catch oneself


جلو خود را (به ویژه جلو زبان خود را) گرفتن، یک دفعه متوجه شدن و حرف خود را سنجیدن

پیشنهاد کاربران

یدفعه به خود آمدن
Sometimes I catch myself doing something my mother used to do when I was a child

بپرس