catch up with


(برای جبران عقب افتادگی) بیشتر کار کردن، رسیدن به، به حساب کسی رسیدن، اثر سو کردن

جمله های نمونه

1. You walk on and I'll catch up with you later.
[ترجمه رها] تو راه برو و من هم بعدا بهت پیرسم
|
[ترجمه shadi] من دنبالش دویدم و موفق شدم از پسش برسم.
|
[ترجمه امیرعلی] تو منو قال گذاشتی و منم به حسابت میرسم
|
[ترجمه پارمیدا] تو برو من هم پشت سرت میام
|
[ترجمه B.G] تو راه برو من هم بعدا بهت خواهم رسید
|
[ترجمه کیر کون علی] تو راه برو بعدا مادرتو میکنم
|
[ترجمه .] تو راه برو و من بعدا بهت میرسم
|
[ترجمه ایمان حجتی] تو به راه رفتن ادامه بده، من بعدا بهت میرسمت ( بعدا خودم را بهت میرسونم )
|
[ترجمه اسممو میخوای واسه چی] تو برو بعدا به حسابت میرسم
|
[ترجمه کص خوشگله] تو راه برو منم از پشت و جلو امشب صورتیه آبجیتو میخورم
|
[ترجمه Diana] تو برو من خودمو بهت میرسونم
|
[ترجمه st] اگه از خودت بدت بیاد ازبقیه هم بدت میاد و یا حتی بلعکس
|
[ترجمه Sama] تو به راه رفتن ادامه بده من بعدا بهت میریم
|
[ترجمه گوگل]تو راه برو و من بعدا بهت میرسم
[ترجمه ترگمان]تو راه میری و من بعدا میام پیشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I ran after her and managed to catch up with her.
[ترجمه Helliii] من بعد از او دویدم و موفق شدم به او برسم
|
[ترجمه مجتبی] به دنبال او دویدم و طوری تنظیم کردم که بهش برسم
|
[ترجمه پرهام صالحی] دنبالش می دویدم و موفق شدم بهش برسم
|
[ترجمه Parmis] دنبالش دویدم و توانستم به او برسم.
|
[ترجمه اسممو میخای واس چی؟] دنبالش دویدم و تونستم بکنمش
|
[ترجمه گوگل]دنبالش دویدم و توانستم به او برسم
[ترجمه ترگمان]به دنبالش دویدم و سعی کردم به او برسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Old age and infirmity had begun to catch up with him.
[ترجمه گوگل]پیری و ناتوانی شروع کرده بود به او
[ترجمه ترگمان]پیری و سستی او را فرا گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Go on ahead. I'll catch up with you.
[ترجمه مجتبی] همینطور ادامه دهید من بهتون خواهم رسید
|
[ترجمه گوگل]ادامه دهید من به شما می رسم
[ترجمه ترگمان] ادامه بده من به تو می رسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Will Western industry ever catch up with Japanese innovations?
[ترجمه گوگل]آیا صنعت غرب هرگز به نوآوری های ژاپنی می رسد؟
[ترجمه ترگمان]آیا صنعت غرب تا به حال نوآوری های ژاپنی را تجربه کرده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You'll have to work harder to catch up with the top students in your class.
[ترجمه مجتبی] شما باید سختر بکوشید که بتونیدخودتونو به دانش اموزان ممتاز برسونید
|
[ترجمه فرخ] تو مجبوری سخت تلاش کنی که عقب موندگیت از دانش اموزهای ممتاز رو حبران کنی
|
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به دانش آموزان برتر کلاس خود باید سخت تر کار کنید
[ترجمه ترگمان]باید سخت تر کار کنی تا به دانش آموزان ارشد کلاس برسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The late nights were beginning to catch up with her.
[ترجمه الی] اخرشبها شروع میکرد به صحبت کردن با او
|
[ترجمه گوگل]شب های آخر شروع به رسیدن به او کرد
[ترجمه ترگمان]در این اواخر شب ها کم کم به او نزدیک می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He just wants to rest and catch up with old friends.
[ترجمه گوگل]او فقط می خواهد استراحت کند و به دوستان قدیمی برسد
[ترجمه ترگمان]اون فقط می خواد استراحت کنه و با دوستای قدیمیش حرف بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Drinking will catch up with you.
[ترجمه مریم] مشروب خوردن تاثیر بدی روی تو می گذاره
|
[ترجمه گوگل]مشروب خوردن شما را فرا خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان] مشروب خوردن با تو تموم میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's still time to catch up with them.
[ترجمه درسا خداداد] هنوز زمان برای رسیدن به آن ها داریم
|
[ترجمه گوگل]هنوز زمان برای رسیدن به آنها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هنوز وقت داریم که به آن ها برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It took six years for the law to catch up with them.
[ترجمه نینا] ۶ سال طول کشید برای اینکه قانون آنها را بگیره یا دستگیر کنه.
|
[ترجمه گوگل]شش سال طول کشید تا قانون به آنها برسد
[ترجمه ترگمان]شش سال طول کشید تا قانون به آن ها برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He quickened his pace to catch up with them.
[ترجمه گوگل]قدم هایش را تندتر کرد تا به آنها برسد
[ترجمه ترگمان]قدم هایش را تند کرد تا به آن ها برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I want to catch up with all your news.
[ترجمه نینا] من میخوام مطلع بشم از همه اخبار شما.
|
[ترجمه گوگل]من می خواهم با تمام اخبار شما آشنا شوم
[ترجمه ترگمان] میخوام به همه news برسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She plans to return to Dublin to catch up with the relatives she has not seen since she married.
[ترجمه گوگل]او قصد دارد به دوبلین بازگردد تا با بستگانی که از زمان ازدواجش ندیده است، برود
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد به دابلین برگردد تا با بستگانش که از زمان ازدواجش ندیده است، دیدار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Smoking will catch up with you.
[ترجمه مریم] سیگار کشیدن اثر بد روی تو میگذاره
|
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن شما را فرا خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان] سیگار دود می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

