causality

/ˌkɒˈzæləti//kɔːˈzælɪti/

معنی: علیت، خاصیت سببی، رابطه بین علت و معلول
معانی دیگر: انگیزگی، انگیزندگی، پیوستگی علی، رابطه ی علت و معلولی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: causalities
(1) تعریف: the relationship or connection between cause and effect.
مشابه: causation

(2) تعریف: a force, quality, or agency that acts as a cause.

(3) تعریف: the principle that everything that exists or happens has a cause.

جمله های نمونه

1. Direct and indirect effects Multiple causality means that two or more causes tend to work together to produce an effect.
[ترجمه گوگل]اثرات مستقیم و غیرمستقیم علیت چندگانه به این معنی است که دو یا چند علت تمایل دارند با هم کار کنند تا یک اثر ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]اثرات مستقیم و غیرمستقیم متعدد به این معنی است که دو یا چند عامل دیگر برای ایجاد یک اثر، تمایل به کار با یکدیگر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. While this does not necessarily imply causality, it does suggest that the climate was compatible with public acceptance.
[ترجمه گوگل]در حالی که این لزوماً به معنای علیت نیست، اما نشان می دهد که آب و هوا با پذیرش عمومی سازگار است
[ترجمه ترگمان]در حالی که این لزوما نشان دهنده علیت نیست، پیشنهاد می کند که آب و هوا با پذیرش عمومی سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Shultz argues that our understanding of causality is based primarily on knowledge about the ways in which generative transmission occurs.
[ترجمه گوگل]شولتز استدلال می کند که درک ما از علیت اساساً مبتنی بر دانش در مورد راه هایی است که انتقال زایشی رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]شولتز استدلال می کند که درک ما از علیت اصولا مبتنی بر دانش در مورد روش هایی است که انتقال مولد رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Not until later does awareness of causality begin to evolve.
[ترجمه گوگل]تا بعداً آگاهی از علیت شروع به تکامل نمی کند
[ترجمه ترگمان]نه تا زمانی که آگاهی از علیت شروع به تکامل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Disentangling all the connective strands and lines of causality is a task beyond our scope.
[ترجمه گوگل]از هم گسیختگی همه رشته‌های پیوندی و خطوط علیت کاری فراتر از محدوده ماست
[ترجمه ترگمان]قطع کردن تمام رشته های ارتباطی و خطوط علیت، وظیفه ای فراتر از حوزه ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ordinary causality was invoked by chemists to cover the observation that sulfur atoms plus iron atoms equal iron sulfide molecules.
[ترجمه گوگل]شیمیدانان از علیت معمولی استفاده کردند تا این مشاهدات را پوشش دهند که اتم های گوگرد به اضافه اتم های آهن برابر با مولکول های سولفید آهن هستند
[ترجمه ترگمان]علیت معمولی توسط شیمی دان ها به کار گرفته شد تا مشاهده کنند که اتم های گوگرد به اضافه اتم های اهن با مولکول های سولفید آهن برابر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Improved concepts of causality, space, time, and speed evolve.
[ترجمه گوگل]مفاهیم بهبود یافته علیت، مکان، زمان و سرعت تکامل می یابند
[ترجمه ترگمان]بهبود مفاهیم علیت، فضا، زمان، و سرعت تکامل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They do not share our sense of causality, and so tend to view events as discrete and unrelated.
[ترجمه گوگل]آنها در احساس ما از علیت مشترک نیستند و بنابراین تمایل دارند که رویدادها را گسسته و نامرتبط ببینند
[ترجمه ترگمان]آن ها حس علیت ما را به اشتراک نمی گذارند و بنابراین گرایش به مشاهده رویدادها به عنوان گسسته و نامربوط رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If we stick to causality as such, we have it not in its truth. Such a causality is merely finite, and its finitude lies in retaining the distinction between cause and effect unassimilated.
[ترجمه گوگل]اگر ما به علیت به این صورت پایبند باشیم، آن را در حقیقت خود نداریم چنین علیت صرفاً متناهی است، و پایان پذیری آن در حفظ تمایز بین علت و معلول است
[ترجمه ترگمان]اگر به علیت چنین ادامه دهیم، در حقیقت آن را نداریم چنین علیت صرفا محدود است، و finitude آن در حفظ تمایز بین علت و معلول نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Put simply law of causality states that every material effect must have an adequate antecedent cause.
[ترجمه گوگل]به بیان ساده، قانون علیت بیان می کند که هر اثر مادی باید یک علت مقدم کافی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به بیان ساده قانون علیت بیان می کند که هر اثر مادی باید دارای یک علت antecedent کافی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its constitutive requirements should include: divorce, damages, delictum, causality between divorce and damages.
[ترجمه گوگل]الزامات تشکیل دهنده آن باید عبارتند از: طلاق، خسارت، اخلال، علیت بین طلاق و خسارت
[ترجمه ترگمان]الزامات تشکیل دهنده آن باید شامل: طلاق، خسارت، delictum، علیت بین طلاق و خسارت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Experience method, low of causality, inductive method and try-and-error method could be used in system analysis.
[ترجمه گوگل]در تحلیل سیستم می توان از روش تجربه، علیت کم، روش استقرایی و روش سعی و خطا استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]روش تجربه، سبک علیت، روش استقرایی و روش امتحان - و خطا می تواند در آنالیز سیستم مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Quantitative methods include ADF, Granger causality test and ordinary least squares.
[ترجمه گوگل]روش های کمی شامل ADF، آزمون علیت گرنجر و حداقل مربعات معمولی است
[ترجمه ترگمان]روش های کمی شامل ADF، test Granger و حداقل مربعات معمولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. David Hume challenged the objectivity of causality and the inevitability of inductive inference.
[ترجمه گوگل]دیوید هیوم عینیت علیت و اجتناب ناپذیر بودن استنتاج استقرایی را به چالش کشید
[ترجمه ترگمان]دیوید هیوم، عینیت علیت و ناگزیر بودن استنتاج استقرایی را به چالش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علیت (اسم)
causality

