catch fire

/kæʧ ˈfaɪər//kæʧ ˈfaɪər/

افروخته شدن، مشتعل شدن، آتش گرفتن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to start to burn.
مشابه: kindle, light

- He lit a match and the paper caught fire.
[ترجمه حامد] ناگهانی آتش گرفتن
|
[ترجمه گوگل] کبریت روشن کرد و کاغذ آتش گرفت
[ترجمه ترگمان] کبریت روشن کرد و کاغذ آتش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Paper is apt to catch fire.
[ترجمه گوگل]کاغذ برای آتش گرفتن مناسب است
[ترجمه ترگمان]کاغذ می خواهد آتش بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These thatched roofs frequently catch fire .
[ترجمه گوگل]این سقف های کاهگلی اغلب آتش می گیرند
[ترجمه ترگمان]این سقف های گالی اغلب آتش می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The refugee camps are a tinderbox waiting to catch fire.
[ترجمه گوگل]اردوگاه‌های پناهندگان جعبه‌ای هستند که منتظر آتش گرفتن هستند
[ترجمه ترگمان]اردوگاه های پناهندگان در حال آماده باش هستند تا آتش بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His pants were about to catch fire.
[ترجمه گوگل]نزدیک بود شلوارش آتش بگیرد
[ترجمه ترگمان]شلوارش داشت آتش می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nine times out of ten it will catch fire in your hands.
[ترجمه گوگل]نه بار از هر ده بار در دستان شما آتش می گیرد
[ترجمه ترگمان]نه دفعه که از ده برابر می شود آتش در دسته ای تو شعله ور می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cabin thatch would catch fire at any moment.
[ترجمه گوگل]کاهگل کابین هر لحظه آتش می گرفت
[ترجمه ترگمان]بام کلبه به هر حال آتش می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The whole thing could catch fire all over the front pages Crocus List and all.
[ترجمه گوگل]همه چیز ممکن است در سراسر صفحات اول Crocus List و همه چیز آتش بگیرد
[ترجمه ترگمان]همه چیز می توانست در تمام صفحات اول crocus و همه چیز آتش بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some 60,000 catch fire every year, killing several hundred people and injuring over 000.
[ترجمه گوگل]هر سال حدود 60000 نفر آتش می گیرند که باعث کشته شدن صدها نفر و مجروح شدن بیش از 000 نفر می شود
[ترجمه ترگمان]حدود ۶۰،۰۰۰ نفر هر سال آتش می گیرند و باعث کشته شدن صدها نفر و زخمی شدن بیش از ۱۰۰،۰۰۰ نفر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The car turned over, but luckily it didn't catch fire.
[ترجمه گوگل]ماشین واژگون شد اما خوشبختانه آتش نگرفت
[ترجمه ترگمان]ماشین به طرف من برگشت، اما خوشبختانه آتش نگرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He saw a car crash then catch fire outside his house.
[ترجمه گوگل]او شاهد تصادف یک ماشین بود و سپس در بیرون خانه اش آتش گرفت
[ترجمه ترگمان]یک تصادف اتومبیل دید و بعد به بیرون از خانه اش آتش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the first time the campaign began to catch fire.
[ترجمه گوگل]برای اولین بار کمپین شروع به آتش گرفتن کرد
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار این مبارزه شروع به آتش گرفتن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cohen is an expert on how houses catch fire.
[ترجمه گوگل]کوهن در مورد چگونگی آتش گرفتن خانه ها متخصص است
[ترجمه ترگمان]کوهن کارشناس این است که چگونه خانه ها آتش می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Makeshift cookers also catch fire easily, maiming and killing.
[ترجمه گوگل]اجاق های موقت نیز به راحتی آتش می گیرند، معلول می شوند و می کشند
[ترجمه ترگمان]Makeshift نیز به راحتی مجروح، مجروح کردن و کشتن را دستگیر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The papers in the waste paper basket catch fire.
[ترجمه گوگل]کاغذهای سبد کاغذ باطله آتش می گیرند
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها در سبد کاغذ باطله آتش می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Those trees in the forest catch fire when lightning strikes them.
[ترجمه گوگل]آن درختان در جنگل با برخورد صاعقه آتش می گیرند
[ترجمه ترگمان]ان درختان در جنگل آتش می گیرند وقتی که رعد و برق به آن ها برخورد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• take fire, blaze, go up in flames

پیشنهاد کاربران

اگر در یک رویدادی مثلا مثل رویداد ورزشی به کار برود به این معنی است که آن رویداد هیجان انگیز ، سرگرم کننده و لذت بخش می شود.
مثال :
Each team started slowly offensively before catching fire in the final seven minutes of the opening period.
...
[مشاهده متن کامل]

هر تیم قبل از به هیجان در آوردن بازی در هفت دقیقه پایانی دوره آغازین بازی را به آرامی تهاجمی شروع کرد.

مشتعل شدن،
آتش گرفتن
The lamp caught fire and set light to the curtains
گر گرفتن
شروع بسوخت کردن
to stard brighten with health and auspicious
برای استارت شروع روشن شدن ( درخشان کردن ) با سلامتی و فرخنده
شروع بسوختن کردن - آتش گرفتن
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
to start burning
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge :
to start burning
to begin to burn

بپرس