catalogue

/ˈkætəˌlɒɡ//ˈkætəlɒɡ/

معنی: کاتالوگ، کتاب فهرست، فهرست نامه، فهرست مدون، فهرست کردن
معانی دیگر: فهرست

جمله های نمونه

1. Can you catalogue the VCD sets you sell?
[ترجمه زهراخدایاری] می تونی فهرست نامه ی تنظیمات VCD بفروشی
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانید مجموعه های VCD را که می فروشید فهرست بندی کنید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی کاتالوگ \"VCD\" رو ببینی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The catalogue is updated every year.
[ترجمه زهراخدایاری] فهرست نامه هرسال به روزمی شود
|
[ترجمه گوگل]کاتالوگ هر سال به روز می شود
[ترجمه ترگمان]این فهرست هر سال به روز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She recited a catalogue of her husband's sins to me.
[ترجمه گوگل]او فهرستی از گناهان شوهرش را برای من خواند
[ترجمه ترگمان]فهرستی از گناهان شوهرش را برای من قرائت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The catalogue gives a full description of each product.
[ترجمه زهراخدایاری] دفترراهنمایک توصیف کلی ازهرمحصول می دهد.
|
[ترجمه گوگل]کاتالوگ توضیحات کاملی در مورد هر محصول می دهد
[ترجمه ترگمان]این فهرست توضیح کاملی از هر محصول می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Look through the catalogue and find this picture.
[ترجمه گوگل]کاتالوگ را نگاه کنید و این عکس را پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]از کاتالوگ نگاه کن و این عکس رو پیدا کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Please fax me the layout for the new catalogue.
[ترجمه زهراخدایاری] لطفا صفحه آرایی فهرست جدید رابرای من دورنگارکنید.
|
[ترجمه گوگل]لطفا طرح کاتالوگ جدید را برای من فکس کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا برای کاتالوگ جدید کتاب رو برام فکس کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A catalogue and order form are included with this mailing.
[ترجمه گوگل]کاتالوگ و فرم سفارش همراه با این پست است
[ترجمه ترگمان]یک کاتالوگ و فرم سفارش در این فهرست گنجانده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The librarian entered a new book in the catalogue.
[ترجمه گوگل]کتابدار کتاب جدیدی را وارد فهرست کرد
[ترجمه ترگمان]کتابدار کتاب جدیدی را در کاتالوگ وارد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The whole holiday was a catalogue of disasters.
[ترجمه گوگل]کل تعطیلات فهرستی از بلایا بود
[ترجمه ترگمان]همه تعطیلات یک فهرست از فجایع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Please number the items on the catalogue.
[ترجمه زهراخدایاری] لطفا موارد رادرفهرست نامه شماره گذاری کنید.
|
[ترجمه گوگل]لطفا موارد موجود در کاتالوگ را شماره گذاری کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا موارد را در کاتالوگ شماره کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The gallery produced a catalogue of young artists.
[ترجمه گوگل]این گالری کاتالوگ هنرمندان جوان را تولید کرد
[ترجمه ترگمان]نگارخانه یک فهرست از هنرمندان جوان به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I've sent off for a catalogue.
[ترجمه گوگل]من برای کاتالوگ فرستادم
[ترجمه ترگمان]من برای یک کاتالوگ فرستاده شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The catalogue is full of testimonials from satisfied customers.
[ترجمه گوگل]کاتالوگ مملو از توصیفات مشتریان راضی است
[ترجمه ترگمان]این فهرست پر از testimonials از مشتریان راضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This program allows you to edit and catalogue digital photographs.
[ترجمه گوگل]این برنامه به شما امکان ویرایش و فهرست نویسی عکس های دیجیتال را می دهد
[ترجمه ترگمان]این برنامه به شما اجازه ویرایش و کاتالوگ کردن عکس های دیجیتال را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاتالوگ (اسم)
catalog, repertory, catalogue

کتاب فهرست (اسم)
catalog, catalogue

فهرست نامه (اسم)
catalog, catalogue

فهرست مدون (اسم)
catalog, catalogue

فهرست کردن (فعل)
index, list, catalog, catalogue

تخصصی

[حسابداری] کاتالوگ
[نساجی] کاتالوگ - دفترچه راهنما

انگلیسی به انگلیسی

• itemized list
make an itemized list
a catalogue is a book containing a list of goods that are available from a company, or a list of objects that are in a museum.
to catalogue things means to make a list of them.
a catalogue of things is a number of them considered one after another.
if you catalogue a series of similar events or qualities, you list them.

پیشنهاد کاربران

To catalogue ( v. )
فهرست کردن - لیست کردن
( US catalog )
make a systematic list of ( items of the same type ) / to make a written record of things in the form of a list in a particular order
طبقه بندی و فهرست برداری کردن
ایجاد کردن یک رکورد کتبی از چیزها در قالب یک فهرست به ترتیب خاص
...
[مشاهده متن کامل]

They will be hiring an archivist to continue the work of cataloguing the family's possessions.
Many plants become extinct before they have even been catalogued.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/catalogue
catalogue ( علوم کتابداری و اطلاع رسانی )
واژه مصوب: فهرست 1
تعریف: سیاهه‏ای از کتاب ها و سایر مواد کتابخانه‏ای متعلق به مجموعه‏ای خاص
دسته بندی
To index
To archive
To inventory
To record
To register
To file
To log

To make a systematic list of
To list
To classify
لیست بندی کردن
لیست تهیه کردن از . . .
Noun
لیست

List
فهرست نامه ، لیست

بپرس