catching on

تخصصی

[نساجی] گیر کردن - گیر کردن نخ پود به جعبه ماکو

پیشنهاد کاربران

🔹 1. فهمیدن / متوجه شدن
( به ویژه وقتی کسی بالاخره چیزی را درک می کند )
🌟 English: He didn’t catch on until it was too late.
🇮🇷 فارسی: تا دیر نشده بود، اصلاً نفهمید.
🌟 English: It took me a while to catch on to what she meant.
...
[مشاهده متن کامل]

🇮🇷 یه کم طول کشید تا بفهمم منظورش چیه.
🔹 2. رایج یا محبوب شدن / همه گیر شدن
( وقتی چیزی بین مردم جا می افته )
🌟 English: TikTok really caught on among teenagers.
🇮🇷 تیک تاک واقعاً بین نوجوونا گل کرد.
🌟 English: That dance move is catching on fast.
🇮🇷 اون حرکت رقص داره سریع بین همه مد می شه.
🔹 3. گیر کردن ( فیزیکی ) – کمتر رایج، اما ممکن است
( در برخی موارد خاص به معنی گیر کردن لباس یا شیء به چیزی هم استفاده می شه )
🌟 English: Her sleeve caught on the doorknob.
🇮🇷 آستینش به دستگیره در گیر کرد.
ذاشفلحف

Become popular ) adv )
محبوب شدن

بپرس