خاصیت سببی (اسم)
causality

رابطه بین علت و معلول (اسم)
causality

تخصصی

[بهداشت] علیت
[حقوق] علیت
[ریاضیات] علیت

انگلیسی به انگلیسی

• relation of cause and effect, causal quality or agency
causality is the relationship of cause and effect; a formal word.

پیشنهاد کاربران

causality ( فیزیک )
واژه مصوب: علیت 1
تعریف: اصلی که بنا بر آن احتمال وقوع حالت های آینده و مقادیر چشم داشتی مشاهده پذیرِ سامانۀ کوانتومی را می توان از وضعیت کنونی آن به دست آورد|||متـ . اصل علیت causality principle
کازَ لِدی
علیت
علیت در فارسی پیوندی میان یک رویداد ( علت ) با رویدادی دوم ( اثر یا معلول ) یا برایند است که در آن، رویداد دوم نتیجه ی رویداد اول است. این نیز به بٌن و بَر شناخته می شود. به زبان ساده علت دلیل به وجود آمدن معلول است. و معلول در نتیجه ی علت به وجود می آید. مثلا در جمله ی باد وزید و شاخه های درخت تکان خورد وزیدن باد علت و تکان خوردن شاخه های درخت معلول یا نتیجه میباشد.
...
[مشاهده متن کامل]

تعریف علت و معلول
اگر وجود الف و ب را با یکدیگر مقایسه کنیم و ببینیم که الف موجودی است که تحقق موجود دیگر، یعنی ب، موقوف بر آن است، وجود الف را علت و وجود ب را معلول می گوییم.
انواع علت
علت ها بر سه قسم اند: �علت های لازم ( ناقصه/مجبره ) �، �علت کافی ( تامّه/ مختاره/ حقیقیه ) � و علت مشارکت کننده ( دخیل، سهیم )
علت لازم : اگر وجود یک چیز برای تحقق و وجود یک چیز دیگر لازم باشد . مثلا وجود � X � برای تحقق و وجود � Y � لازم باشد .
علت کافی: x است اگر وجودش برای تحقق و وجود y کافی باشد. در اینجا با وجود x وجود y ضرورت می یابد. علت کافی قطعاً لازم نیز هست.
علت مشارکت کننده: x است اگر قبل از y موجود باشد، برای وجود y لازم نباشد، و تغییرش موجب تغییر y شود.
علت را به اقسام دیگری نیز تقسیم کرده اند:
داخلی ( ماهُوی ) و خارجی ( وجودی ) ؛ حقیقی و اعدادی؛ مقتضی و شرط؛ انحصاری و بدیل پذیر؛ تام و ناقص و… اما یکی از تقسیمات آن - که از زمان ارسطو تاکنون در بسیاری از منابع فلسفی به چشم می خورَد - تقسیم چهارگان به شرح زیر است:
برای جزئیات بیش تر درباره این بخش، علل اربعه را ببینید.
علت صوری: آنچه شکل و صورت معلول را باعث می شود.
علت مادی: آنچه زمینهٔ پیدایی معلول است و در ضمنِ آن باقی می مانَد.
علت غایی: انگیزهٔ فاعل برای انجام کار است.
علت فاعلی: علتی که معلول از آن پدید می آید. علت فاعلی دو اصطلاح دارد: یکی علت فاعلی طبیعی و دیگری علت فاعلی الهی که منظور از آن موجودی است که موجود را پدید می آورَد و به آن از عدم، هستی می بخشد.
حال هریک از چهار نوع بالا به این حالات: بالذّات و بالعَرَض، قریب و بعید، خاص و عام، جزئی و کلی، بسیط و مرکب، بالفعل و بالقوه تقسیم پذیرند.

علیت
اثر و نتجه
( علت و معلول هم میشه گفت )

بپرس