caused


معنی: معلول
معانی دیگر: معلول قانون ـ فقه : به علت

جمله های نمونه

1. damages caused by the flood
خسارات ناشی از سیل

2. distress caused by famine
شداید ناشی از قحطی

3. faith caused them to persist beyond every defeat
ایمان موجب شد که بر همه ی شکست ها فائق آیند.

4. fire caused the destrution of several buildings
آتش سوزی موجب خرابی چندین ساختمان شد.

5. hallucination caused by the overuse of narcotics
توهمات ناشی از استعمال زیاد مواد مخدر

6. he caused a lot of mischief in our office
او در اداره ی ما دردسر زیاد به وجود آورد.

7. humidity caused the wood to spring
رطوبت موجب ترک خوردن چوب شد.

8. illness caused him to curtail his stay
بیماری موجب شد که از مدت اقامت خود بکاهد.

9. instability caused a massive flight of capital from the country
عدم ثبات باعث فرار سرمایه های هنگفتی از کشور گردید.

10. it caused a junction between the two cultures
(آن) موجب پیوند آن دو فرهنگ شد.

11. mistakes caused by inadvertence
اشتباهات ناشی از بی دقتی

12. rain caused the river to inundate farms
باران موجب شد که رودخانه کشتزارها را زیر آب ببرد.

13. what caused you to be so late?
چه سبب شد که این قدر دیر بیایی ؟

14. another rainfall caused great damage
یک بارندگی دیگر موجب خسارات فراوان شد.

15. bad weather caused a delay in the next flight
هوای بد موجب تاخیر در پرواز بعدی شد.

16. bribery eventually caused that employee's degradation
رشوه خواری بالاخره موجب تنزل مقام آن کارمند شد.

17. faulty wiring caused a fire
سیم کشی بد موجب حریق شد.

18. good management caused the restaurants prosperity
مدیریت خوب موجب رونق رستوران شد.

19. heavy rains caused a flood in ghamsar
باران های سنگین در قمصر سیل ایجاد کرد.

20. heavy snow caused many businesses to close down
برف سنگین موجب تعطیل شدن بسیاری از موسسات و مغازه ها شد.

21. her courage caused the personal commendation of the prime minister
شجاعت او موجب تقدیر شخص نخست وزیر از او شد.

22. her indecision caused her to miss the train
دودلی او موجب شد که ترن را از دست بدهد.

23. her success caused her sister's jealousy
موفقیت او رشک خواهرانش را برانگیخت.

24. his conduct caused me the deepest pain
رفتار او مرا عمیقا رنج می داد.

25. his delay caused the loss of a precious opportunity
تاخیر او موجب از دست رفتن یک فرصت پرارزش شد.

26. his murder caused much political debate
قتل او منجر به جر و بحث سیاسی زیادی شد.

27. his pride caused his destruction
غرور او باعث نابودیش شد.

28. his resignation caused a lot of difficulties
استعفای او دردسرهای زیادی را بوجود آورد.

29. incendiary bombs caused a conflagration in the city
بمب های آتشزا شهر را دستخوش آتش سوزی گسترده ای کرد.

30. napoleon's arrogance caused his defeat
بلند پروازی های ناپلئون موجب شکستش شد.

31. social maladies caused by ignorance
بیماری های اجتماعی ناشی از جهالت

32. the bomb caused the complete demolition of the hospital
بمب موجب تخریب کامل بیمارستان شد.

33. the damage caused by neglect
خسارت حاصله در نتیجه ی بی توجهی

34. the desolation caused by the fire
خرابی ناشی از آتش سوزی

35. the devastations caused by war
خرابی های ناشی از جنگ

36. the disorders caused by vitamin deficiency
اختلالات ناشی از کمبود ویتامین ها

37. the downpour caused floods
باران شدید موجب سیل شد.

38. the earthquake caused people to set aside private animosities
زلزله موجب شد که مردم دشمنی های شخصی را کنار بگذارند.

39. the earthquake caused the wall to crumble
زلزله موجب فرو ریختن دیوار شد.

40. the earthquake caused the wall to sway to the right
زلزله موجب شد که دیوار به سمت راست خمیده شود.