وحشت نخست یعنی واژه ترورعبارت است از احساس ترس و دلهره از احتمال چیزی ترسناک، در حالی که وحشت دوم ، لغت horror شوک و دافعه دیدن چیز ترسناک است.
‏Catch up
۱ ) رسیدن و فاصله یا عقب ماندگی را جبران کردن
۲ ) خبرگرفتن ( تلفنی یا حضوری ) از کسی در قالب گپ و گفت کردن و جویای احوال شدن پس از مدت طولانی ندیدنش
۳ ) یک دورهمی دوستانه برای کسب خبر و اطلاع از هم
...
[مشاهده متن کامل]

‏Catch up with
۱ ) خبرگرفتن ( تلفنی یا حضوری ) از کسی در قالب گپ و گفت کردن و جویای احوال شدن پس از مدت طولانی ندیدنش
۲ ) گیر انداختن و مچ گرفتن ( توسط پلیس، یا هر مقامی )
۳ ) درگیربودن ( در مشکلات )
۴ ) تاثیر منفی و مضر داشتن بر کسی
‏Catch up on
۱ ) در جریان چیزی قرار گرفتن و مطلع شدن
۲ ) رسیدگی به امورعقب افتاده و جبران عقب ماندگی ها

پاگیر گذشته خود شدن ( منبع: کالین )
If something catches up with you, you are forced to deal with something unpleasant that happened or that you did in the past, which you have been able to avoid until now.
...
[مشاهده متن کامل]

Although he subsequently became a successful businessman, his criminal past caught up with him.

If something bad that you have done or that has been happening to you catches up with you, it begins to cause problems for you: His lies will catch up with him one day. SMART Vocabulary: related words and phrases.
همگام شدن با بقیه.
مثلا از درستات عقب افتادی و میخوای از قافله عقب نمونی، پس باید پا به پای اونا جلو بری و خودتو همگام کنی باهاشون.
همون معنی keep up with رو میده. یه مثالم ببینیم:
Sara was absent from class so long , that it took her a long time to catch up
...
[مشاهده متن کامل]

سارا مدت طولانی ای غایب بود از کلاس ( اونقدر غایب ) که زمان زیادی ازش گرفت که با بقیه همگام بشه ( دوباره به درساش برسه ) , از قافله عقب نمونه.

to catch up with someone = begin to have a damaging effect on someone
گریبان کسی را گرفتن
رسیدن به کسی - رسیدن به کاری - خدمت کسی رسیدن
but now modern safety standards are about
to catch up with the last survivors from the original fleets
اما حالا استانداردهای ایمنی مدرن در حال رسیدن به آخرین بازماندگان ناوگان اصلی هستند. یعنی ناوگان قدیمی است و می خواهند برایش استاندارد وضع کنند .
...
[مشاهده متن کامل]

رسیدن به چیزی یا به کاری، معادل ان در فارسی محاوره مانند این جمله میمونه :بگیرم بخوابم! یا به درس و مشقم برسم!
درگیر کردن/ساختن
دست جنباندن ( به معنیِ وقت را تلف نکردن )
اثر سو داشتن
دیدن کسی
از قافله عقب نماندن
Our innovations may have caught up with our problems.
شاید نوآوری های ما به مسائل مان افزوده است.
به زانو درآوردن
In the end his neurasthenia caught up with him.
سرانجام ضعف اعصاب او را به زانو در آورد.
Catch up with=keep up with
همگام بودن_پابه پای کسی پیش رفتن
⁦✔️⁩کار بیشتر جهت جبران کردن عقب افتادگی،
⁦✔️⁩رسیدن به هدف معین ( معنای دوستمون )
Brooks Brothers ( Clothes Mark ) Catches Up With the Preppy Revolution
The brand’s first sportswear collection by its new creative director, Michael Bastian, is here
...
[مشاهده متن کامل]

