سؤالات / مصاحبه
The question caught him off balance.
سؤال او را غافلگیر کرد.
( خیابونی: سواله زد تو ذوقش، هنگ کرد 😅. )
- - -
2. زندگی روزمره
... [مشاهده متن کامل]
Her sudden visit caught me off balance.
آمدن ناگهانی او مرا دستپاچه کرد.
( خیابونی: یهو سر رسید، منم هاج و واج موندم. )
- - -
3. ورزشی / فیزیکی
The tackle caught the player off balance.
تکل بازیکن را از تعادل انداخت.
( خیابونی: یه تنه خورد، قشنگ پرت شد. )
- - -
4. بیزینس / شغلی
The unexpected question in the meeting caught the manager off balance.
سؤال غیرمنتظره در جلسه مدیر را غافلگیر کرد.
( خیابونی: پرسیدن، مدیر قشنگ کم آورد. )
- - -
5. احساسی / رابطه ای
His sudden confession caught her off balance.
اعتراف ناگهانی او، او را بی تعادل کرد.
( خیابونی: یهویی گفت، دختره خشکش زد. )
- - -
سؤال او را غافلگیر کرد.
( خیابونی: سواله زد تو ذوقش، هنگ کرد 😅. )
- - -
2. زندگی روزمره
... [مشاهده متن کامل]
آمدن ناگهانی او مرا دستپاچه کرد.
( خیابونی: یهو سر رسید، منم هاج و واج موندم. )
- - -
3. ورزشی / فیزیکی
تکل بازیکن را از تعادل انداخت.
( خیابونی: یه تنه خورد، قشنگ پرت شد. )
- - -
4. بیزینس / شغلی
سؤال غیرمنتظره در جلسه مدیر را غافلگیر کرد.
( خیابونی: پرسیدن، مدیر قشنگ کم آورد. )
- - -
5. احساسی / رابطه ای
اعتراف ناگهانی او، او را بی تعادل کرد.
( خیابونی: یهویی گفت، دختره خشکش زد. )
- - -