41. the enervation caused by malnutrition
بی حالی ناشی از سو تغذیه

42. the fire caused the road to be closed off for several hours
آتش سوزی موجب شد که راه برای چندین ساعت بسته بشود.

43. the hardships caused by war
سختی های ناشی از جنگ

44. the obstructions caused by government interferences
موانعی که مداخلات دولت به وجود آورده است.

45. the scare caused people to flock to banks and take their money out
مردم از هول به بانک ها هجوم بردند و پول های خود را درآوردند.

46. the storm caused several outages in azarbayjan
توفان موجب چندین خاموشی در (استان) آذربایجان شد.

47. the war caused us many problems
جنگ برایمان مشکلات زیادی به بار آورد.

48. the weather caused a difference in our plan
هوا برنامه ی ما را عوض کرد.

49. the wind caused the branches to dip in and out of the water
باد موجب شد که شاخه ها مرتبا در آب فرو بروند و در بیایند.

50. heavy rains have caused several landslides
باران های سنگین موجب چند مورد ریزش کوه شده است.

51. high taxes had caused widespread dissatisfaction
مالیات های سنگین موجب نارضایتی گسترده شده بود.

52. his forbidding look caused us to turn back
نگاه بازدارنده ی او باعث شد که برگردیم.

53. his perverted behavior caused his expulsion
رفتار کژراهانه ی او موجب اخراجش گردید.

54. the accident was caused by the driver's negligence
تصادف به خاطر بی دقتی راننده بود.

55. the airplane crash caused heavy casualties
سقوط هواپیما موجب تلفات سنگینی شد.

56. the army's debacle caused the death of many soldiers
شکست افتضاح آمیز قشون باعث مرگ سربازان فراوانی شد.

57. the cataclysm that caused the extinction of dinosaurs
فاجعه ی بزرگی که موجب نابودی دایناسورها شد.

58. the government's impositions caused the people to riot
جریمه های سنگین دولت موجب شورش مردم شد.

59. the new revolution caused by computers
فرگرد جدیدی که کامپیوترها موجب آن شده اند

60. the terrific destruction caused by war
ویرانی وحشت انگیزی که جنگ باعث آن شده است

61. the train's movement caused the box to slide off the seat
حرکت ترن باعث شد که جعبه از روی صندلی بیافتد.

62. this disease has caused a complete exfoliation of the bark of forest trees
این بیماری موجب ریزش کامل پوست درختان جنگل شده است.

63. deep burns which have caused the deformity of his hands
سوختگی های ژرف که موجب دژدیسی دست های او شده است

64. the dark powers that caused the war
نیروهای اهریمنی که موجب جنگ شدند

65. the new shoes had caused blisters on his toes
کفش های نو بر انگشتان پایش تاول ایجاد کرده بود.

66. the ruins which were caused by heavy bombardments
خرابی هایی که در اثر بمباران های سنگین ایجاد شده بود

67. the suspense and terror caused by his illness
دلهره و وحشتی که بیماری او به وجود آورد

68. this drug may have caused deformed babies
احتمالا این دارو موجب معیوب شدن نوزادان شده است.

69. his spill from the horse caused a broken bone
افتادن او از اسب موجب شکستگی استخوان شد.

70. i am sorry that i caused you so much trouble
از اینکه این همه به شما زحمت دادم پوزش می خواهم.

مترادف ها

معلول (صفت)
ill, defective, caused, effected

پیشنهاد کاربران

مسبب
به بار آمده . . . devastatios caused by the tsunamiخرابی های به بار اومده از سونامی
در اثرِ، بر اثرِ ، بخاطرِ، ناشی از، به سببِ
The damage was not caused by any omission on behalf of the carrier
خسارت، بر اثر اهمال و سهل انگاری باربر پیش نیامد.
خسارت بسبب قصور و کوتاهی پیک نبود.
دچار
موجب، باعث، بانی
در معنای حقوقی میشه
معلول بود
موجب
ایجاد شده
باعث شدن
باعت می شد
باعث شد - گذشته
ناشی
باعث
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس