معنی: گله گاو، احشام و اغناممعانی دیگر: (محلی) حیوانات اهلی روستایی (مانند گاو و گوسفند و اسب)، چهارپا، دام ها، رمه، ستور، احشام، گاوها (اعم از نر و ماده و اخته شده و گوساله)، گواره، (تحقیر آمیز) توده ی مردم، عوام الناس
• : تعریف: large, four-legged, plant-eating animals, including cows, bulls, and other domestic bovines, kept for milk or meat.
جمله های نمونه
1. cattle are hauled by rail
گاوها را با راه آهن می برند.
2. cattle farms need lots of feed
مزارع دامداری به علوفه ی فراوان نیاز دارند.
3. a cattle baron
گله دار بزرگ
4. a cattle drive
دسته ی گاو و احشام
5. a cattle empire which extended over several thousand acres
امپراتوری احشام که چندین هزار جریب وسعت داشت
6. angy cattle
دام های کشیده اندام
7. estray cattle
گاوهای بی صاحب
8. those cattle bore the brand of his ranch
آن احشام دارای داغ (ویژه ی) مزرعه ی گاوداری او بودند.
9. a field of cattle
مزرعه ی دامداری
10. ninety head of cattle
نود راس گاو
11. they keep the cattle in a fenced-off field
احشام را در زمین نرده کشی شده ای نگهداری می کنند.
12. we drove the cattle inside the pen
دام ها را به درون طویله راندیم (هدایت کردیم).
13. we shipped the cattle to chicago by rail
دام ها را با ترن به شیکاگو فرستادیم.
14. closing the door so that cattle will not stray
بستن در برای اینکه احشام فرار نکنند
15. they hang charms around the necks of their children and cattle
آنان طلسم به گردن کودکان و چهار پایان خود می آویزند.
16. The cowboys rounded the cattle up.
[ترجمه روشناگلزار] گاوچران گاوهارا جمع کردند
|
[ترجمه گوگل]گاوچران گاوها را جمع کردند [ترجمه ترگمان]کابوی ها گاوها را جمع و جور کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. I run a cattle station some miles up-country.
[ترجمه گوگل]من یک ایستگاه گاوداری را چند مایلی بالاتر از کشور اداره می کنم [ترجمه ترگمان]من یه پمپ بنزین رو چند مایلی اداره می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. We have both dairy and beef cattle on the farm.
[ترجمه گوگل]ما در مزرعه هم گاوهای شیری داریم و هم گاوهای گوشتی [ترجمه ترگمان]ما هر دو شیر گاو و گوشت گاو را در مزرعه داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. The cattle got out of the field through an opening in the fence.
[ترجمه شان] گله احشام از روزنه ای که در حصار ( نرده ) مزرعه وجود داشت، بیرون رفت.
|
[ترجمه گوگل]گاوها از طریق سوراخی در حصار از مزرعه خارج شدند [ترجمه ترگمان]گله از میان روزنه ای که به پرچین باز می شد، از میدان خارج شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. 000 head of cattle died of the disease in one month.
[ترجمه گوگل]000 راس دام در یک ماه بر اثر این بیماری تلف شدند [ترجمه ترگمان]در عرض یک ماه هزار راس گاو از این بیماری درگذشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. The cattle were well fenced out.
[ترجمه گوگل]گاوها به خوبی حصارکشی شده بودند [ترجمه ترگمان]گاوها محوطه را با حصار محصور کرده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
گله گاو (اسم)
cattle
احشام و اغنام (اسم)
cattle
تخصصی
[علوم دامی] به گاو بالغ اعم از نر یا ماده اطلاق می شود.
انگلیسی به انگلیسی
• large cud-chewing animals with horns and cloven hoofs (bulls, cows, steers, etc.) cattle are cows and bulls.
پیشنهاد کاربران
a group of animals that includes cows, buffalo, and bison, that are often kept for their milk or meat: گاو، بوفالو، گاومیش و . . . که برای تولید گوشت و شیر نگهداری میشن منبع: کمبریج
A group of livestocks گروهی از چارپایان
Cattle feed غذا دادن به احشام، گاو و گوسفند وغیره
cattle ( علوم و فنّاوری غذا ) واژه مصوب: گاو تعریف: پستاندار نشخوارکننده و بزرگ پیکر و شکافته سمی که به خانوادۀ گاویان تعلق دارد
دام، احشام
دام ها
گله گاو و گوسفند
گاوهای نر و ماده اهلی که برای تولید شیر یا گوشت نگهداری میشوند ( cows and bulls )
گله گاو***جمعی از گاو
معناى ازدحام جمعیت یا توده مردم البته به صورت تحقیر آمیز هم هست مثلا The halls are nearly empty, the cattle call has passed رارهرو تقریبا خالی اند و خبرى از شلوغی اولیه نیست
گله بزرگ چهار پایان
چراگاه یا همان گله همه ی حیوانات اهلی . مثلا گله ی گاو, گله ی گوسفند, گله ی بز و . . . . . . . . . .