💎Catch up with Sb
معنای دوستان
✅حرف زدن با کسی در مورد اتفاقات اخیر زندگی
✅صحبت کردن با کسی که مدتیه ندیدین و میفهمین تو این مدت چکارهایی میکرده
Do you prefer spending time with one best friend or lots of good friends?
To be honest I don’t really have all that many friends. I have 2 best friends that I usually hang out with. One of them, Sasan, is really loaded. So whenever we hang out we go to a decent restaurant or out for drinks – make a night of it usually. My other friend is just a normal guy so we’re more likely to get coffee or catch a movie or something. I only really find myself in a large group of friends for work events or if I ⭐catch up with old friends⭐ from high school or something

به پای کسی رسیدن
رسیدن به کسی یا چیزی
You go and I'll catch up with you later
تو برو و من بعدا بهت میرسم
To begin to have a damaging effect on someone
یعنی رسیدن به کسی یا چیزی درواقع دنبال اون کس یا چیزی رفتن تا رسیدن بهش
مثلا she ran so fast but i could catch up with her یعنی او سریع دوید اما من توانستم دنبالش برم ( توانستم به او برسم )
نمونه چیزی که مادر ها میگن : catch of with
تو برو من به خدمتت میرسم😂
تو راه برو من بهت خواهم رسید
از پشت سر به کسی رسیدن
رسیدن به هدف معین
در جمله زیر به معنی :
یه روز گیر تون میندازه یا گرفتار می شید ، یا خیلی عامیانه: در آینده خِرتون رو میگیره
. Any mistakes made in teenage years could be permanently recorded on the Internet and catch up with them later in life
To succeed in finding or reaching somebody
" موفق شدن برای پیدا کردن یا رسیدن به کسی"
به چیزی رسیدن، پشت سر کسی رفتن، بع حساب کسی رسیدن
ک باتوجه ب موقعیت و جمله فرق میکنه ( :
Come from behind and reach somebody or something.
معنی catch up withیعنی پشت سر کسی یا چیزی رفتن
Come from behind and reach somebody or some thing که یعنی پشت سر کسی یا چیزی رفت
این معنی برای کانون زبان ترم Reach3استفاده میشود
که معانی دیگه ای هم مثل گفت و گو کردن و رسیدن و حساب کردن و ملاقات کردن هم داره
به کسی یا چیزی رسیدن
Meet someone after not seeing him/her a long time
chat with چت کردن با کسی
i like to catch up with friends online. . . . . . . . . . . . . . دوست دارم با رفقام آنلاین چت کنم
To do something that you didn't to
گفتگو کردن با
دخل ام را آوردند.
بلاخره بدهی هایم دخل من را آوردند
my debts finally caught up with me
ملاقات کردن کسی
رسیدن به کسی
به کسی رسیدن

به حساب کسی رسیدن
خیلی اسونه

رسیدن به کسی یا چیزی
🏃‍♀️🏃‍♂️🏃‍♀️👉👉
چت کردن
thing quickly so that you are not behind others
به پشت کسی رفتن
برای مثال وقتی تو درس از بقیه دوستات عقبی و میخوای بگی باید خودموبهشون برسونم ازاین catch up with استفاده میشه
میتوانیم بنویسیم Go on ahead, i’ll catch up wite you یعنی تو برو من به تو خواهم رسید**
رسیدن به ( چیزی یا کسی
رسیدن به خواسته

به چیزی یا کسی رسیدن
به معنی رسیدن به کسی یا چیزی

به حساب کسی رسیدن ^ - ^ •�•�•�•
از دیگر معانی:
رسیدگی/پرداختن به کاری ( معمولا کاری که از موعد انجامش داره میگذره یا از زمانبندی انجامش عقبه )
رسیدن به☆
یعنی پشت سر کسی رفتن
مثال : من جلوتر از مامان و بابام حرکت کردم و اونها هم پشت سر من اومدند.
come from behind and reach somebody or something

Come from behind and reach somebody or something
رسیدن به پشت چیزی و دست دراز کردن برای برداشتن آن
رسیدن به
1 - رسیدن به ( کسی یا چیزی ) You go I'll catch up with you تو برو من بهت می رسم. 2 - اثر سو گذاشتن بر ( کسی یا چیزی ) Old age catches up with everyone in the end سن پیری در نهایت بر هر شخصی اثر سوء میگذارد 3 - پیدا کردن و دستگیر کردن کسی، The Police eventually caught up him in Texas پلیس در نهایت او را در تگزاس پیدا و دستگیر کرد 4 - غیررسمی ) ملاقات کردن با ( کسی ) I've got to go, I'll catch up with you later من باید بروم، بعدا میبینمتون
حساب کسی را رسیدن

دنبال کردن اخبار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦١)

بپرس