castor

/ˈkæstər//ˈkɑːstə/

معنی: تنگ کوچک ادویه یا سرکه، چرخ زیر صندلی یا میز، کرچک، سگ آبی
معانی دیگر: (اسطوره های یونان و روم) برادر دو قلوی پالوکس، (نادر) بیدستر، جند بیدستر، گند بیدستر (بیضه ی بیدستر که دارای ماده ی چرب و تندبویی است و در عطر سازی و غیره کاربرد دارد - castoreum هم می گویند)، رجوع شود به: caster، castor : تنگ کوچک ادویه یا سرکه، درجمع چر  زیر صندلی یامیز، ستاره اول دو پیکر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a white triple star, each component of which is a double star, in the constellation Gemini, having a combined magnitude of 2.5.
اسم ( noun )
(1) تعریف: an oily, brown, odorous secretion of the groin glands of the beaver, used in medicines and perfumes.

(2) تعریف: a beaver fur or rabbit fur hat.
اسم ( noun )
• : تعریف: a revolving stand for condiment or spice containers, or the containers themselves; caster.

جمله های نمونه

1. castor bean
دانه ی کرچک

2. He calls the two Castor, tamer of horses, Polydeuces, good as a boxer.
[ترجمه گوگل]او این دو کاستور را که رام کننده اسب ها هستند، Polydeuces می نامد که به عنوان یک بوکسور خوب هستند
[ترجمه ترگمان]او دوتا Castor، tamer و horses را به عنوان یک بوکسور اعلام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And that would get us back to castor oil and the secret police.
[ترجمه گوگل]و این ما را به روغن کرچک و پلیس مخفی بازگرداند
[ترجمه ترگمان]و این باعث می شود که ما به روغن کرچک و پلیس مخفی برگردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Castor oil comes from the bean but so does a powerful skin irritant, and a deadly poison called ricin.
[ترجمه گوگل]روغن کرچک از لوبیا به دست می آید اما یک محرک قوی پوست و سمی کشنده به نام ریسین نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]روغن کرچک از لوبیا می اید، اما به همین ترتیب یک داروی محرک پوست قوی و یک سم مرگبار به نام ریسین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Castor oil moves the bowels.
[ترجمه گوگل]روغن کرچک روده ها را حرکت می دهد
[ترجمه ترگمان]روغن کستر، روده رو تکون میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But Castor was dead and Pollux was inconsolable.
[ترجمه گوگل]اما کاستور مرده بود و پولاکس تسلی ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]اما کستر مرده و Pollux تسلی ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Castor, a prominent Socialist deputy, threatened to resign from the party.
[ترجمه گوگل]کاستور، یک معاون برجسته سوسیالیست، تهدید کرد که از حزب استعفا خواهد داد
[ترجمه ترگمان]کرچک یک نماینده برجسته سوسیالیست، تهدید کرد که از طرف حزب استعفا می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Castor Hanglands Reserve is a superb woodland area for birds.
[ترجمه گوگل]منطقه حفاظت شده کاستور هانگلندز یک منطقه جنگلی عالی برای پرندگان است
[ترجمه ترگمان]ذخیره روغن کرچک یک منطقه جنگلی عالی برای پرندگان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But a child chewing one of these Castor beans would very likely die.
[ترجمه گوگل]اما کودکی که یکی از این دانه های کرچک را می جود به احتمال زیاد می میرد
[ترجمه ترگمان]اما یک کودک در حال جویدن یکی از این لوبیای روغنی به احتمال زیاد خواهد مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Its original alignment was roughly continued towards Castor, however, by a ditched trackway flanked by various enclosure boundaries.
[ترجمه گوگل]تراز اولیه آن تقریباً به سمت کاستور ادامه یافت، با این حال، توسط یک مسیر خندقی که توسط مرزهای مختلف محصور در کنار آن قرار داشت
[ترجمه ترگمان]با این حال اتحاد اصلی آن به طور تقریبی به سوی روغن کرچک ادامه داشت، با یک trackway که در دو طرف محدوده های مختلف محصور شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many career experts tout failure as the castor oil of success.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارشناسان شغلی شکست را روغن کرچک موفقیت می دانند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از متخصصان شغلی به عنوان روغن کرچک به شکست می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fortunately the castor oil we buy is carefully prepared, because the castor bean is so deadly, that it takes just one bean to kill a human, and four to kill a horse.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه روغن کرچک که ما می خریم با دقت آماده می شود، زیرا دانه کرچک آنقدر کشنده است که برای کشتن یک انسان فقط یک دانه و برای کشتن یک اسب به چهار دانه نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه روغن کرچک که ما می خریم، با دقت آماده است، چون لوبیا روغن کرچک این قدر مهلک است که فقط یک لوبیا را می کشد تا یک انسان را بکشد و چهار تا یک اسب را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The castor bean can also induce labor in pregnant women.
[ترجمه گوگل]دانه کرچک همچنین می تواند باعث زایمان در زنان باردار شود
[ترجمه ترگمان]لوبیا روغن کرچک می تواند نیروی کار را در زنان باردار تحریک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Castor and Pollox who were transformed by Zeus into the constellation Gemini in the Trojan War.
[ترجمه گوگل]کاستور و پولوکس که توسط زئوس در جنگ تروا به صورت فلکی جوزا تبدیل شدند
[ترجمه ترگمان]کرچک و Pollox که توسط زئوس در صورت فلکی جوزا به صورت فلکی برج جوزا به دنیا آورده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنگ کوچک ادویه یا سرکه (اسم)
caster, castor

چرخ زیر صندلی یا میز (اسم)
caster, castor

کرچک (اسم)
castor, castor oil plant

سگ آبی (اسم)
castor

انگلیسی به انگلیسی

• beaver, large semiaquatic rodent; fur hat made of beaver fur; salt and pepper shaker; caster, small wheel under furniture; (textiles) heavy woolen fabric
castors are small wheels fitted to a piece of furniture.

پیشنهاد کاربران

[مهندسی مکانیک] چرخِ گــَردان؛ پایه ی چرخ دار؛ چرخ گاری؛ چرخ های معمولاً کوچکی که زیر مبل، صندلی، یا پایه ی میز نصب می شود تا بتوان آن را به راحتی جابه جا کرد. این چرخ ها به صورت ثابت ( تک جهتی ) یا گردان ( قابل حرکت در جهت های مختلف ) و ساده یا ترمزدار ساخته می شوند.
castor
البته کاستور یک وسیله چرخ مانند که در ربات ها استفاده می شود و در برد ها آردوینو برای تهیه ماشین کنترلی استفاده می شود. کاستورها معمولا به عنوان تکیه گاه پایه ربات در ساخت ربات های متحرک بخصوص برای روبات هایی که فقط دو چرخ دارند استفاده می شود.
Castor ( نجوم )
واژه مصوب: سرپیشین
تعریف: دومین ستارۀ پرنور در صورت فلکی جوزا از قدر 1/6 که سر یکی از دو پیکر را نشان می دهد

بپرس