت که مراقب غریبه ها باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she is cautious to a fault
او بیش از حد محتاط است.

2. mehri is a cautious driver
مهری راننده ی محتاطی است.

3. Be cautious when you choose your opponent.
[ترجمه گوگل]در انتخاب حریف محتاط باشید
[ترجمه ترگمان]وقتی حریف خود را انتخاب می کنید مراقب باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Good authors are cautious not to exaggerate when they write.
[ترجمه گوگل]نویسندگان خوب هنگام نوشتن محتاط هستند که اغراق نکنند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان خوب احتیاط می کنند که هنگام نوشتن مبالغه نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If the rain is falling in torrents, it is best to drive cautiously.
[ترجمه گوگل]اگر باران به صورت سیل آسا می بارد، بهتر است با احتیاط رانندگی کنید
[ترجمه ترگمان]اگر باران سیل آسا ببارد، بهتر است با احتیاط رانندگی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The air-pollution board has reacted with cautious optimism to the announcement.
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره آلودگی هوا با خوش بینی محتاطانه به این اطلاعیه واکنش نشان داده است
[ترجمه ترگمان]هیات ضد آلودگی با خوش بینی محتاطانه نسبت به اعلام این خبر واکنش نشان داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Losses make us more cautious.
[ترجمه گوگل]ضررها ما را محتاط تر می کند
[ترجمه ترگمان]Losses ما را بیشتر محتاط می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They expressed cautious optimism about a solution to the crisis.
[ترجمه گوگل]آنها نسبت به راه حل بحران ابراز خوش بینی محتاطانه کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها نسبت به یک راه حل برای بحران، خوش بینی محتاط بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her experiences have made her cautious.
[ترجمه گوگل]تجربیات او او را محتاط کرده است
[ترجمه ترگمان]تجربیات او او را محتاط ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They've taken a very cautious approach.
[ترجمه گوگل]آنها رویکرد بسیار محتاطانه ای در پیش گرفته اند
[ترجمه ترگمان]آن ها رویکردی محتاطانه اتخاذ کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The government has been cautious in its response to the report.
[ترجمه گوگل]دولت در واکنش به این گزارش محتاطانه عمل کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت در واکنش خود نسبت به این گزارش محتاط بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The old lady is very cautious with her money.
[ترجمه گوگل]پیرزن خیلی محتاط پولش است
[ترجمه ترگمان]پیرزن با پول خود خیلی احتیاط می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The scientists are cautious about the wider significance of their findings.
[ترجمه گوگل]دانشمندان در مورد اهمیت گسترده تر یافته های خود محتاط هستند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان در مورد اهمیت گسترده تر یافته های خود محتاط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When I started has become a kind of cautious person.
[ترجمه گوگل]وقتی شروع کردم به یک نوع آدم محتاط تبدیل شدم
[ترجمه ترگمان]زمانی که من شروع کردم به نوعی فرد محتاط تبدیل شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was cautious when he was riding the bicycle.
[ترجمه گوگل]هنگام دوچرخه سواری محتاط بود
[ترجمه ترگمان]وقتی داشت دوچرخه سواری می کرد احتیاط می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The brave may not live forever, but the cautious do not live at all.
[ترجمه رضا] ممکنه که ( آدم ) شجاع، برای همیشه زندگی نکنه. ، اما ( آدم ) محتاط ( در هر صورت ) زندگی نمیکنه به هر حال
|
[ترجمه گوگل]شجاعان ممکن است تا ابد زندگی نکنند، اما محتاطان اصلا زندگی نمی کنند
[ترجمه ترگمان]The ممکن است برای همیشه زنده بمانند، اما محتاط تر عمل نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The scientists are cautious about using enzyme therapy on humans.
[ترجمه گوگل]دانشمندان در مورد استفاده از آنزیم درمانی بر روی انسان محتاط هستند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان در مورد استفاده از درمان آنزیم بر روی انسان ها محتاط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مواظب (صفت)
careful, alert, trim, advertent, attentive, cautious, watchful, mindful, solicitous, heedful, tidy, attent, surveillant, considerate, dutiful, forethoughtful, overwarm

هوشیار (صفت)
alert, sharp-sighted, cautious, sober, vigilant, conscious, observant, astute, kittle, open-eyed, wide-awake, sharp-witted

محتاط (صفت)
careful, alert, cautious, wary, prudent, discreet, cagey, circumspect, chary, forehanded, gingerly, prudential

با احتیاط (صفت)
careful, cautious, wary, prudent, discreet, circumspect, prudish

انگلیسی به انگلیسی

• careful, wary
a cautious person acts very carefully in order to avoid danger.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Cautious
🔘 Heedful
🔘 Alert
🔘 Aware
🔘 Attentive
🔘 Watchful
🔘 Vigilant
🔘 Careful
✅ Definition:
👉 Paying close attention to avoid danger, mistakes, or harm.
هوشیار، محتاط، مواظب
جانب احتیاط را رعایت کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : caution
✅️ اسم ( noun ) : caution / cautiousness
✅️ صفت ( adjective ) : cautionary / cautious
✅️ قید ( adverb ) : cautiously
مترادفش observant هم میشه . یا حق
محتاطانه
Very careful
به معنی محتاط و محافظه کار هست
بعضی دوستان به علت شباهت، با کلمه conscious
به معنی هوشیار و آگاه اشتباه گرفتن.
حواس جمع / در مقایسه با nosy ( فضول )
همون که خودت گفتی
1. You should be more cautious in the way you drive.
شما باید در رانندگی بیشتر احتیاط کنید.
2. The boss is always rather cautious with his remarks to employees.
رئیس همیشه نسبت به اظهارات خود به کارمندان محتاط است.
...
[مشاهده متن کامل]

3. Good authors are cautious not to exaggerate when they write.
نویسندگان خوب، مواظب هستند که در نوشتن اغراق نکنند.
4. The law also could make some boards more cautious about agreeing to take a company private.
این قانون همچنین می تواند برخی از هیئت مدیره ها را در مورد توافق برای گرفتن خصوصی یک شرکت محتاط کند.
5. Teams are cautious about trading a player who could come back to haunt them.
تیم ها درمورد معامله با بازیکنی که می تواند دوباره به آنها حمله کند احتیاط می کنند.
6. Her mother told her to be cautious of strangers.
مادرش به او گفت مراقب غریبه ها باش.
Cautious= مواظب، مراقب، محتاط، حواس جمع، احتیاط

conservative
محافظه کارانه
محتاط ، هوشیار
با احتیاط
ملاحظه گر
متوجه/آگاه

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس