catty

/ˈkæti//ˈkæti/

معنی: گربه صفت، شبیه گربه
معانی دیگر: گربه مانند، گربه ای، گربه سان، کاته (واحد وزن در برخی کشورهای آسیای شرقی - در چین یک کاته معادل است با 500 گرم و در سایر جاها برابر است با 680 گرم)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: cattier, cattiest
مشتقات: cattily (adv.), cattiness (n.)
• : تعریف: slyly malicious, esp. in one's remarks; spiteful.
مترادف: cattish, malevolent, malicious, spiteful
مشابه: bitchy, mean, peevish, pettish, shrewish, vengeful, venomous, vindictive

- a catty person
[ترجمه یلدا تاجیک] یک آدم کینه ای
|
[ترجمه گوگل] یک فرد گربه ای
[ترجمه ترگمان] یک آدم catty
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a catty comment
[ترجمه گوگل] یک نظر کتک زده
[ترجمه ترگمان] یک اظهار نظری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: catties
• : تعریف: a unit of weight used in Southeast Asia, equal to 680 grams, or about one and one half pounds, but in China equal to five hundred grams.

جمله های نمونه

1. She's always making catty remarks about her sister.
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد خواهرش اظهارات ناخوشایندی می کند
[ترجمه ترگمان]او همیشه درباره خواهرش اظهار عقیده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Catty and stale aromas may develop and taint the beer.
[ترجمه گوگل]رایحه های گربه ای و کهنه ممکن است ایجاد شود و آبجو را لکه دار کند
[ترجمه ترگمان]Catty و بوهای کهنه ممکن است آبجو را توسعه دهند و محو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When a rival female lawyer makes a catty comment about her shade of lipstick, she totally flips out.
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک وکیل زن رقیب در مورد رنگ رژ لب خود اظهار نظری می کند، کاملاً از بین می رود
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک وکیل زن رقیب در مورد سایه رژلب خود نظر منفی می دهد، او کاملا گیج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So jealous, so catty, so, well, murderous, when scorned?
[ترجمه گوگل]خیلی حسود، خیلی گربه، خیلی خوب، قاتل، وقتی مورد تحقیر قرار می گیرد؟
[ترجمه ترگمان]چه حسود، خوب، خوب، خوب، قاتل، وقتی که تحقیر شدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Summoning the presence not to say something catty, I said something silly.
[ترجمه گوگل]حضور را احضار كردم كه حرف زشتي نزنم، حرف احمقانه اي زدم
[ترجمه ترگمان]او را به این نکته آگاه کرد که چیزی شبیه به گربه نیست، من گفتم که چیزی ابلهانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Deana Davenport, of course, and her catty comment had been somewhat inaccurate.
[ترجمه گوگل]دینا داونپورت، البته، و اظهارنظر نادرست او تا حدودی نادرست بود
[ترجمه ترگمان]البته Deana Davenport و اظهار نظر her تا حدی نادرست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There would be whispers at the church socials, catty remarks behind her back in the supermarket aisles.
[ترجمه گوگل]در اجتماعات کلیسا زمزمه هایی شنیده می شد و در راهروهای سوپرمارکت، پشت سر او سخنان رکیکی شنیده می شد
[ترجمه ترگمان]از پشت سرش در راهرو، از پشت سرش حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The catty rumor was that the only reason Oseary got his job was that he was her boyfriend.
[ترجمه گوگل]شایعه ناب این بود که تنها دلیلی که اوزیری شغلش را پیدا کرد این بود که او دوست پسر او بود
[ترجمه ترگمان]از آن بدتر این بود که تنها دلیلی که این کار را می کرد این بود که دوست پسرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Joyce made a catty comment about Sonia's clothes.
[ترجمه گوگل]جویس در مورد لباس های سونیا اظهار نظر بدی کرد
[ترجمه ترگمان]جو یس درباره لباس های سونیا اظهار نظر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His mother was catty, status-conscious and loud.
[ترجمه گوگل]مادرش دمدمی مزاج، حواسش به موقعیت و پر سر و صدا بود
[ترجمه ترگمان]مادرش catty، وضعیت آگاه و بلند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For many years, I have drunk half catty milk every day, or drinks half catty yogurt.
[ترجمه گوگل]سال‌هاست که هر روز نصف شیر گربه‌ای می‌نوشم یا نصف ماست گربه‌ای می‌نوشم
[ترجمه ترگمان]برای سال ها، من هر روز نصف شیر را مست می کنم یا از شیر half شراب می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That's just the way you fight, like a catty, bitchy woman.
[ترجمه گوگل]این همان روشی است که می‌جنگید، مثل یک زن گربه‌باز و عوضی
[ترجمه ترگمان]این طوری که تو می جنگی مثل یک زن حسود، مثل یک زن بدجنس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our office is catty corner from Lai - Lai.
[ترجمه گوگل]دفتر ما گوشه ای از Lai - Lai است
[ترجمه ترگمان]دفتر ما از \"Lai - Lai - - Lai\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How much are the large apples per catty?
[ترجمه گوگل]قیمت سیب های بزرگ در هر گربه چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]سیب های بزرگ هر catty چقدر است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Eats catty about beef, or 67 eggs, can satisfy one day - long protein amount of radiation.
[ترجمه گوگل]خوردن گوشت گاو یا 67 تخم مرغ، می تواند یک روز را برآورده کند - مقدار پروتئین طولانی اشعه
[ترجمه ترگمان]ردز catty در مورد گوشت گاو، یا ۶۷ عدد تخم مرغ، می تواند یک مقدار پروتیین یک روزه را راضی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گربه صفت (صفت)
catty, feline

شبیه گربه (صفت)
catty

انگلیسی به انگلیسی

• catlike; sly, cunning; jealous, spiteful
if a woman or girl is being catty, she is being unpleasant and spiteful.

پیشنهاد کاربران

This term is used to describe behavior that is mean, gossipy, or malicious, especially among women. It perpetuates stereotypes of women as being overly emotional or prone to drama.
توصیف رفتار بد، شایعه انگیز یا بد خواهانه، به ویژه در میان زنان.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
She’s always so catty, spreading rumors about others.
In a discussion about workplace dynamics, a person might mention, “There’s a lot of catty behavior among the female employees. ”
A misogynistic individual might use the term to dismiss women’s opinions, saying, “Don’t pay attention to her, she’s just being catty. ”

اهانت امیز
بدجنس، مغرض، بدخواه/مغرضانه، بدخواهانه
کینه توز، بدطینت، بدسگال، بداندیش

بپرس